حدیث نفس محکمهاى استبا شاهدان بسیار و با قضاوت «فطرت»، در تالار وجود انسانهاى پاک و الهى; آنها که پاى از سنگلاخ دشمنىها بیرون برده و دست از منجلاب هوسها شسته، دل در کوى حضرت حق دارند و سر بر آستان او مىسایند.
حدیث نفس دستورالعملى است از صمیم جان براى روشنى روان، دستورالعملى که بایدها و نبایدهاى آینده را پس از «بود»هاى گذشته ترسیم مىکند.
حدیث نفس گفتارى از سر صدق با خداوند است که اگر از وارستگانى همچون مرحوم حاج میرزا جواد آقا باشد بهترین دستورالعمل براى همیشه زندگى است.
این عالم عارف چون لب به سخن مىگشاید و خویشتن خویش را در محضر پروردگار به محاکمه مىکشاند، گاه نگاهى به بلنداى عظمتخداوند مىکند و زمانى صحبت از ناتوانى خود کرده، یاد حق را آرامشبخش خویش مىشمرد: خداى من! مولاى من! شروع سخن حاج میرزا جواد آقا با یاد خداوند است: «مولاى من!» درپى آن از بى تحملى خویش در برابر عذاب الهى سخن به میان مىآورد. طلب مغفرت خود را مبتنى بر این ضعف و ناتوانى دانسته، ادامه مىدهد که با فکر بسیارى که در حالات خود کردم بر آن شدم پروردگارم را خالص و مخلص عبادت کنم و دربند بندگى او باشم. اما هوسها بر من مسلط شد و مرا در شورهزار خودبینى و غرور گم کرد.
سپس هدایتخویش را از پروردگار خواسته، رحمت و دلسوزى مىطلبد. درماندگى و خوارى خویش را به خاطر مىآورد و از بیمارى دل و غوطهور شدن در زشتىها مىنالد.
در جاى دیگر «حدیث نفس» ناله سر مىدهد و مىگوید: پروردگارا! تو را به فضل همیشگىات قسم مىدهم مرا در ردیف اهل ولایت ثابتقدم بدار و با آنان همراه و محشور ساز! آنگاه از بزرگوارى در کنار سپیدسیرتان شیفته ولایتسخن گفته، پذیرش اعمالش را از پروردگار مىطلبد. او تقاضا مىکند که پروردگار بزرگ در قیامت نامه عملش را به دست راست وى دهد و برگه جاودانگى در باغهاى بهشت را به دست چپش بسپارد.
یاد خدا طراوت جان و نورانیت روح به وى بخشیده، پروردگارش را خطاب کرده، از ژرفاى وجود، خشنودى و رضایتش را مىطلبد. او حسنات و کارهاى پسندیده خود را در شمار بدىها دانسته، بخشش و گذشت الهى را بسان آبشارى شوینده همه گناهان مىداند. از خداوند روشنى چشم مىخواهد، پذیرش خود و اعمالش را آرزو مىکند و انس با حق تعالى و همراهى و همرازى با او را دلخواه خود مىشمارد.
آرزو مىکند که در قیامت کرامتحق موجب قبولى اعمالش شود تا دیگران را آگاه سازد و از بخشش و عظمت پروردگار سخن بگوید.
عارف بزرگ تبریزى در آخرین فراز از «حدیث نفس» براى حضرت محمد و اهل بیتشعلیهم السلام طلب درود و صلوات الهى مىکند و خواستار آمرزش بىپایان، بهشتبىحساب و گذشتبىعتاب مىشود. از دیده بصیرت آمیز سخن مىگوید و آن را از خداوند مىطلبد. (3) جواد بن شفیع کجاست؟ فرزانه ملکوتى مرحوم حاج میرزا جواد آقا، در برخى از آثار خویش، چون به آیه «ثم فى سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه» مىرسد مىنویسد:
پس او را در زنجیرى که درازاى آن هفتاد ذراع است، ببندید - که طول هر ذراع آن چندین فرسخ از فرسخهاى دنیاست - ... سر زنجیر را از سر او داخل و از پایین خارج مىکنند، گاه از شدت، عظمت و هیبت ملایکه عذاب یاد مىکند و زمانى از نزدیکى شیاطین و غذاى دوزخیان سخن به میان مىآورد.
پس از این مطالب با سوز و گدازى و صفناپذیر، دفتر دل مىگشاید و با پروردگار کریم سخن مىگوید. او در این سخن ابتدا از وصف «ارحم الراحمین» یاد مىکند، سپس طلب مغفرت و رحمت کرده، با تصویر صحنهاى خویشتن را در میان شعلههاى آتش دیده، فریاد جواد بن شفیع کجاست؟ را باگوش جان مىشنود.
خود را کسى مىداند که با آرزوهاى دور و دراز و امروز و فردا کردن، عمر خویش را تلف کرده ولبى بر لبیک الهى نگشوده است. از آن هنگام یاد مىکند که ضربههاى پى در پى و هول انگیز به سراغش آمده، کشان کشان به سوى عذاب سخت و شکننده برده مىشود.
و در این حال به او گفته مىشود: بچش، تو همانى که در دنیا آنچنان خود را عزیز و گرامى مىداشتى!
حاج میرزا جواد آقا را در زنجیر اسارت و آتشهاى شعلهور مىبیند. جایگاه دشوارى که در آن آب سوزان و بدبو مىخورد و سمت قعر دوزخ کشیده مىشود. از زمانى یاد مىکند که نهایت آرزویش مردن است. تا دمى راحتى یابد و لحظهاى آرامش گیرد; اما هیهات که از آسایش خبرى نخواهد بود.
از صیحههاى مالک دوزخ، فریادهاى دوزخیان، بستهشدن پاها بر پیشانى و سیاهى صورت از ظلمت گناه یاد مىکند، آه از نهادش بر مىخیزد و با مالک دوزخ از سنگینى زنجیرهاى آهنین و ناتوانىاش سخن مىگوید. کباب شدن پوستبدن وى را به شکوه مىآورد و پیمان مىبندد که پس از نجات از عذاب دنبال معاصى نرود و زشتىهایش را جبران کند; اما فریاد مالک دوزخ بلند مىشود که، هرگز! هرگز راه رهایى ندارید و باید براى همیشه بمانید. این جایگاه ذلتبار و عذاب آور از آن شماست، سخن نگویید که اگر به فرض محال از اینجا بیرون روید باز هم همان اعمالزشت را مرتکب مىشوید. پس راه بازگشتبسته، روزنه امیدى نخواهید داشتبسوزید و بسازید که کیفر عمل شما همین است.
ناامیدى، تاسف شدید و پشیمانى دردناک مراحل بعدى است که در «حدیث نفس» این استاد وارسته دیده مىشود. از زندگى در آتش بالباسهاى آتشین، ضربههاى گرزها و سنگینى زنجیرها، فرو رفتن در درکات دوزخ سخن مىگوید.
آن عارف روشنبین در ادامه مىفرماید: فریاد واویلا کارساز نبوده، ضربههاى سهمگین همچنان بر سر، کوبیده مىشود. خون و چرک از دهنها جارى و سوز تشنگى همچنان باقى است. جگر انسان از سوز عطش پاره پاره شده، چشم از کاسه در آمده، تمامى اجزا از هم گسسته است; اما پوستهاى جدید بربدن پوشانده مىشود. در این حال دوزخیان به مالک دوزخ مىگویند: اى مالک! : از خدا بخواه که جان ما را بگیرد و راحتمان سازد; اما او جواب مىدهد: شما هنوز ماندنى هستید!
در پایان مىفرماید: قبل از رفتن باید فرصت را غنیمتشمرد. راحتى آن سو را فراهم کرد و عذاب دردناک و جانسوز را بر طرف ساخت.
باید در گفتار، اعمال، رفتار و ظاهر و باطن اظهار عجز و ابراز خردى و حقارت کرد تا در مسیر لطف و رحمتخداوند قرار گیریم; چرا که تاثر قلبى سبب جوش آمدن دریاى رحمت الهى مىشود و آتش عذاب را خاموش مىکند. بدین سبب بزرگان در مقام مناجات و استغفار به پیشگاه الهى خود را به حالات مختلف درآورده، حد اکثر ذلت و خوارى را به درگاه خداوندى اظهار مىکردند. گاه زنجیر به گردن انداخته، استغفار مىکردند و زمانى براى توبه روى خاک مىنشستند و گاه داخل قبر رفته، طلب عفو و مغفرت مىکردند. (4) بشنو اى نفس! «بشنو اى نفس، بشنو اى کم شرم!» کلمات آغازین شکایتنامه اندیشمند خودساخته، حاج میرزا جوادآقاست.
در این گفتار، نفس خود را خطاب قرار داده، از کفران نعمت، نافرمانىها، جنایتها و ستمهایش شکوه مىکند و عملش را «مصیبت عظما» و «فاجعه بزرگ» شمرده، در حسرت و افسوس این خطاى بزرگ لب به استرجاع مىگشاید: «انا لله و انا الیه راجعون».
آنگاه به نفس خود نهیب زده، مىگوید: چه حالى خواهیم داشت اگر در اینگونه کارها مورد خطاب قرار گیریم و به ما بفرماید اى زشت رو! اى بىشرم! مگر من خالق تو نبودم؟! مگر همه چیز را براى راحتى تو نیافریدم؟! مگر کارهاى تو را با تدبیر و خیرخواهى انجام ندادم؟!... اما تو در محضر من معصیت کردى! من تو را به چیزى که صلاح تو بود دستور دادم; اما تو از دشمنم اطاعت کردى و با خودت خصومت ورزیدى. هنگامى که تو را به بارگاه کرامت و مجلس انسم دعوت کردم، روى گرداندى; ولى وقتى دشمن من و تو، تو را به قعر ذلت دعوت کرد، فرمانش را اجابت کردى!... .
در این حال چه جوابى دارى! و در محضر پروردگارت چه خواهى گفت؟
سلام دوست گرانقدر
شب یلدای خوش داشته باشید
انشالله که مورد توجه پروردگار قرار بگیریم و بهمون معرفت و ایمان و عشق الهی عنایت کند..
موفق ومو ید باشید..
سلام ادینه خوش
دلم گرفته از این روزگار دلتنگی
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی
دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند
گــــرفت آینــــــه ام را غـبار دلتنگی
شکست پشت من از داغ بی تو بودنها
به روی شـــــانه دل مانـــد بار دلتنگی
درون هاله ای از اشک مانده سرگردان
نگاه خســـــــته مـــن در مدار دلتنگی
دگر پرنده احساس مــن نمی خواند
مگر سرود غم از شاخسار دلتنگی
بیا که ثانیه ها بی تو کند می گذرد
سلام.تف به پدر . مادر اونایی که حرمت امام حسین(ع) رو توی روز عاشورا شکوندن.الهی که .....
به خدا قلبم درد گرفت.ایکاش ....
وبلاگت رو خیلی قشنگ ساختی.آفرین.یه سر هم به وبلاگ من بزن و اگه دوست داشته باشی لینک بدیم... منتظرتم.
یاحسین...................