مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

هر ناشسته رویى...


نقل است که بایزید را پرسیدند که این درجه به چه یافتى و بدین مقام از چه راه رسیدى؟
گفت: شبى در کودکى، از بسطام بیرون آمدم . ماهتاب مى‏تافت و جهان آرمیده بود. به قدرت خدا، جایگاهى را دیدم هژده هزار عالم در جنب آن، ذره‏اى مى‏نمود . سوزى در من افتاد و حالتى عظیم بر من غالب شد . گفتم:
((خداوندا!درگاهى بدین عظیمى و چنین خالى؟!و کارگاهى بدین شگرفى و چنین پنهان؟ ))
همان دم هاتفى آواز داد که درگاه خالى نه از آن است که کس نمى‏آید؛ از آن است که ما نمى‏خواهیم؛ هر ناشسته رویى، شایسته این درگاه نیست .

  

تذکرة الاولیاء، ص 185، با اندکى تغییر .

نظرات 1 + ارسال نظر
شاپرک 1388,07,18 ساعت 08:57 ق.ظ http://shaparak49.blogsky.com

سلام و عرض ادب♣♣
انشالله که جزء افراد دسترو شسته باشیم ...
خدایا هیچگاه مارو به حال خود وامگذار..آمین
موفق و سلامت باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد