مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

نقش علم به اسماء در مقام خلافت

وَعَلَّمَ ءَادَمَ الاَْسْمَآءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلََّئِکَةِ فَقَالَ اءَنبِئُونِى بِاءَسْمَآءِ هََّؤُلاَ ءِ إِن کُنْتُمْ صَا دِقِینَ – سوره مبارک بقره آیه 31.
و خداوند همه ى اسماء (حقائق و اسرار هستى ) را به آدم آموخت ، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گویید، از اسامى اینها به من خبر دهید؟  

                                                         ***


اهمیت مقام خلافت از سجده فرشتگان و خضوع آنان در برابر آدم پس از گرفتن پاسخ سوال و آشنا شدن با راز خلافت ، اجمالا روشن مى شود. از میان اسماى حسناى الهى ، نقش اساسى در خلافت ، با اسم مبارک علیم است . از این رو خداى سبحان ، هم در جواب اجمالى فرشتگان سخن از علم به میان آورده : انى اعلم ما لا تعلمون و هم در مقام برهان تفصیلى ،، تعلیم اسماء را مطرح کرده و بدین معناست که انسان کامل براى خلافت الهى خصوصیتى دارد که مشا فاقدید و آن این که او چیزهایى مى داند که شما آن ها را نمى دانید.به بیان دیگر، خلافت انسان دایر مدار علم اوست و سایر اسماى حسنا زمینه ساز یا متمم کمال اوست ؛ اگر چه همه اسماء در مقام ذات خداوند عین یکدیگر است . بر این اساس هر انسانى که عالمتر است خلافت الهى را بهتر نشان مى دهد. شایان توجه است که ، هر علمى معیار خلافت نیست ، بلکه تنها علم به اسماء چنین اثرى دارد.

.... در هر حال ، راز این که خداى سبحان در پاسخ فرشتگان ، سند خلافت الهى را علم و معرفت او به اسماء معرفت مى کند این است که همه اسماى فعلى دیگر خداوند؛ زیر پوشش علم اوست و ارزش تسبیح و تقدیس و عبادت ، بر اساس خلوص و عبودیت است که بر اثر معرفت تحقق مى یابد... فرشتگان که تنها مظهر اسماى تنزیهى خدایند نمى توانند مجلاى اسم جامع الهى باشند، ولى آدم ، یعنى خلیفه الله و انسان کامل ، چون جامع تنزیه و تشبیه است ، مى تواند مجلاى کامل همه اسماى او باشد.

معیار خلافت ، نه تنها علم به اسماء، بلکه علم به همه اسماء است ؛ یعنى خلافت مطرح شده در آیه محل بحث ، مظهریت همه صفات با حفظ مراتب آن است .شایان ذکر است که ، خلیفه الله مظهر همه اسمایى است که ظهور کرده و از مخزن غیب و محض و غیب مطلق بیرون آمده است وگرنه امورى که در غیب ذات و از اسماى مستاثره اى است که ظهور نکرده و نمى کند، یعنى جزو باطن ذات خداست (نه باطن در برابر ظاهر که تعین خاص محسوب مى شود) و در جهان امکان ظهور نیافته و نمى یابد، مقدور و میسور انسان کامل نیست تا مظهر آن باشد.خلیفه خداوندى که محیط مطلق ، علیم بکل شى ء، قدیر على کل شى ء و حى لا یموت است ، باید داراى این اوصاف باشد وگرنه در محدوده جهل و ضعف و غیبت ، به همان نسبت ، از خلافت الهى خبرى نیست .به همین لحاظ فرشتگان ، شایسته خلافت خدا نیستند؛ زیرا آنان مظهر بعضى از اسماى الهى هستند، نه همه آنها و به بیان دیگر آنان نمى توانند خلیفه مطلق و بى واسطه خدا باشند، بکله به مقدار مظهریتشان نسبت به اسما، خلیفه محدود و با واسطه خدایند؛ یعنى آنها خلیفه خلیفه الله هستند و این بیان نسبت به سایر انسان هاى متقى که مظهریت بعضى از اسماء را یافته اند نیز صادق است ؛ یعنى خلافت آنان با واسطه و تحت پوشش خلافت انسان کامل است ، همه آنان و همه فرشتگان تحت تسلط و احاطه انسان کامل و مهمان سفره او هستند. همه و همه به یمن و برکت انسان کامل روز مى خورند و همه آسمان ها و زمین به وجود خلیفه مطلق خداوند، ثبات و قرار دارد.

  آنچه تا این جاه نقل شد، خلاصه شده از تفسیر تسنیم در باره این ایه بود.نکته اخیر که در این رابطه می توانم از تفسیر نمونه ذیل تفسیر این آیه نقل کنم نحوه آموزش این اسماء به آدم است . این اسما در سرشت ونهاد انسان از سوی خدا گذاشته شده است . یعنی معلم انسان خدا و علم او لدنی است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد