مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

همه نورانی اند

در وجود تمام انسان ها هاله هایى از نور هست که خداوند به آنها عطا فرموده است . اما این هاله در اثر فعالیت هاى منفى و اعمال زشت حذف و ناپدید مى شود، به عکس ‍ با انجام اعمال نیک و عبادات این هاله تقویت مى شود. مردم جهان از دیرباز به وجود این هاله پى برده بودند. چنان که در تصویر عارفان و پیامبران و ائمه این هاله را ترسیم مى کرده اند، اما از ماهیت و چگونگى عمل آن بى اطلاع بودند. برخى افراد با عنایات ویژه خداوند و تلاش در جهت اعمال نیکو و عبادت این نور را تقویت مى کند و به تدریج به مرحله اى مى رسند که دیگر نور بر جسم آنها غلبه مى کند.

تمسخر کتاب خدا !


اصل برجسته و هدف غایی نزول قرآن و تعلم و قرائت وهمچنین تدبر در آن همه و همه برای عمل است چنانکه خداوند می‌فرماید: «هذا الکتاب انزلناه مبارکاً فاتبعوه». *این کتاب را مبارک نازل نمودیم پس، از آن تبعیت نمائید...و لذا کسانی که به قرآن عمل نمی‌کنند و تنها به قرائت آن اکتفاء می‌کنند، در واقع به شان و مقام والایش بی‌احترامی کرده اند.ا امام صادق (ع) درباره نتیجه کارچنین افرادی می‌فرماید: «رب تالی القرآن و القرآن یلعنه». **چه بسا تلاوت کنندة قرآن که قرآن لعنتش می‌کند... وقتی از حضرت سئوال شد آنان کیانند فرمود کسانی که قرآن را می‌خوانند اما به آن عمل نمی‌کنند به تعبیر امام صادق (ع) قرائت قرآن بدون عمل به آن بمثابه تمسخر نسبت به آیات آن است چنانکه می‌فرماید: «من قراء القرآن من هذه الامه ثم دخل النار فهو ممن کان یتخذ بآیات الله هزوا».  ***کسی که قرآن رابخواندولی به آن عمل نکندبه آتش دوزخ دچار خواهد شد چرا که گوئی در دنیا به تمسخر قرآن مشغول بوده است.

 *سورة انعام آیة 155.
*بحارالانوارجلد11ص223
 ***جامع‌الاخبار ص 56.

چرا عروج نمی کنیم ؟


نماز جاذب نفوس انسانى است . نماز معراج مؤ من است و این معراجیت نماز، معراجیت واقعى است . ولى چرا نفوس عروج پیدا نمى کنند، چرا به سوى الله حرکت نمى کنند، چرا به خداى تعالى تقرب پیدا نمى کنند، چگونه است که هم نماز مى خواند، هم قلدرى ، سفاکى و سبعیت مى کند! این ، براى این است که نمازش صادقانه نیست . اگرنماز صادقانه بود، عروج دارد، دروغ بافى ، آدم را به جایى نمى رساند.

مقصود توئی

تاکی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

در میکده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

من یار طلب کردم و او جلوه گه یار

حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در که زنم ، صاحب آن خانه توئی تو

هر جا که روم ، پرتو کاشانه توئی تو

مقصود توئی ، کعبه و بتخانه بهانه

شیخ بهاء (ره)

راهمنا

آنان که فرمان حق را جویاست ، به سوى انسان های کامل مى رود، پیامبر عظیم الشاءن و معصومین (علیهماالسلام ) را الگوى خود مى نماید. مى داند که آنان به سر منزل مقصود رسیده اند آنان به شناخت حق نایل شده ، و نسبت به مردم و بندگان خدا مهربان و دلسوزند، آنان قادرند دست سالک را بگیرد، راهبر شود، راه را به او نشان دهد، و واسطه اى میان خدا و بنده باشد.  زیرا بدیهى است که سالک به ویژه در مراحل اولیه قادر به سلوک نیست . نیازمند دستگیرى و کمک است . پس باید کمک بگیرد، زیرا هر انحرافى ولو کوچک ممکن است سالک را از مسیر خود دور کند. پس نیاز به راهنما در هر صورتى موجود است . راهنما، بزرگان دینى هستند که با خداوند ارتباط دارند. انسان در تشخیص اولیاى الهى در عصر خود، ممکن است دچار مشکل باشد. اما در مورد معصومین (علیهماالسلام ) شک ندارد، پس به آنان رجوع مى کند.

چرا و چرا؟

این که اسلام دینى کامل و قرآن کتاب نور و هدایت است ،  هیچ شکى نیست ، اما آیا جوامع مسلمان دستورات دینى خود را شناخته و بر اساس آن عمل مى کنند؟ چرا دروغ رایج است و صدق و درستى و صراحت کم ؟ چرا ریا و ظلم هست ؟ چرا عدالت نیست ؟ چرا کم فروشى هست ؟ مال دوستى و زراندوزى از حد متعادل درگذشته و به اسراف رسیده است ؟ چرا جان و مال و آبروى مسلمان حرمت ندارد؟ چرا مسلمانان اعمال عبادى خود را انجام نمى دهند؟ چرا زنا و اعتیاد و مشروب خوارى هست ؟ اگر جوامع اسلامى بکوشند آداب و دستورات قرآن و سیره رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و معصومین (علیهماالسلام ) را رعایت کرده و ترویج دهند، هیچیکی از این مشکلات وجود نخواهد داشت.

عیدقربان روز به مسلخ بردن بدسرشتی ها

آنگاه که ندای آسمانی برای به مسلخ بردن اسماعیل، به ابراهیم رسید، حتی یک آنی هم ابراهیم بداخلاقی و نافرمانی نکرد و نپرسید چرا و برای چه!

متن فرمان الهی را با فرزند دلبندش آن جگرپاره اش در میان گذاشت؛ اینجا بود که اسماعیل کاری بس خطیرتر و عظیم تر از پدر کرد؛ به تصور اینکه ممکن است پدر دلسوزی کند و از فرمان الهی سرپیچی نماید؛ ندا داد پدرجان برای اجرای بی چون چرای امرالهی درنگ مکن! و من آماده و مهیای قربانی شدن در راه دوست هستم.یعنی اسماعیل حتی پا را فراتر از قربانی کردن نفس اماره و شیطانی گذاشت؛ و در واقع بشریت را به تماشای زیباترین و عاشقانه ترین و مسحورکننده ترین نمایش اخلاق آسمانی و الهی دعوت کرد.و قرآن کریم اینچنین می فرماید: فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿صافات-102﴾
بنابراین، عید قربان را بایستی برای قربانی کردن هوای نفسانی و نفس اماره و در یک کلمه همه بداخلاقی ها و کج روی ها و بی تقوایی ها جشن گرفت و نباید فراموش کرد که خداوند متعال با صدور فرمان به مسلخ بردن اسماعیل، از ابراهیم خلیل الله می خواهد که با قربانی کردن عزیزترین و باارزش ترین دارایی اش، نفس شیطانی و نفس اماره اش و همه بداخلاقی ها و بدسرشتی ها را به مسلخ برد
.

تکبر؛ هرگز

انسان هیچ گاه خود را برتر و والاتر از بندگان خدا نبیندو فراموش نکند که او هم بنده اى از بندگان خداوند است ، و اگر ارزشى هست در اراده و خواست حق تعالى نسبت به انسان است ، نه در توهم و ادعاهاى واهى افراد در بین یکدیگر. انسان اگر مى خواهد که در نزد خداوند سرافراز و ماءجور باشد، باید همواره در شکسته نفسى و فروتنى و تواضع پیشقدم و سرآمد گردد. در میان مردم با تواضع حرکت کند، آنان را حقیر نشمارد و به هیچ شکلى خود را برتر و بالاتر از آنان نشان ندهد در غیر این صورت دچار تکبر می شود و به سر نوشت شیطان دچار خواهد شد.

بازم رفتم و شد!

بسم الله الرحمن الرحیم

وآنان که در راه ما بجان و مال جهد و کوشش کردند، محققا آنها را براه خویش هدایت می کنیم و همیشه خدا یار نکو کاران است. - سوره مبارک عنکبوت ایه آخر.

 

چند روز پیش شعری با عنوان " رفتم وشد" از دوستی نشر کردم. هدف شاعر این بود که طی طریق خدا نمودن به ظاهر نیست می شود ظاهری به ظاهر ، گونه دیگر اما باطن آسمانی داشت. ولی تعدادی بر محتوای آن خرده گرفته بودند. اما یک نفرکه مدعی بود در این راه تلاش کرده وبه جای نرسیده ، منکر آن شده بود؟! برای این آقا این آیه مبارک را نقل می کنم وهمچنان خدمت شان عرض می کنم : " سالک" شدن راه ورسم خودش را دارد

.

دعای عرفه نصف قیمت!

یترین برخی مغازه ها نوشته بود " دعای عرفه نصف قیمت" اول یک کمی جا خوردم ! . ای بابا کتاب دعای عرفه نصف قیمت است نه خود عرفه !!!!

 

روز عرفه ، گرچند عید نامیده نشده اما از اعیاد بزرگ است و خداوند بندگان خود را به بعبادت وطاعت فرا خوانده است . در روایتی از امام زین العابدین (ع) نقل شده است که در روز عرفه صدای گدای را شنید و گفت وای بر تو آیا از غیر خدا گدای می کنی در این روز ، حال آنکه امید می رود در این روز برای بچه های در شکم آنکه فضل خدا شامل شود وسعید شوند.

به هر صورت برای این روز بزرگ اعمال فراوان ( از جمله زیارت و دعای عرفه امام حسین (ع) ) ذکر شده است واز دوستان که توفیق انجام آن را پیدا می کنند التماس دعا داریم.

پ ن : دیروز برای خرید بازار رفته بودم ، روی  و

نظر برخی از مراجع عظام تقلید در باره ماهواره

 


پاسخ برخی مراجع تقلید 

حضرت آیت الله شیخ ناصر مکارم شیرازی: با توجّه به این که غالب برنامه هاى آن فاسد است، و اثرات منفى در پى دارد، و در هر خانه اى وارد شود غالباً از آن سوء استفاده خواهد شد، استفاده از آن جایز نیست. حضرت آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی: به طور کلی خرید، استفاده ونگهداری آلات مشترکه، به قصد استفاده حلال از آنها چنانچه خوف وقوع در حرام نداشته باشد اشکال ندارد، البته چنانچه قوانین ومقرراتی در موردی وجود داشته باشد مراعات شود. حضرت آیت الله سید محمدعلی علوی گرگانی: چنانچه از این دستگاه برای گرفتن کانالهای مجازِی که اشکال شرعی ندارند، استفاده شود خرید و نگهداری و استفاده از آن نیز مانعی ندارد. حضرت آیت الله سید صادق روحانی: ماهواره در این گونه مسائل مانند تلویزیون است. حضرت آیت الله شیخ حسین مظاهری: جایز نیست. حضرت آیت الله شیخ یوسف صانعی: اگر استفاده از برنامه های ماهواره باعث آلوده شدن انسان به گناه و انحراف شود، حرام است ولی استفاده صحیح برای کارهای علمی و اطّلاعات، منع شرعی ندارد. حضرت آیت الله شیخ خلیل مبشر کاشانی: نظر به اینکه ماهواره منشا مفاسد اخلاقی است واستفاده از آن غالبا سلامت فرهنگی، مذهبی خانواده وجامعه اسلامی را تهدید می کند خرید وفروش آن جایز نیست. گفتنی است چندی پیش پایگاه خبری شیعه نیوز نیز خبری منتشر کرد و در آن این پرسش و پاسخ را مطرح کرده بود: آیا خرید و نگهدارى و استفاده از دستگاه گیرنده برنامههاى تلویزیونى از ماهواره جایز است؟ و اگر دستگاه گیرنده مجانى به دست انسان برسد چه حکمى دارد؟ پاسخ حضرت آیت الله خامنه ای: دستگاه آنتن ماهوارهاى از این جهت که صرفا وسیلهاى براى دریافت برنامههاى تلویزیونى است که هم برنامههاى حلال دارد و هم برنامههاى حرام، حکم آلات مشترک را دارد. لذا خرید و فروش و نگهدارى آن براى استفاده در امور حرام، حرام است و براى استفادههاى حلال جایز است. ولى چون این وسیله براى کسى که آن را در اختیار دارد زمینه دریافت برنامههاى حرام را کاملا فراهم مىکند و گاهى نگهدارى آن مفاسد دیگرى را نیز در بر دارد، خرید و نگهدارى آن جایز نیست مگر براى کسى که به خودش مطمئن است که استفاده حرام از آن نمىکند و بر تهیه و نگهدارى آن در خانهاش مفسدهاى هم مترتّب نمىشود. لکن اگر قانونى در این مورد وجود داشته باشد باید مراعات گردد.

شیعه آنلاین ؛ پرسش: با توجه به اینکه امروز تعداد زیادی شبکه ماهواره ای برای تبلیغ دین مبین اسلام و مذهب تشیع در کنار صدها شبکه ماهواره ای خبری، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ورزشی و غیره وجود دارد، داشتن ماهواره در منزل و استفاده از آن چه حکمی دارد؟

شیعه آنلاین ؛ پرسش: با توجه به اینکه امروز تعداد زیادی شبکه ماهواره ای برای تبلیغ دین مبین اسلام و مذهب تشیع در کنار صدها شبکه ماهواره ای خبری، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ورزشی و غیره وجود دارد، داشتن ماهواره در منزل و استفاده از آن چه حکمی دارد؟  

مثلث

در چرخه خلقت ، موجود با ارزش ، آدمى است زیرا مى تواند با تلاش و جدیت و خودسازى ، به بالاترین درجات کمال برسد، مقامى که هیچ یک از آفریده ها نمى توانند به آن دست یابند. اگر انسان خود را پرورش ‍ دهد و در جهت کمال رشد نماید، مى تواند ارتباطى عمیق و همه جانبه با خداوند برقرار نماید، و به آنچه که نهایت هدف خلقت است برسد.

از این رو ((مثل )) نامیده مى شود، هیچ موجود دیگرى را یاراى آن نیست که به این مقام برسد .به این دلیل انسان در میان تمام آفریده ها، یک استثناء است . به عبارت دیگر، هیچ موجودى غیر از آدمى نمى تواند این چنین به آفریدگار خود نزدیک شود. تعبیر دیگرى که مى توان از ((مثل )) داشت ، آن است که ((مثل )) یک حالت است . شاید هم مثلث باشد. مثلث همان انسان کامل است . که داراى سه ضلع متساوى است ، بقیه موجودات یک و حداکثر دو ضلع دارند، مثلا در حیوانات جسم و نفس وجود دارد، اما نمى توانند به خدا وصل شوند، در گیاهان فقط جسم وجود دارد. و از نفس خبرى نیست . از سوى دیگر موجودات غیر انسانى به دلایل متعدد نمى توانند از یک یا دو ضلع خود بهره کافى برد و مانند انسان از آن اضلاع به خوبى استفاده کنند.

انسان به ویژه انسان کامل ، که داراى سه رکن است باید داراى ارکان مساوى و متعادل باشد، تا کمال یابد. اگر به هر یک از ارکان توجه کمتر یا بیشتر شود، سبب ضعف در کل و عدم دسترسى به کمال مطلق مى شود. برخى از عرفا که توجه زیادى به جسم نداشته ، یا حتى گاهى در تضعیف آن مى کوشیدند، موجبات عدم تعادل را در خود فراهم مى شناختند. زیرا تصور مى کردند که زهد و ریاضت ، به معنى آن است که نه تنها به نیازهاى جسم توجه نشود. بلکه ضرورى است تمام تمایلات و نیازهاى جسمى سرکوب شده و نادیده گرفته شود. در حالى که منظور از زهد آن است که راحتى بیش از حد به بدن داده نشود، پرخورى نشود، یا استراحت زیاد و خواب فراوان سبب تنبلى جسم نگردد، این مفهوم با شکنجه دادن بدن و سرکوب غرایز و امیال متفاوت است . براى رسیدن به کمال ، نیازهاى عمومى جسم باید در حد متعادل و مشروع مرتفع گردد. تا بتواند، به حرکت عادى و مورد نیاز خود ادامه داده قدرت تعقل ، تفکر، محاسبه و برنامه ریزى هم داشته باشد. در این صورت امکان سیر و سلوک واقعى و دست یابى به کمال وجود دارد. این روش اجازه خواهد داد که آدمى اشرف مخلوقات شده و به تعبیر محى الدین یگانه قسمت ناپذیر شود، به طورى که مثل و مانندى در عالم خلقت نداشته باشد.

رفتم و شد!

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد
بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد
ریش خود را زادب صاف نمودم با تیغ
همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد
با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم
عطر بر خود زدم و غالبه سا رفتم و شد
حمد را خواندم و آن مد "والاالضالین" را
ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد
یکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنس
گفتم ای مایه هر مهر و وفا رفتم و شد
همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین
سرخوش و بی خبر و بی سر و پا رفتم و شد
"لن ترانی" نشنیدم زخدا چو او
"ارنی" گفتم و او گفت "رثا" رفتم و شد
مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟؟!!
من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد
تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست
من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و شد
مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید
فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد
خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون
پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد
گفتم ای دل!به خدا هست,خدا هادی تو
تا بدین سان شدم از خلق رها رفتم و شد. 

این شعر را یک دوست و نازنینی برایم فرستاده و فکر می کنم خود شون هم فعلا در سفر هستند، برای ایشان آرزوی سلامتی  و  موفقیت می نمایم.

تفسیر قرآن کریم

برای تفسیر قرآن کریم معانی متفاوتی ارایه شده است که ساده ترین آن " روشن نمودن مفهوم آیات قرآن وواضح ساختن منظور پروردگار" است. در تفسیر؛ مدارک غیر قابل اطمنان و همچنان گفتار شخصی و رای ونظر تفسیر کننده  اعتبار ندارد.

مدارک ومنابع تفسیر :

1 – ظواهر الفاظ قرآن ، قران به قرآن.

2 – عقل فطری سالم از گرایش های شخصی.

3 – دستور ها و گفتار های موثق معصومین (ع).

4 – "خبر واحد" که دارای حجیت و اعتبار باشد.

 به نظر نگارنده این ستور، (ضمن احترام به تفاسیر دیگر) از میان تفاسیر فارسی موجود که تا کنون مطالعه کرده ام ، جامع ترین آنها ، تفسیر شریف " تسنیم"  آیت الله استاد جوادی آملی است. اگرچه یک مقدار علمی و سنگین است و فهم آن برای برخی افراد مشکل ، اما غیر قابل فهم نیست. لازم به تذکر است که این تفسیر تاکنون کامل نشده و تا جلد 17 آن انتشار یافته و در حال کامل شدن است.

قرآن هم وسیله است

اگر کسى بخواهد خالصانه در راه  خدا طى طریق کند. باید به قرآن رجوع کند معناى قرآن را بخواهد تا بتواند، آن را حس کند. آن کس که به قرآن نزدیک مى شود باید با تمام وجود، و از صمیم قلب به آن نزدیک شود. این کار نیاز به دانش و فلسفه ندارد. زیرا قرآن کتاب همه انسان هاست ، پس به همه خیر و برکت مى رساند، و هیچ مؤ منى را بى پاسخ نمى گذارد. و از انوار خود به او مى دهد.
اگر کسى به قرآن انس گرفت ، دیگر محدود به زمان و مکان نیست ، خسته نمى شود، و با ذوق و شوق بسیار به بهره بردارى از قرآن مى پردازد، و این ذوق پایدار است و در هر دو جهان خواهد ماند.
اگر آدمى فقط به امور دنیوى بپردازد قفل نفس و روح باز نمى شود لذا نمى تواند، با خدا ارتباط یابد. اما اگر به سوى قرآن رود و خود را پاک نماید. قفل روح باز شده و مؤ من آن را با چیزهاى پاک و خوب پر خواهد کرد. این پرکردن پایان ندارد.

هر چند قرآن داراى شاءن و مقام و نور و ارزش بسیارى در جهان است . اما در نهایت قرآن هم از سوى خداست ، و نباید آن را بت کرد، بلکه همواره به یاد داشت که قرآن وسیله اى براى رسیدن به حضرت حق مى باشد.

معنای‌ انس‌ با قرآن‌ کریم‌

انس‌ با قرآن‌ کریم‌ غیر از مطالعه‌ و تحقیق‌ در قرآن‌ است‌؛ اگرچه‌ قرائت‌ و تحقیق‌ مقدمه‌ و مبادی‌ اولی‌ انس‌ است‌. انس‌ با قرآن‌ کریم‌ و عشق‌ و فهم‌ و مجالست‌ و مجانست‌ با قرآن‌ شرط‌هایی‌ دارد و نخستین‌ شرط‌ آن‌ دوستی‌ و صفا و صداقت‌ است‌. ممکن‌ است‌ کسی‌ عمری‌ قرآن‌ را قرائت‌ کند؛ اما با قرآن‌ دوست‌ نشود. باید دانست‌ قرآن‌ کریم‌ زنده‌ و داناست‌؛ چرا که‌ فرمود: «والقرآن‌ الحکیم‌» و ممکن‌ نیست‌ که‌ حکیم‌ از ذوی‌ العقول‌ نباشد و انس‌ با قرآن‌ کریم‌؛ یعنی‌ انسان‌ شب‌ و روز به‌ قرآن‌ نظاره‌ کند، آن‌ را زیارت‌ کند، ببوسد، ببوید، قرآن‌ را به‌ روی‌ قلب‌ خود و روی‌ چشم‌ خود بگذارد، با قرآن‌ سخن‌ بگوید، با او درد دل‌ کند، قرآن‌ را همراه‌ خود داشته‌ باشد و لحظه‌ای‌ از او غافل‌ نباشد که‌ اگر این‌ گونه‌ شد، قرآن‌ کریم‌ کار خود را می‌کند و اثربخشی‌ می‌نماید. این‌ کار را هر انسان‌ عادی‌ می‌تواند انجام‌ دهد و همان‌ بهره‌ی‌ مناسب‌ خود را از قرآن‌ ببرد. انس‌ با قرآن‌ کریم‌ غیر از علم‌ به‌ قرآن‌ است‌؛ اگرچه‌ بهترین‌ راه‌ انس‌، قرائت‌ است‌؛ اما اگر کسی‌ توان‌ تلاوت‌ آن‌ را ندارد، می‌تواند از قرآن‌ کریم‌ بهره‌ی‌ خود را ببرد، مگر نمی‌گویید: «کمال‌ همنشین‌ در من‌ اثر کرد»، همنشینی‌ با قرآن‌ مجید نیز اثر خود را می‌گذارد.

همان‌گونه‌ که‌ بیان‌ شد، اگر کسی‌ با قرآن‌ کریم‌ انس‌ حاصل‌ نماید، در ابتدا و آغاز ورود به‌ قرآن‌ کریم‌ است‌ و وی‌ ابتدای‌ رسوخ‌ در بطن‌ قرآن‌ را یافته‌ است‌ ولی‌ چنان‌چه‌ انس‌ حاصل‌ نشود، با علم‌، فن‌، فلسفه‌ و عرفان‌ نمی‌توان‌ ورود به‌ قرآن‌ و رسوخ‌ در آن‌ را حاصل‌ نمود، بلکه‌ قرآن‌ کریم‌ باید انسان‌ را بپذیرد و جزو دوستان‌ خود قرار دهد و این‌ امر همان‌گونه‌ که‌ بیان‌ شد تنها در سایه‌ی‌ انس‌ ممکن‌ می‌گردد. قرآن‌ کریم‌ و وحی‌ حقیقتی‌ خارجی‌ است‌ و آن‌چه‌ در میان‌ دو جلد قرار دارد، حاکی‌ و علامتی‌ است‌ برای‌ حقیقت‌ واقعی‌ قرآن‌ که‌ همه‌ی‌ جای‌ عالم‌ را احاطه‌ کرده‌ است‌. در واقع‌، آیه‌های‌ قرآن‌ مانند شماره‌ تلفن‌ است‌ که‌ هر کدام‌ را گرفتید، همان‌ مکان‌ مورد نظر زنگ‌ می‌زند، حال‌ اگر هر آیه‌ای‌ را گرفتید و زنگ‌ زد، نشانه‌ی‌ آن‌ است‌ که‌ شما به‌ بطن‌ قرآن‌ کریم‌ راه‌ پیدا کرده‌اید و اگر انس‌ و رسوخ‌ حاصل‌ شود، گاه‌ آیه‌ای‌ در خواب‌ شما ظاهر می‌شود و تأویل‌ خود را نشان‌ می‌دهد و از این‌ راه‌ می‌توان‌ فهمید آیه‌ای‌ نسخ‌ شده‌ است‌ یا خیر.

ریشه دروغ ؛ پستى روح

رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: " لایکذب الکاذب‏الا من مهانة نفسه"   دروغ گویى از پستى روح ریشه مى‏گیرد. *

دروغ گو چنین مى‏پندارد که بى ارزش بودن خود را مى‏تواند به وسیله سخن‏دروغ جبران کند! دانا احتیاج به دروغ گویى ندارد، چون داراى دانش است.شایستگان، احتیاج به دروغ گویى ندارند، چون شایستگى دارند. ثروتمند نیازى به‏دروغ گویى ندارد، چون مال و منال دارد. دارندگان فضیلت، دارندگان قدرت،احتیاجى به دروغ گفتن ندارند، چون فضیلت دارند، قدرت دارند. عطر خودش‏مى‏بوید، نیازى به ستودن عطار نیست، وقتى به ستودن عطار، نیازمند مى‏باشد که فاقدبوى خوش باشد.

دروغ گو، چون فاقد دانش است مى‏خواهد نقص خود را به وسیله ادعاى دروغ‏جبران کند، چون فاقد شایستگى است; به دروغ مى‏خواهد خود را شایسته بنمایاند،چون فاقد ثروت است، چون فاقد فضیلت است، چون فاقد قدرت است، مى‏خواهداین خلا خود را به وسیله دروغ پر کند. لاف زدن، نشانه دست‏خالى بودن است.توپ زدن نشانه بى عرضگى است.

راست گویى نشانه درست کارى است و دروغ گویى نشانه بى لیاقتى و خیانت‏کارى. امیر المؤمنین فرمود:  «الصدق امانة و الکذب خیانة"   راست گویى درستى است و دروغ گویى نادرستى.** 

* - مستدرک الوسائل، ج 9، ص ، ح 10282

** - غررالحکم، ج‏1، ص‏13

سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر (ع) را تسلیت می گویم

 

 

  

  

روی من و تربت بیابان بقیع         دست من و دامان امامان بقیع

             

جان خسته و دل کبابم و دیده پر اشک       در آرزوی  قبور ویران بقیع    

 

سیره عملى امام باقر(ع)

ادامه مطلب ...

بخشیدن

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودم به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت بخشیدن...!


پ ن : تشکر از عزیزی که این شعر را برایم فرستاده است.

خلاصه از تاریخ و عقایید فرقه شیعه زیدیه


زیدیه فرقه اى هستند که پس از امام على علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام به امامت زید فرزند امام سجاد علیه السلام قاتل اند و امام سجاد علیه السلام و سایر امامان بعدى شیعه اثنى عشریه را تنها به عنوان پیشوایان علم و معرفت مى پذیرند. نکته مهم در بررسى این فرقه آن است که باید حساب زید را از زیدیه جدا کرد. از این رو ابتدا به شخصیت زید اشاره مى کنیم و سپس زیدیه را مطرح مى کنیم .

شخصیت زید بن على  

مذهب زیدیه  

فرقه هاى زیدیه

  

زیدیه موفق شدند در مراکش و طبرستان و یمن حکومتهایى تشکیل دهند که دیرپاترین آنها دولت زیدیه در یمن است که در سال 288 ه‍ق توسط یحیى از نوادگان امام حسن علیه السلام ، ملقب به الهادى الى الحق ، تاءسیسشد و تا سال 1382 که حکومت جمهورى در یمن برپا شد ادامه داشت . امروزه نیز مهمترین پایگاه زیدیه کشور یمن است.

ادامه مطلب ...