مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

ستم ستیزى و مظلوم نوازى

ستم ستیزى و مظلوم نوازى


انـسـان در بـرخورد با همنوعان خویش ، یکى از چهار حالت زیر را مى تواند داشته باشد:

 1 ـ سـتـمـگـربـاشـد.

2 ـ بـه ستمگران مدد رساند.

3 ـ بى تفاوت باشد.

4 ـ با ستم پیشه گان بستیزد.
بدون تردید سه حالت نخست از نظر دین و خرد، زشت و محکوم است و تنها راه چهارم ، فراروى انـسـانِ مـؤ مـن بـاز است و او موظّف است همه همّت خویش را به کار گیرد که با ستمگر ـ هر که باشد ـ به ستیز برخیزد و ریشه ستم را ـ هر جا باشد ـ بخشکاند و چنین روحیه اى در دیدگاه عـقـل و شـرع از اصـول خـدشـه نـاپـذیـر اخلاق اجتماعى است که امام على (ع )آن را بهترین نوع عدالت معرفى مى کند: اَحْسَنُ الْعَدْلِ اِعانَةُ الْمَظْلُومِ *
زیباترین عدل ، یارى کردن ستمدیده است .
ضـرورت پـیـکار با ستم و ستم پیشه و یارى رسانى مظلوم ، در اسلام به حدّى است که ترک آن گناه کبیره محسوب مى شود.
**
 * ر . ک : بحارالانوار ، ج 10 ، ص 229 .
 ** بقره (2) ، آیه 279 .

کفران نعمت

کفران نعمت


کـفـران نـعـمـت بـه مـعـنـاى پـوشـانـدن و نـدیـده گـرفـتـن نـعـمـتهاست . خداوند، گرچه نیازمند سـپاسگزارى و عبادت ما نیست ، ولى آنها را از روى حکمت و مصلحت بر بندگان ضرورى دانسته و در قرآن کریم پس از نوید به سپاسگزاران ، با ناسپاسان بى اعتنایى کرده ، مى فرماید: وَ مَنْ یَشْکُرْ فَاِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىُّ حَمیدٌ 1
آنکه سپاسگزارى کند سپاسش به نفع خود اوست و هر که کفران ورزد، خداوند بى نیاز و ستوده است .
بـا ایـنـکه خداوند از سپاس و تشکر نعمت پذیران بى نیاز است و بزرگوارتر از آن ا ست که ناسپاسان را محروم سازد، ولى (کفران نعمت )، خود، سبب برخى از ناهنجارى ها مى شود که در زیر مى آید:
پستى
انـسـان نـاسـپـاس ، پـسـتـى و بـى کـفـایـتـى خـود را اثـبـات مـى کـنـد. چـرا کـه عـقـل و وجـدان انـسان مى گوید که نعمت پذیر باید سپاسگزار باشد و زیرپا گذاشتن داورى عـقـل و وجـدان از کـسـانى سر مى زند که در پستى و بى ارزشى به حدّ حیوانیت رسیده ؛ بلکه پست تر شده اند. امام زین العابدین (ع )مى فرماید: اگـر خـداونـد مردم را به احسان هاى پى در پى مشغول کند و نعمت شایان بدانان ببخشد، ولى راه شناخت حمد و سپاس را بر آنان ببندد، آنان از احسانش بهره مند مى گردند ولى ثنایش نمى گـویـنـد و بـه روزى فـراوان او مى رسند و سپاسش نمى گویند؛ اگر مردم چنین شوند از مرز انـسـانـیـت گـذشـتـه به مرز حیوانیت مى رسند و آنگونه مى شوند که قرآن فرموده : آنان چون حیوان ، بلکه راهى پست تر از حیوانیت را برگزیده اند.
2
زوال نعمت
کـفران نعمت ، سبب بى ثباتى و ناپایدارى نعمت ها مى گردد و خیر و برکت را از بین مى برد. همانطور که سپاسگزارى سبب بقاى آن مى شود. امام صادق (ع )مى فرماید: لا زَوالَ لِلنَّعْماءِ اِذا شَکَرْتَ وَ لا بَقاءَ لَها اِذا کَفَرْتَ 3
اگر سپاسگزارى کنى نعمت ها پایدارست و اگر کفران ورزى ، دیرى نمى پاید.
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند
کم شدن احسان و نیکى
اثر دیگر کفران نعمت ، رخت بستن خیر و احسان از جامعه است ، چرا که ناسپاسى ، صاحبان نعمت را دلسـرد کـرده ، از انـعـام و بـخشش باز مى دارد. سنّت خداوند نیز چنین است که اگر بندگان کفران نعمت ورزند از فضل و احسانش بکاهد. امام صادق (ع )مى فرماید: لَعَنَ اللّهُ قاطِعى سَبیلِ الْمَعْرُوفِ. قیلَ: وَ ما قاطِعُوا سَبیلِ الْمَعْرُوفِ؟ قالَ: الرَّجُلُ یُصْنَعُ اِلَیْهِ الْمَعْرُوفُ فَیَکْفُرُهُ فَیَمْتَنِعُ صاحِبُهُ مِنْ اَنْ یَصْنَعَ ذلِکَ إِلى غَیْرِهِ 4
نـفـریـن خدا بر آنان که راه خیر و خوبى را مى بندند، پرسیدند: چه کسانى چنین اند؟ فرمود: کـسـى کـه بـه او خوبى مى کنند و او کفران مى ورزد، آنگاه صاحب نعمت به دیگرى احسان نمى کند.
عقوبت سریع
اثـر نـاهـنـجـار دیـگـر کـفـران نـعـمـت ، تـسـریـع در شـکـنـجـه و عـقـوبـت کـافـر نـعـمـت اسـت . رسول خدا(ص )فرمود: اَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً کُفْرانُ النِّعْمَةِ 5
سریع ترین گناهان در عقوبت ، کفران نعمت است .
رفتن به دوزخ
آخـریـن بـرداشـتى که کافر نعمت از کِشته خود مى کند، رفتن به دوزخ سوزنده است ، زیرا او با پوشاندن نعمت هاى خدا و نادیده گرفتن احسان بندگان او از راه خدا منحرف گشته و قدم در راه سـتم مى نهد که پایانى جز جهنّم نخواهد داشت . این سرانجامى است که قرآن به آنان نشان داده است :
َلَمْ تـَرَ اِلَى الَّذیـنَ بـَدَّلُوا نـِعـْمـَتَ اللّهِ کـُفـْراً وَ اَحـَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارِ 6
آیـا نـدیـده اى کـسـانـى را کـه نـعـمـت خـدا را بـه کـفـر بـدل سـاخـتـنـد و مـردم خـود را بـه دیـار هـلاکـت بـردنـد، آنـان بـه قـرارگـاه بـد، دوزخ ، داخل مى شوند.
 1-  لقمان (31) ، آیه 12 .
 2-  صحیفه سجادیه ، دعاى اوّل .
 3-  اصول کافى ، ج 2 ، ص 77 .
 4-  وسائل الشیعه ، ج 11 ، ص 539 .
 5-  همان ، ص 541 .
 6-  ابراهیم (14) ، آیات 28 ـ 29 .

همسایه دارى

همسایه دارى


حـقوقى را که اسلام براى همسایه مقرّر داشته و آدابى که مؤ منان را در این خصوص به رعایت آن ملزم ساخته ، بسیارند. در این جاه به برخی از آن اشاره  مى کنم واز خداوند می خواهم که توفیق عمل به آن را برای همه عنایت نمایت.
روزى رسول خدا صلى اللّه علیه و اله از یاران خود پرسید: (آیا مى دانید حق همسایه چیست ؟) حاضران پاسخ منفى دادند. آن حضرت فرمود: حـق هـمـسـایـه آن اسـت کـه اگـر در کـارى از شما درخواست کمک کرد به او کمک نمایید، اگر وام خواست به او بپردازید، هرگاه تهیدست شد از او دستگیرى کنید، چنانچه خیرى به او رسید به او تـبـریک بگویید، هنگام بیمارى به عیادتش بروید، در مصیبتها به او تسلیت بگویید، اگر مـُرد در تـشـییع جنازه اش حاضر شوید، بر ارتفاع خانه خود بدون موافقت او نیفزایید تا مانع وزش نـسـیـم و جـریـان هـوا نـشـود، هـرگـاه مـیـوه اى خـریـدیـد، مـقدارى به او هدیه کنید و اگر مـایـل بـه ایـن کـار نـبـودید، آن را مخفیانه به منزل ببرید و دقّت کنید که فرزندتان آن را از خـانه بیرون نبرد که فرزند او ببیند و به خاطر آن بهانه گیرى کند و با بوى غذاى مطبوع خود او را میازارید، مگر آنکه مقدارى برایش ‍ بفرستید.
1
گـرامـى داشـتـن و احـتـرام نـمـودن هـمـسـایـه نـیـز از سـفـارشـهـاى اکـیـد اسـلام اسـت . رسول خدا(ص ) فرمود: حُرْمَةُ الْجارِ عَلَى الاِْنْسانِ کَحُرْمَةِ اُمِّهِ 2
احترام همسایه بر انسان ، مانند احترام مادر بر او لازم است .
زیـسـتـن طـولانـى افـراد در یـک مـحـلّ،بـتـدریج موجب مى شود که ،همسایگان بر اسرار زندگى یـکدیگر آگاه شوند. این در حالى است که علنى ساختن اسرار مردم و فاش کردن عیوب آنان در نـزد ایـن و آن کـار نـادرسـتـى اسـت و مـؤ مـن نـبـایـد در کـار دیـگـران تـجـسـّس کـنـد و دنبال یافتن عیب آنان باشد و اگر بر حسب اتّفاق بر رازى آگاه شد، باید آن را مخفى دارد و مصداق این مثل که : (خدا مى بیند و مى پوشد، همسایه ندیده مى خروشد) نباشد. از این رو، امام سجاد علیه السلام ، یکى از حقوق همسایگان را بر یکدیگر، راز دارى دانسته و مى فرماید: فَاِنْ عَلِمْتَ عَلَیْهِ سُوءً، سَتَرْتَهُ عَلَیْهِ. 3
چنانچه بر عیب همسایه ات آگاه شدى ، باید آن را مخفى دارى .
تـضـادّ و تـزاحـم نـیـز از پـیـامـدهـاى زنـدگى اجتماعى است و وقتى گروهى با هم در یک محیط زندگى مى کنند، ممکن است بى مبالاتى و کم توجّهى بعضى به آداب اسلامى سبب سلب آسایش دیـگران گردد و موجب آزردگى آنان شود و این خود زمینه ساز کدورتها و نزاعهاى بعدى شود. در ایـن صـورت شایسته است ، طرفى که مورد کم لطفى همسایه خود واقع شده ، تا مى تواند آزار همسایه را براى رضاى خدا تحمّل کند و چنانچه ناچار به نشان دادن واکنش شد، با رویى گشاده و زبانى نرم به وى تذکّر دهد، بطورى که این تذکّر موجب اصلاح وى شده و در ضمن ، رنجش خاطر او را هم در پى نداشته باشد. امام کاظم علیه السلام در این باره فرمود: لَیْسَ حُسْنُ الْجَوارِ کَفَّ الاَْذى وَ لکِنَّ حُسْنَ الْجَوارِ الصَّبْرُ عَلَى الاَْذى  4
هـمسایه دارى نیکو به آزار نرساندن نیست ، بلکه همسایه دارى نیکو در صبر بر آزار همسایه است .


 1-  بحارالانوار ، ج 82 ، ص 93 .
 2- همان ، ج 76 ، ص 154 .
 3-  همان ، ج 74 ، ص 7 .
 4-  بحار الانوار، ج 78 ، ص 320 .

بهار دنیا و بهشت آخرت

بهار دنیا و بهشت آخرت

 جهان خلقت با اسمای حسنای الهی اداره می شود. نه انسان و نه جهان مستقیماً با ذات أقدس إله ارتباط ندارد؛ آنچه ظهور حق تعالی است به نام وجهُ‌ الله، از راه اسمای حسنای الهی است. تجلّی وصف «جمیل» خدای سبحان در بهار طبیعی و بهشت فرا طبیعی ذات أقدس إله در دنیا در بهار به صورت «جمیل» جلوه می کند و در قیامت در بهشت به عنوان «جمیل» تجلّی دارد.
اصل خلقت برابر بیان نورانی امیرالمؤمنین (ع) تجلّی الهی است که در نهج البلاغه فرمود: اَلحَمدُ لِلّهِ المُتَجَلّی لِخَلقِهِ بِخَلقِهْ (1). این تجلّی با جمال الهی که آمیخته شد، در دنیا می شود «بهار»، و در آخرت می شود «بهشت». این بهشت و این بهار یک جمال صُوری و ظاهری است که بیانگر جمال ملکوتی خدای سبحان است. در ملکوت خدا جمالی دارد به عنوان علم، به عنوان رحمت، به عنوان رأفت و مانند آن. انسان در بهار باید یک بهشتی را به همراه خود ببرد، بهشتی بشود. برای اینکه با نشاط و با خرّمی به سر ببرد، ناچار است از کوثر مدد بگیرد تا هویت خود را بهشت کند!
بهار از باران مدد می‌گیرد و سرسبز و خرّم می‌شود، ولی انسان اگر بخواهد بهشتی بشود، از باران استمداد نمی‌کند؛ از کوثر مدد می‌گیرد. و کوثر همان معرفت خدا و محبّت خداست که جمال الهی را به همراه دارد.
تا ما بهشتی در درونمان نسازیم؛ هرگز از نشاط طرفی نمی‌بندیم، هرگز از بهار بهره‌ای نخواهیم برد. بهار دنیا و بهشت آخرت وقتی به حال انسان نافع است که او مظهر جمال الهی باشد. وقتی مظهر جمال الهی می‌شود که اهل حکمت باشد؛ زیرا وجود مبارک پیغمبر (ص) در آن احادیث نورانی که فرمود: أنَا مَدینَهُ‌ العِلمِ وَ أنتَ یا عَلِیُّ بابُها (2)، سخن نورانی دیگری هم دارد و او این است: أنَا مَدینَهُ الحِکمَه وَ هِیَ الجَنَّه وَ أنتَ یا عَلِیُّ‌ بابُها (3). فرمود: من شهر حکمتم، و این حکمت بهشت است و تو یا علی درِ این حکمتی! بنابراین این بهشت ظاهری که جَنّاتٌ تَجرِی مِنْ تَحتِهَا الأنهارْ (4)و این بهار صُوری که خرّمی نظام آفرینش او را همراهی می‌کند؛ اینها محصول یک بهشت ملکوتی‌اند و بهار ملکوتی، آنها تحصیلی است که ما باید فراهم بکنیم. اگر اهل حکمت بودیم، اگر اهل معرفت بودیم، اگر اهل محبّت بودیم، در درون ما بهشت تجلّی دارد، در درون ما همیشه خرّمی حضور دارد؛ زیرا حکمت و معرفت بهشت است.
بیان نورانی وجود مبارک امام رضا (ع) در این فصل بیش از فصل های دیگر تجلّی دارد. بیان نورانی امام رضا (ع) این است که: تَزاوَرُوا، فَإنَّ فِی زِیارَتِکُمْ اِحیاءً لِأحادیثِنَا (5). به دیدار یکدیگر بروید و در دیدار یکدیگر معارف دینی را، اخلاق اسلامی را، حقوق مشترک را، حقوق فرزند و پدر و مادر را، حقوق همسایه را، حقوق دولت و ملّت را، حقوق مجاوران داخل و خارج را مطرح کنید که جامعه؛ جامعه عقل باشد، جامعه عاطفه باشد. عطوفتش در کنار معرفت باشد، و معرفتش سایه افکن مهربانی و عطوفت.
وجود مبارک امام رضا فرمود: تَزاوَرُوا؛ به زیارت یکدیگر بروید. فَإنَّ فِی زِیارَتِکُمْ اِحیاءً لِأحادیثِنَا؛ وقتی که به دیدار یکدیگر رفتید، به گفتن و خندیدن و خنداندن وقت صرف نکنید، با طنز عمر نگذرانید! طنز و گفتن و خندیدن و خنداندن در حد ضرورت است که خستگی را رفع کند؛ عمر بیان آن نیست! فرمود: قسمت مهم محفل دید و بازدیدتان با ذکر سخنان اهل بیت(ع) باشد.
دلیلی که امام رضا(ع) ذکر می کند، این است که سخنان نورانی اهل بیت(ع) در شما عاطفه ایجاد می‌کند، وحدت می‌آفریند، متحد می کند، کینه را بر می‌دارد. وقتی کینه زدائی شد، اختلاف رخت بر بست؛ یک بهشت موعودی را شما موجود کردید! در سوره مبارکه حشر آنچه که بهشتی ها دارند، به عنوان نیایش مردان الهی در دنیا مطرح است (6)؛ مردان بهشتی بدون کینه زندگی می کنند. در بهشت هیچ اختلافی، هیچ نزاعی، هیچ اختلاف قرائتی، هیچ اختلاف برداشتی، هیچ تشتّتی راه ندارد؛ وَ نَزَعنَا مَا فِی قُلُوبِهِمْ مِنْ غِلْ (7). هیچ خیانتی، هیچ کینه‌ای، هیچ عداوتی، هیچ بَغضائی در دلهای مردان بهشتی نیست؛ این برای بهشت.
در سوره مبارکه حشر مؤمنان الهی از ذات أقدس إله چنین خلق و خوئی را می طلبند: خدایا ! کینه هیچ برادر مسلمانی را در دل ما قرار نده! این دعای مردان مؤمن در دنیا در حقیقت یک بهشت موعودی است برای آنها نسبت به آنچه را خدای سبحان در اوصاف بهشتیان ذکر کرد. وجود مبارک امام رضا(ع) فرمود: محفل دید و بازدید شما این اختلاف ها را بر می‌دارد، زیرا احادیث ما و سخنان ما در آن محافل مطرح می‌شود. و سخنان ما در شما عاطفه ایجاد می‌کند، مهر و مهربانی می‌آفریند؛ وَ اَحادِیثُنا تَعطِفُ بَعضَکُمْ عَلی بَعضْ‎. وقتی عاطفه آمد، آن کینه‌ها رخت بر می‌بندد؛ جامعه را عاطفه اداره می‌کند.
این سخن را همه ما شنیده‌ایم که می‌گویند: سنگ روی سنگ بند نمی‌شود... الآن این برج‌های بزرگ و ستَبری که می‌سازند؛ گرچه بخش وسیعی از آنها آهن و سیمان و سنگ است، امّا آنچه که سنگ ها را به هم مرتبط می کند همان مَلات نرم است. اگر مَلات نرم نباشد، سنگ روی سنگ بند نمی‌آید! عاطفه یک مَلات نرم است که اعضای خانواده را به هم مرتبط می‌کند، خانواده های یک محلّه را به هم مرتبط می کند، افراد یک محلّه را در یک شهر به هم مرتبط می کند، اهالی شهرها را در یک کشور به هم مرتبط می کند؛ آن وحدت «محلّی»، «منطقه‌ای» و «بین المللی» را تأمین می‌کند. بنابراین از یک نظر بهار می‌تواند یک بهشتی برای ما بیاورد، چه اینکه بهشت می‌تواند به صورت بهار تجلّی کند و همه اینها جلوه های جمال الهی‌اند و اگر جامعه‌ای مظهر جمال الهی شد؛ هم از بهار بهره کافی می‌برد، هم خودش بهشت می شود و بهشت می‌سازد.


* گزیده‌ای از پیام گفتاری آیت الله العظمی جوادی آملی اسفند87.

(1) نهج البلاغه/ خطبه 108
(2) وسائل الشیعه/ ج27 / ص76
(3) بحار الأنوار/ ج40 / ص201
(4) بقره/ 25
(5) الکافی/ ج2 / ص186
(6) حشر/ 10
(7) حجر/

منبع: کتاب‌نیوز

رکوعات قرآن

رکوعات قرآن

تقسیم درونى و تفصیلى دیگر قرآن، به رکوعات است. رکوعات برخلاف سایر تقسیم‏بندى‏هاى قرآن طول و اندازه مساوى و معین ندارد، بلکه قرآن‏شناسان خبره هر بخش متشکل از چند آیه را که، هم موضوع و هم معنا و قابل قراءت در نماز بعد از سوره حمد بوده است، و نمازگزار پس از خواندن آن به‏رکوع مى‏رود، رکوع/رکوعات نامیده‏اند. عدد رکوعات قرآن طبق مشهور 540 فقره است.

نیکى ها اقتصادی

نیکى ها اقتصادی

کسب حلال :
اسـلام در نـظـام اقـتـصـادى خـویش ، برخى از راه هاى کسب درآمد را به خاطر مفاسدى که در پى دارد، حرام و ممنوع کرده است ، مانند ربا، کم فروشى ، احتکار، غصب و سرقت ، اختلاس ، رشوه و مـانـنـد آن ولى کـارهـاى مـعـمـول و معقول را مشروع دانسته و از پیروان خویش مى خواهد که از راه مشروع به کسب درآمد و امرار معاش بپردازند و هرگز گرد کار و درآمد حرام نگردند : وَ کُلُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ حَلالاً طَیِّبًا وَ اتَّقوُا اللّهَ الَّذى اَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ 1
از نعمت هاى حلال و پاکیزه اى که خداوند روزى شما کرده بخورید و تقواى خدا را ـ که به او مؤ من هستید ـ پیشه کنید.
امام باقر(ع ) مى فرماید:رسول خدا(ص ) در حجة الوداع به مردم فرمود: روح الامـیـن بـه مـن الهـام کـرد کـه هـیـچ کـس نـمـى مـیـرد تـا ایـنـکـه (پـیـمـانـه ) روزى او تکمیل شود. بـنـابـرایـن تقواى الهى پیشه کنید و روزى را با نیکویى طلب کنید(زیاد حرص نزنید) و دیر رسـیـدن روزى ، شـمـا را وادار نـکـنـد کـه از راه مـعـصـیـت آن را بـه چـنـگ آوریـد هـمـانـا خـداونـد مـتـعـال روزى حـلال مـیان بندگانش تقسیم کرده نه روزى حرام ، هر کس تقوا و صبر پیشه کند، خداوند روزى اش را از راه حلال عطا کند و هر کس ‍ پرده درى و عجله کند و آن را از راه حـرام بـه چـنـگ آورد خـداونـد از روزى حـلال او کـسـر کـرده ودر روز قـیـامـت نیز باید حساب پس بدهد.
2
کـسـب حـرام ، عـلاوه بـر ایـنـکـه کـارى زشـت و نـادرسـت اسـت ، بـر افـکـار و اعمال حرامخوار نیز آثار نابهنجارى مى گذارد که سبب تباهى دین و دنیاى او مى گردد، زندگى اش را نـکـبـت بـار مـى کـنـد، فـرجـامـش را تـبـاه مى سازد، او را از چشم مردم مى اندازد، بى عاطفه و سنگدل کرده در نهایت وارد دوزخ مى کند.
سخاوت
(اسـراف ) و (بـخـل ) دو سـوىِ افـراط و تـفـریـط در مـصرف ثروت است و (سخاوت ) حدّ میانه آنهاست ؛ بخل ، خوددارى از مصرف مال در موارد لازم است و اسراف ، هزینه کردن ثروت درموارد غیر لازم ، و سخاوت ، مصرف ثروت است به اندازه ضرورى .
3
رسول اکرم (ص ) در تعریف سخاوتمند واقعى مى فرماید : سخاوتمند کسى است که دارایى (حلال ) خویش را در مسیر خواست خدا مصرف کند. امـّا آن کـه مـال را در مـعـصـیت خدا هزینه نماید، مستحق خشم و غضب الهى است چرا که به خود نیز بخل ورزیده ، چون هواپرستى کرده ـ تا چه رسد به
دیگران !...
4
بنابراین براى دستیابى به خصلت ارزشمند سخاوت باید؛
1 ـ راه هاى کسب ثروت ، حلال و مشروع باشد.
2 ـ حـقـوق واجـب شـرعـى مـانـنـد خـمـس ، زکـات ، نـفـقـه واجـب افـراد تـحـت تکفّل ، کفّارات شرعى و ... پرداخت شود.
3 ـ ثـروت در راه مـشـروع و مـعـقـول هـزیـنـه شـود نـه در راه مـعـصـیـت خـدا و کـارهـاى بـیـهوده و باطل
4 ـ مـصرف در راه هاى مذکور نیز به اندازه و حساب شده انجام گیرد قرآن مجید در این باره مى فرماید:
وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلوُلَةً اِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسوُراً 5
دستت را (از روى تنگ نظرى ) به گردنت زنجیر نکن و آن را یکباره نگشا که سرزنش شده و درمانده خواهى شد.
با چنین اوصافى ، هزینه ثروت ، سخاوت محسوب مى شود که امیرمؤ منان (ع ) در دو جمله حکیمانه آن را نتیجه خردمندى و از سجایاى اخلاقى پیامبران دانسته ، مى فرماید: (اَلسَّخاءُ ثَمَرَةُ الْعَقْلِ)
6
(اَلسَّخاُء خُلُقُ الاَنْبِیاءِ)
7 و شایسته است هر انسانى بدان آراسته گردد.
قناعت
دسـت تـوانـاى آفرینش ، سرشت آدمى را به گونه اى آفریده که خواسته هاى مادّى و معنوى او سـیـرى نـاپـذیـر اسـت و بـه دنـبـال کـمـال مـطـلق مـى گردد و همواره در تلاشى پیگیر براى نیل به اهدافى جدید است تا به سرمنزل مقصود راه یابد.
از سـوى دیـگـر کـمال مطلق ، چه مادّى و چه معنوى ، نهایت پذیر نیست وانسان محدود هرگز نمى تواند به چنین آرزویى دست یابد. گر چه در حدّ توان خویش و سعى و تلاشى که مى کند به آن نزدیک مى شود. امام صادق (ع ) به این واقعیت ، چنین تصریح مى کند : (مَنْهوُمانِ لا یَشْبَعانِ؛ مَنْهوُمُ عِلْمٍ وَ مَنْهوُمُ مالٍ)
7 دو گرسنه حریص هیچ گاه سیر نمى شوند؛ گرسنه دانش و گرسنه ثروت .
تلاش در میدان کسب کمالات معنوى خصلتى پسندیده است که آدمى باید قدر آن را بداند و تا آخرین لحظه عمر نیز به آن مداومت کند چنانکه قرآن مجید مى فرماید: (... وَ قُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً)
8 بگو:(پروردگارا بر دانش من بیفزا.)
ولى حرص و طمع در مظاهر مادّى دنیا مانند زرپرستى ، جاه و مقام ، شهوت و... امـرى نـاپـسـنـد و اغـواگـر اسـت و فـرجـام آدمـى را تـبـاه مـى سـازد و او را از کـمـال حـقـیـقـى ـ کـه هـمـان بـنـدگـى خـدا و کـسـب مـعـنـویـات اسـت ـ بـاز مـى دارد. بـه هـمـیـن دلیـل ، اخـلاق اسلامى به مؤ منان توصیه مى کند که به یک زندگى ساده و بى دغدغه بسنده کنند و در پى مال و منال به اندازه اى بروند که نیازهاى زندگى را در حد کفاف برآورده سازد و تا حدودى هم گشایش داشته باشد ولى بیشتر از آن چندان مطلوب نیست و باید با قناعت ، جلو حرص و طمع را سدّ کرد. به تعبیر امیرمؤ منان (ع ) :
(اِنْتَقِمْ مِنْ حِرْصِکَ بِالْقُنُوعِ کَما تَنْتَقِمُ مِنْ عَدُوِّکَ بِالْقِصاصِ)
8
با قناعت ورزى از آزمندى ات انتقام بگیر چنان که با قصاص از دشمنت انتقام مى گیرى !
  انفاق و احسان
در هـر جـامـعـه اى کـم و بـیـش افـرادى یـافـت مـى شـونـد کـه بـه عـلل گـونـاگـونـى توان تاءمین زندگى خویش را ندارند، همچنین مواردى پیش مى آید که نیاز بـه کـمـک تـوانـگـران احـسـاس مـى شـود مـانـنـد سـاخـتـن بـیـمـارسـتـان ، مـدرسـه ، پـل و راه ، مـسجد و کارهاى عام المنفعه دیگر. در این گونه موارد سخاوت و جوانمردى اقتضا مى کـنـد کـه آدمى به کمک همنوعان خود بشتابد و با انفاق بخشى از دارایى خود در رفع نیازمندى هـاى عـمـومـى سـهـیـم شـود. قـرآن مـجـید این اقدام خیرخواهانه را برخاسته از ایمان دانسته ، مى فرماید : (قُلْ لِعِبادِىَ الَّذینَ امَنوُا یُقیموُا الصَّلوةَ وَ یُنْفِقوُا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِیَةً مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاءْتِىَ یَوْمٌ لابَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ)
9
بـه بـندگان من ـ که ایمان آورده اند ـ بگو:نماز را برپاى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم ، پنهان و
آشـکـار، انـفـاق کـنـنـد پـیـش از آن کـه روزى فـرارسد که نه خرید و فروشى در آن است و نه دوستیى .
همچنین در آیات متعدد دیگرى از شرایط و آداب و آثار ارزشمند انفاق سخن رفته است.

 1- رک : المیزان ، ج 5، ص 333 و تفسیر نمونه ، ج 4 ، ص 364.
 2-  مائده (5)، آیه 35.
 3-  ر.ک : بحار الانوار ،ج 94 ،ص 22.
 4-  شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحدید، ج 16، ص 211.
 5-  عدل الهى ، ص 251 ، دفتر انتشارات اسلامى .
 6-  یوسف (12) ، آیه 97.
 7-  همان ، آیه 98.
 8-  مریم (19)، آیه 47.
 9-  آل عمران (3)، آیه 159.

سلام ممنوع!

سلام ممنوع!


در فرهنگ اسلامى سلام کردن به چند طایفه ممنوع *شده است :
1 ـ کـسـانـى کـه بـه خـاطر انجام کارهاى ناشایست و نامشروع ، لیاقت دوستى ، سلام و صفاى بـرادران دیـنى خود را ندارند، مانند افراد شرابخوار، قمار باز، ربا خوار، متجاهر به فسق و کسانى که بطور آشکار، مرتکب کارهاى خلاف مى شوند و ... .

  * گفتنى است که منظور از این ممنوعیت ، کراهت است .
 ** بحارالانوار، ج 76، ص 9.
 *** همان .
 **** بحارالانوار، ج 76، ص 9.
 ***** اصول کافى ، ج 2، ص 648.

**
شـایـد سـلام و احـوالپـرسـى بـا ایـن گـونـه افـراد نـوعـى تـاءیـیـد و صـحـّه گـذاشـتن بر اعـمـال زشتشان محسوب شود؛ از این رو، شایسته است که هر مسلمانى براى جلوگیرى از فساد، گناه و اعمال زشت و نامشروع ، از سلام کردن به این افراد خوددارى کند و با چهره اى گرفته و نـگـاهـى نـامـهـربان با آنها برخورد کند. این کمترین کارى است که در حق تبهکاران مى توان انـجام داد. مگر اینکه شیوه سلام و احوالپرسى در هدایت آنها مؤ ثر باشد و انسان بخواهد آنها را با این شیوه امر به معروف و نهى از منکر کند.
2 ـ سـلام کـردن بـه بعضى به جهت اشتغال به برخى کارها و دشوار بودن جواب سلام در آن حـال مـورد نـهـى قـرار گرفته است ، مانند سلام کردن به نمازگزار.
*** چون جواب سـلام ، واجـب اسـت و افـرادى کـه مـشـغـول نـمـاز هـسـتـنـد، بـه مـشـکل مى افتند و حداقل این است که موجب حواس پرتى آنها شده و حضور قلب آنها را از بین مى بـرد. از ایـن رو، مـمـنـوع شـده اسـت . هـمـچـنـیـن سـلام کـردن در حـال اسـتـحـمـام ، تـخـلّى و یـا هـر کـار دیـگـرى چـون مـسـواک زدن کـه جـواب سـلام ، مشکل یا مناسب وضعیّت جواب دهنده نیست .
3 ـ کـسـانـى کـه از جـرگه دین و ملت اسلام و مسلمانان ، خارج هستند، زیرا سلام کردن به آنها مـمـکن است به معناى تاءیید دین و آیین نادرست آنها بوده و آنها را در پافشارى و دلخوشى به آیین انحرافى خود، پایبندتر کند. البته اگر آنها در وضعیّتى قرار داشتند که انسان بتواند بـا سـلام کـردن و ابراز محبّت ، آنها را به راه راست هدایت کند، چنان که در سیره اولیاى دین ، چنین مواردى دیده مى شود، شایسته است در هدایت آنها کوتاهى نکند.
بـایـد تـوجـه داشـت کـه در حـالت عـادى ، نـبـایـد به غیر مسلمانان سلام کرد و با آنها رابطه دوستى برقرار نمود، مگر اینکه آنها خود ابتدا سلام کنند که در این صورت پاسخ آن لازم است ، لیکن در جواب هم (سلام ) گفته نمى شود و به (علیکم ) اکتفا مى گردد.
رسول گرامى اسلام (ص ) فرمود:  لا تَبْدَؤُا اَهْلَ الْکِتابِ بِالسَّلامِ فَاِنْ سَلَّمُوا عَلَیْکُمْ فَقُولُوا عَلَیْکُمْ
 ****
با اهل کتاب ابتدا به سلام نکنید، اگر آنها به شما سلام کردند، در پاسخ بگویید: (بر شما باد).
4 ـ گاهى مخاطب انسان ، فردى است که سلام کردن به او ممکن است براى انسان مفسده آمیز باشد و یـا تاءثیر ناخوشایندى بر روحیه معنوى او بگذارد، مانند سلام کردن به زن جوان . امیر مؤ منان صلوات الله علیه از سلام کردن به زنان جوان پرهیز مى کرد و مى فرمود:  اَتَخَوَّفُ اَنْ تُعْجِبَنى صَوْتُها فَیُدْخِلَ عَلَىَّ اَکْثَرَ مِمّا اَطْلُبُ مِنَ الاَْجْرِ
 *****
مى ترسم ، صداى او برایم خوشایند باشد و بیش از آنچه امید اجر دارم ، زیان کنم .
گـرچـه سـاحـت مـقـدس آن حـضـرت ، بـسـى بـرتـر از وهـم و انـدیـشـه مـاسـت و حـتـى خیال گناه در ذهن چنین انسان بلند مرتبه اى خطور نمى کند، اما براى حفظ آن مقام معنوى و توجه شـدیـد بـه حـضـور خـدا و نـیـز توجه به وسوسه هاى شیطان و از همه مهمتر، تذکر دادن به دیـگـران که بطور قطع ، چنین موقعیّتى براى آنها مى تواند خطرآفرین باشد، چنین شیوه اى را برگزیده و آن را مطرح مى سازد؛ امید آنکه مؤ منان نیز از او پیروى کنند و خود را از خطرات نفسانى دور نگه دارند.

سخنان امام عسکری (ع)

سخنان امام عسکری (ع)

- جدال مکن پس مى رود خوبى و حسن تو و مزاح مکن که جراءت مى کنند و دلیر مى شوند بر تو.
- از تـواضع است آنکه سلام کنى بر هر کس که مى گذرى بر او و آنکه بنشینى در جائى که پست تر است از مکان شریف مجلس .
- پارساترین مردم کسى است که توقف کند نزد شبهه و عابدترین مردم کسى است که به پا دارد فرائض را و زاهدترین مردم کسى است که ترک کند حرام را و از همه مردم کوشش و مشقتش بیشتر است کسى که ترک کند گناهان را.
- دل آدم احـمـق در دهـانـش اسـت و دهـان مـرد حـکـیـم در دلش اسـت .

- مشغول نسازد تو را روزى که خدا ضامن آن شده از عملى که بر تو فرض ‍ است .
- از ادب دور است ظاهر کردن خوشحالى نزد شخص غمناک .
- رام کـردن و تـربـیـت شـخـص جـاهـل و بـرگـردانـیـدن صـاحب عادت را از عادتش ‍ مثل معجزه است .

- اکرام مکن شخص را به آن چیزى که شاق و دشوار است بر او.
- کسى که موعظه برادر خود را در پنهانى همان آراست او را و کسى که موعظه کرد او را آشکار همانا عیب کرد او را.
- هر کسى که انس به خدا گرفت وحشت کند از مردم .

- هـمـانا از براى جود و بخشش اندازه و مقدارى است ، پس هـرگـاه زیـاد شد از آن مقدار پس آن اسراف است ؛ و از براى حزم و احتیاط مقدارى است پس هرگاه زیاد شد از آن مقدار پس آن جبن و ترس است و از براى اقتصاد و میانه روى مقدارى اسـت پـس هـرگـاه زیـاد شـد بـر آن پـس آن بـخل است ، و از براى شجاعت مقدارى است پس هـرگـاه زیاد شد بر آن پس آن تهور و بى باکى است و کافى است تو را از براى ادب کردن نفست اجتناب کردنت از چیزى که مکروه و ناپسند مى شمارى از غیر خودت.

مفهوم خودشناسى

مفهوم خودشناسى


آدمـى هـیـچ گـاه نـسـبـت بـه ذات خـویش ، غافل و جاهل نیست تا مساءله شناخت و آگاهى مطرح شود بلکه ؛
نفس ناطقه انسان و ذات آن در جمیع اوقات ، حتى در وقت خواب و مستى و بیهوشى ، (مشعورٌ بِها) ست . یعنى آگاه به ذات خود است . ولى گاهى جزئى از اجزاء بدنش مانند قلب یا دماغ یا روح بـخـارى را احـیـانـاً فراموش مى کند و بیشتر مردم آن را ادراک نمى کنند یا به وسیله تشریح و تعلیم دیگران آن را ادراک مى کنند، ولى ذات خویش را دائماً ادراک مى کنند. 1
بنابراین :
خـودشـنـاسـى بـه مـعناى این است که انسان ، مقام واقعى خویش را در عالم وجود درک کند، بداند خاکىِ محض نیست ، پرتوى از روح الهى در او هست بداند که در معرفت مى تواند بر فرشتگان ، پـیـشـى گـیـرد، بـدانـد کـه او آزاد و مـخـتـار و مـسـؤ ول خـویـشـتـن و مـسـؤ ول افراد دیگر و مسؤ ول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است .
2
درک چـنـیـن مـوقـعـیـتـى سـبـب مـى شـود کـه انـسان ، مبداء و معاد و هدف آفرینش جهان را دریابد ، آفـریـدگـار را بـشـنـاسـد، فـرسـتـادگـان او را اطاعت کند، دانش مفید بیاموزد ، از بازیگرى و بـیـهـودگـى بـپرهیزد، کرامت و عزت خویش را حفظ کند، بر گستره فعالیت و سعه وجودى خود بـیـفـزایـد و هـمـواره عـقربه افکار ، کردار و گفتار خویش را به سوى بارگاه قدس ربوبى جهتگیرى کند و چنان شود که امیر مؤ منان صلوات اللّه علیه فرمود: رَحِمَ اللّهُ امْرَءً عَلِمَ اَیْنَ وَ فى اَیْنَ وَ اِلى اَیْنَ 3
خدا رحمت کند کسى را که بداند از کجا آمده ، در چه جایگاهى هست و به کجا خواهد رفت .
دسـت پرقدرت آفرینش ، چنین توانى را درون انسان تعبیه کرده و او با الهام گیرى از خداوند مى تواند راه را از چاه تشخیص دهد؛ وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْویها 4
سوگند به نفس و آن که او را معتدل آفرید ، سپس زشتى و نیکى اش را به او الهام کرد.
نـفـس الهـام گـیـر آدمى ، رفیق صدیقى است که به طور مداوم بسان آینه اى شفاف ، هر خوب و بدى را براى انسان ترسیم مى کند تا بدان روى آورد و از این روى بگرداند و به وادى مقدّس اطمینان گام نهد، (نفس ‍ مطمئنّه ) گردد: ومخاطب خطاب جانفزاى قرآن قرار گیرد که ؛ یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى اِلى رَبِّکِ راضِیَةًمَرْضِیَّةً  5
اى نـفـس آرام یـافـتـه به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که تو از او خشنود و او از تو خـشـنـود اسـت .از سـوى دیـگـر اگـر آدمـى بـه الهـام نـفـس ، وقـعـى نـنـهـد و بـه جـاى عـمـل نـیـکـو بـه تـبـهـکـارى تـن در دهـد و از نـور تـقـوا بـه سـوى تـاریـکـى فـجـور تمایل پیدا کند، نفس خیر اندیش او به ملامتش مى پردازد تا راه رفته را باز گردد و از تباهى ، دسـت شـویـد. نـفـس در ایـن حـالت ، بـه صفت ارزشمند (لوّامه ) موصوف است که خداوند بدان سوگند یاد مى کند:  وَلا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ الْلَّوّامَةِ 6
سوگند به نفس ملامتگر !
انـسـان بـایـد قدر چنین نفسى را بداند ، با او همراهى کند، از اعلام خطر او خشنود شود و به او بى اعتنایى نکند چرا که به گفته امام على (ع ):  لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلا الْجَنَّةَ فَلا تَبیعُوها اِلاّ بِها7
براى جان هاى شما بهایى کمتر از بهشت نیست ، پس آنها را جز در ازاى آن نفروشید.
اگر حالت ملامتگرى نفس ، پایمال شود و هشدارهاى او به کار نیاید ، بتدریج نسبت به زشتى ها بى اعتنا شده ، دست از اعلام خطر بر مى دارد، سپس راه فساد انگیزى در پیش مى گیرد که در این حالت ، (نفس ‍ امّاره ) خوانده مى شود؛   ... اِنَّ النَّفْسَ لاََمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ رَبّى ...  8
همانا نفس ، فراوان به بدیها فرمان مى دهدجز آنچه را پروردگارم رحم کند !
آنـچه در روایات و سخنان بزرگان درباره نکوهش نفس آمده ، مربوط به همین حالت است و آدمى در هـیـچ حـالى نـبـایـد از مـراقـبـت و تـربـیـت نـفـس خـویـش غـفـلت کـنـد و هـر چـه حال او وخیمتر باشد، تیمار و مواظبت بیشترى مى طلبد که در آینده بدان خواهیم پرداخت .

 1-  مبداء و معاد، ملاصدرا، ص 212، چاپ سنگى ، مکتبه مرتضوى ، قم .
 2- انسان در قرآن ، شهید مطهرى ، ص 34 ، صدرا.
 3- آداب الصلوة ، امام خمینى ، ص 93، مؤ سسه تنظم و نشر آثار امام .
 4- مس (91) ، آیات 8-7.
 5- فجر (89)، آیات 28-27.
6-قیامت (75)، آیه 2.
7- شرح غرر الحکم ، ج 5، ص 81.
 8-  یوسف (12) ، آیه 53.

تعطیل نا پزیری عبادات

تعطیل نا پزیری عبادات

در این اواخر از طریق همین وبلاگ با دوستی آشنا گردیدم که اطلاعات شنیدنی در باره دراویش داشت . در حد و اندازه نمی باشم  که در باره آنان چیزی بگویم و از آن دوست گرامی هم تشکر می کنم که مسایل خویش را صادقانه  با من در میان گذاشت .  این نکته را لازم به یاد آوری می دانم که  رابطه انسان با خدا از یک جهت دوطرفه است . آنچه مربوط به انسان می شود این است که  در هیچ شرایطی خالی از وظیفه عبادی نمی باشد.

عبادت و انجام دستورات دینی به منزله نردبان است. چون مقصد نا متناهی است . این وسیله هم هماره لازم می باشد، منتها ماهیت و حقیقت آن در هر مرحله فرق می کند. نمازی که سالک در آغاز سلوک می خواند ، طبعا با نماز که اکنون می خواند و در این مسیر رشد نموده است فرق می کند.

پس عبادت و انجام دستورات دینی در مسیر سلوک نه تنها تعطیل نا پزیر، بلکه در هر مرحله ای بر اهمیت آن افزوده می شود. برای درگ بهتر این مفاهم ، زندگی معصومین (ع) که انسان های کامل بودند، قابل توجه است . ناله های امام علی و مناجات های سیدساجدین (ع) گواه صادق بر تعطیل نا پزیری اعمال عبادی حتی مستحبات است.

صله رحم


گرچند این موضوع را در مناسبت های مختلف بیان کرده ام ، اما با توجه به اهمیت " صله رحم" و همچنان این روز ها که روز های دید و باز دید از اقوام می باشد بازهم این موضوع را تذکر می دهم تا بار دیگر به اهمیت آن تاکد نمایم و از همه دوستان بخواهم که از حال اقوام خویش غافل نباشند. صله رحم یا تحکیم پیوند خویشاوندى ، از سجایاى ارزشمند اخلاقى است که ریشه در عواطف و احـسـاسـات هـمـه انـسـان هـا صـرف نـظـر از هـر دیـن و نژادى دارد و همه نیز آن را به عنوان یک فـضـیـلت اخـلاقـى نـیـکـو مـى دارنـد. در شـریـعـت مـقـدس اسـلام نـیـز از اصول اخلاق اجتماعى شمرده شده است ؛
1ـ دسـتور خداست : عمر بن مریم مى گوید: از امام صادق (ع )، درباره : آیه وَالَّذینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَاللّهُ اَنْ یُوصَلَ 1 پرسش کردم ، پاسخ داد: مِنْ ذلِکَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ غایَةُ تَاءْویلِها اِیّانا 2
صله رحم مصداق آن است و تاءویل نهایى آن ما هستیم .

مـقـدّمـه تـقـواسـت : تـقـوا از اصـولى تـریـن مـسـائل اخـلاق اسـلامـى اسـت و تار و پود آن را تشکیل مى دهد و صله رحم مقدمه و مکمّل تقواست . امام رضا(ع ) فرمود: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اَمَرَ بِثَلاثَةٍ مَقْرُونٌ بِها ثَلاثَةٌ اُخْرى ... اَمَرَ بِاتِّقاءِ اللّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ 3
خـداونـد بـه سـه چیز دستور داده که تواءم با سه چیز دیگر است (از جمله ) به تقواى الهى و صله رحم دستور داده و هر کس صله رحم نکند، تقواى الهى هم ندارد.
3ـ از شؤ ون امامت است : امام صادق (ع ) خطاب به شیعیان مى فرماید: خداوند بزرگ ، دوستى ، ولایت و اطاعت ما را بر شما واجب کرده است ، پس هر کس با ماست باید از مـا پـیـروى کـند و ورع ، کوشش ، اداى امانت به نیکوکار و بدکار و صله رحم از شؤ ون ماست . 4
4ـ علامت دین است : امیرمؤ منان صلوات اللّه علیه مى فرماید:
دیـنـداران را نـشـانـه هایى است که بدان شناخته مى شوند: راستگویى ، امانتدارى ، وفاى به عهد و صله رحم . 5
5ـ اخـلاق را نـیـکـو مـى کـنـد: تـاءکـید بر پیوند خانوادگى و اصرار بر آن بسیارى از اخلاق نـیـکـوى دیـگـر چون ، انفاق ، تعاون ، شادمان کردن مؤ من ، دفاع از حق ، سخاوت و... را در پى دارد، از این رو حضرت باقر(ع ) فرمود: صِلَةُ الاَْرْحامِ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُسَمِّحُ الْکَفَّ وَ تُطَیِّبُ النَّفْسَ...6
پیوند با خویشاوندان ، اخلاق را نیکو، دست را بخشنده و جان را با صفا مى کند.
6ـ مـانـع گناه است : اسحاق بن عمّار مى گوید: از حضرت صادق (ع ) شنیدم که فرمود: (صله رحم و نیکویى ، حساب را آسان و از گناه جلوگیرى مى کنند.) 7
از سوی دیگر ؛ ارزندگى و فضیلت سرشار پیوند خانوادگى ، آن را از موقعیت ممتازى برخوردار ساخته و از نظر درجه اهمیت ، در ردیف ایمان به خدا قرار داده است ؛ امام صادق (ع ) مى فرماید:
(مـردى نـزد رسـول خدا(ص ) آمد و عرض کرد: اسلام برتر چیست ؟ پیغمبر(ص ) فرمود: ایمان به خدا. پرسید بعد از آن چیست ؟ فرمود: صله رحم ...) 8
امام باقر(ع ) نیز مى فرماید: اَفْضَلُ ما تَوَسُّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ الاْ یمانُ بِاللّهِ وَ صِلَةُ الرُّحِمِ...9
بهترین چیزى که متوسّلان (به خدا) بدان چنگ زده اند، ایمان به خدا و صله رحم است .
ابـو ورد مـى گـویـد: از امـام بـاقر(ع ) پرسیدم : چگونه خداوند به بهترین وجه پرستش مى شود؟ فرمود: (با صله رحم .) 10
امیرمؤ منان صلوات اللّه علیه نیز آن را جزو برترین مروّت وجوانمردى دانسته ،مى فرماید: مِنْ اَفْضَلِ الْمُرُوَّةِ صِلَةُ الرَّحِمِ 11
از سـوى دیـگر، قطع پیوند خانوادگى به شدت مورد نکوهش قرار گرفته و در زمره گناهان کبیره شمرده شده و قاطع رحم مورد لعنت خدا قرار گرفته است .380 که نتیجه معکوس آن ، فضیلت صله رحم را دو چندان مى کند.
آثار ارزنده صله رحم
بدون تردید هر چه را اسلام بر آن تاءکید کرده ، داراى حکمت و تاءثیر مثبت در زندگى انسان است ، خواه ما از آن اثر و حکمت آگاه شویم و خواه آگاه نشویم و هر چه تاءکید و سفارش بیشتر باشد، آثار آن دستور نیز افزون تر خواهدبود، تحکیم پیوند خانوادگى نیز آثار و برکات بیشمارى در پى دارد که مهم ترین آنها را در زیر مى آوریم :
الف ـ عـمـر طـولانـى : تـحکیم رابطه خویشاوندى ، عمر را افزایش مى دهد چنانکه قطع آن ، از عمر انسان مى کاهد، رسول گرامى اسلام (ص ) فرمود:
مـردى صـله رحـم بـه جـا مـى آورد در حـالى کـه سـه سـال بـیـشـتـر از عـمـرش بـاقـى نـیـسـت ، ولى خـداونـد، آن را بـه سـى سال افزایش مى دهد. 12
ب ـ آبـادانـى شـهـرهـا: امـیـرمـؤ مـنـان (ع ) از رسـول خـدا(ص ) نقل مى کند که فرمود: صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیارَ وَ تَزیدُ فِى الاَْعْمارِ وَ اِنْ کانَ اَهْلُها غَیْرَ اَخْیارٍ 13
صـله رحـم شـهـرهـا را آبـاد مـى کـنـد و عـمـرهـا را افـزایـش مـى دهـد گـر چـه اهل آن از زمره نیکان نباشند.
ج ـ پـاکـیـزگـى کـردار: امـام صـادق (ع )، صـله رحـم را مـایـه پـاکـیـزه شـدن اعمال مى داند: اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَکِّى الاَْعْمالَ... 14
د ـ فراوانى ثروت : با اینکه در ظاهر، صله رحم ، با رفت و آمد و هزینه شدن بخشى از درآمد انـسـان هـمـراه اسـت ولى پـیـشـوایـان مـعـصـوم تـاءکید کرده اند که چنین هزینه هایى سبب برکت زندگى و فراوانى درآمدها مى گردد.
امام على (ع ) مى فرماید: صِلَهُ الاَْرْحامِ تُثْمِرُ الاَْمْوالَ وَ تُنْسِى ءُ فِى الاَّْجالِ 15
پیوند با خویشان ، ثروت ها را بارور مى سازد و مرگ ها را به تاءخیر مى اندازد.
ه‍ ـ تـحکیم عاطفى : افراد فامیل به طور طبیعى با یک احساس خاص با هم مرتبطند و یکدیگر را دوست دارند. این عواطف و احساسات از نعمت هاى ارزشمند الهى است که در درون انسان تعبیه شده و از راه صـله رحـم بـر تـحـکـیـم و گـسـتـرش آن تـاءکـیـد شـده اسـت و آن کـسـى کـه بـه ایـن عـمـل خـدا پـسـنـدانـه اقـدام مـى کـند، احساسات فامیل را نسبت به خود جذب مى کند به تعبیر امام باقر(ع )
صِلَةُ الاَْرْحامِ وَ تُحَبِّبُ فى اَهْلِ بَیْتِهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ وَ لْیَصِلْ رَحِمَهُ)385
پیوند خانوادگى (فرد را) در فامیلش محبوب مى گرداند. پس شخص باید تقواى الهى پیشه کند و با فامیلش پیوند برقرار نماید.
و ـ آسـانـى حـسـاب : یـکـى از مـقـاطـع بـسـیـار مـشـکـل جهان آخرت ، رسیدگى به حساب و کتاب اعـمـال اسـت و صـله رحـم ایـن خـاصـیـت را دارد کـه در چـنـان مـوقـعـیـتـى عامل خویش را کمک کرده و حسابرسى او را آسان مى نماید.
امام صادق (ع ) فرمود:
(اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ... تُیَسِّرُ الْحِسابَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى ... 16
همانا صله رحم ، حساب را آسان و بلا را دفع مى کند.
ز ـ ورود بـه بـهـشت : آروزى هر مؤ من ، سعادت اخروى و جاى گرفتن در بهشت جاوید است و چنین آرزویـى بـا تـحـکـیـم پـیـونـد خـانـوادگـى مـیـسـّر مـى گـردد. رسول بزرگوار اسلام (ص ) فرمود:
شـش چـیـز اسـت که اگر کسى به یکى از آنها عمل کند، در روز قیامت از او حمایت مى کند تا وارد بهشتش سازد... و یکى از آنها صله رحم است . 17
فراگیرى
ارزش و اهـمـیـّت پـیـونـد خـانـوادگـى ایـجـاب مـى کـنـد کـه شـامـل و فراگیر باشد تا از سویى هیچ فامیلى از آن محروم نگردد و از سوى دیگر هرگونه کار نیک و پسندیده اى که امکان دارد، نسبت به رحم انجام پذیرد.
الف ـ عمومیت ارتباط
آیـات و روایـاتـى کـه پـیـرامـون صـله رحـم سـخـن گـفـتـه انـد، مـحـدودیـتـى بـراى افرادفامیل قائل نشده اند و ظاهراً شامل همه اقسام آن اعم از دور و نزدیک ، فقیر و غنى ، کافر و مسلمان ، بدکار و نیکوکار و... مى شود و در برخى روایات نیز بر آن تاءکید شده است :
روزى رسول خدا(ص ) به مردم فرمودند: آیا شما را به (دارنده ) بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایى کنم ؟ [گـفـتند: آرى فرمود:] کسى که با بُرنده رابطه خویشاوندى ، پیوند برقرار سازد و به آن که مالش را از او دریغ داشته ، ببخشاید و از کسى که به او ستم نموده درگذرد. 18
عبداللّه بن سنان مى گوید: به امام صادق (ع ) عرض کردم : پسر عمویى دارم که هر چه با او رابطه برقرار مى سازم ، او قطع رابطه مى کند، اجازه مى دهى ، من هم با او قطع رابطه کنم ؟) (امـام اجـازه نـداد) و فـرمـود: (اگـر تـو بـه رابـطـه ات ادامـه دهـى ، خـداوند پیوندتان را بـرقـرار مـى کـنـد ولى اگـر تـو هـم قـطـع رابـطـه کـنـى ، خـداونـد پیوندتان را قطع خواهد کرد 19.)
جـهـم بـن حـمـید نیز مى گوید: به امام صادق عرضه داشتم : خویشاوندانى دارم که بر آیین من نـیـسـتـند، آیا حقّى بر گردن من دارند؟ پاسخ داد: هیچ چیز مانع حق خویشاوندى نمى شود، اگر آنـهـا بـر آیـیـن تـو بـودنـد، دو نـوع حـق بـر گـردنـت داشـتـنـد: حـق خـویـشاوندى و حق مسلمانى .390
ب ـ انواع صله
پـیـونـد خـانـوادگـى یـک مـفـهـوم عـرفـى اسـت و شـامـل هـر گـونـه کـارى کـه پسندیده وبراى فامیل سودمند باشد، مى شود. از سلام و احوال پرسى گرفته تا کمک هاى متنوع مادى و معنوى و از جـان مـایـه گـذاشـتـن بـراى فامیل . بنابراین مؤ من باید در حد توان خویش و نیاز اعضاى خـانـدان ، از آنـان دلجـویـى کـنـد و هـیـچ گـونـه کـمک و رسیدگى را از آنان دریغ ندارد؛ اگر خویشاوندى نیاز مالى دارد، یا از او قرض مى خواهد، به او بپردازد. اگر کمک جسمى ، قدمى و هـمـکـارى فـکـرى و روحـى او را مـى طـلبـد، بـه او مـدد کند، اگر به دید و بازدید خانوادگى دلخـوش مـى شـود، اقدام نماید و... البته در همه موارد صله رحم ، توانایى انجام کار و مشروع بـودن ، دو شـرط اسـاسـى اسـت ، بـدیـن مـعـنـا کـه اگـر افـراد فـامـیـل از او در خـواسـتـى کردند که توان انجام آن را ندارد، از عهده اش ساقط مى شود و اگر اسـتـمـداد فـامـیـل و صـله رحم ، مستلزم عمل نامشروع و با خواست خدا در تضاد باشد، نباید آن را انـجـام دهـد؛ مثل اینکه برادر یا خویشاوند دیگرى در ستم به مردم یا گناه دیگرى از او استمداد طـلبـد یـا مـالى را بـراى مـصـرف نـامـشـروع بـخـواهـد. در ایـن گـونـه مـوارد نـبـایـد بـه فـامـیـل کـمـک کـرد بـلکـه بـر عـکـس ، صـله رحـم آن اسـت کـه حـتـى او را از هـر گـونـه عـمـل نـاروا بـاز دارد و ایـن بـهـتـریـن خـدمـتـى اسـت کـه بـه فامیل خود کرده است .
امام صادق (ع ) درباره کم ترین پیوند خویشاوندى مى فرماید:. ..صِلُوا اَرْحامَکُمْ وَ بِرُّوا بِاِخْوانَکُمْ وَ لَوْ بِحُسْنِ السَّلامِ وَرَدِّ الْجَوابِ 20
پـیـونـد خـویشاوندى را محکم و به برادرانتان نیکى کنید گر چه با سلام نیکو و پاسخ سلام دادن باشد.
و در روایـتـى از رسـول اکـرم (ص ) از جـان و مال مایه گذاشتن براى خویشاوندان ، بالاترین نوع صله رحم شمرده شده است . 21


 1 روضه ، کافى ، ج 8، ص 244.
 2 شرح غررالحکم ، ج 1، ص 339.
 3 همان ، ج 3، ص 392.
 4 همان ، ص 391.
 5 بحارالانوار، ج 61، ص 290.
6 اصول کافى ، ج 2، ص 56.
 7- وسائل الشیعه ، ج 8، ص 507.
 9- اصول کافى ، ج 2، ص 56.
 10- همان ، ص 100.
 11- همان ، ص 99.
 12- وسائل الشیعه ، ج 2، ص 905.
 13- اصول کافى ، ج 1، ص 26.
 14- همان ، ج 2، ص 100.
 15- سفینة البحار، ج 1، ص 411.
 16- وسائل الشیعه ، ج 8، ص 508.
 17 اصول کافى ، ج 2، ص 101.
 18 همان ، ص 103.
 19- وسائل الشیعه ، ج 8، ص 504.
 20- همان ، ص 506.
 21- مفردات ، راغب اصفهانى ، واژه صدق .