مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مهدى موعود، یارانى این‏گونه دارد

                          مهدى موعود، یارانى این‏گونه دارد 

 

اندیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان که‏برگرفته از متن قرآن کریم است، بارقه‏اى از نور امید در دل‏ها تابانیده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته که منادى حق است و سفیر نور، کشتیبان‏هدایت است و قافله‏سالار رهایى; مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایى،این شخصیت‏بزرگ را در روایات اسلامى «مهدى‏» علیه السلام مى‏نامند.

چنین انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زیرا این انتظار با امید،تعهد، تحرک با مسوولیت و سازندگى و رفع ناامیدى از جامعه همراه مى‏باشد.

منتظران واقعى، خود را در حال مهیاى جامعه‏اى مى‏بینند که انتظار موعودى‏را مى‏کشد، بنابراین براى حضور حضرتش شرایطى لازم است که هم زمینه‏سازقدومش باشد و هم پذیراى حکومت عدل او، زیرا تحمل عدالت‏خود نیاز به‏سازندگى دارد. و الا، پذیرایى حق بر افراد بسى مشکل خواهد بود. بنابراین،ما براى خودسازى به یکى از بهترین راه‏ها که طریق پرورش یافتگان مکتب‏انسان‏ساز اسلام; یعنى یاوران خاص ولى‏عصر(عج) است متمسک مى‏شویم، ویژگى‏هاى‏آن‏ها را بشناسیم و به کار بندیم تا زمینه‏ساز حضور حضرتش باشیم. زمینه‏سازحکومت‏حضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در این نوشتار به برخى‏از خصال یاوران باوفاى حضرت اشارتى خواهیم داشت.

مهدى موعود، یارانى این‏گونه دارد 

اشاره:

اندیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان که‏برگرفته از متن قرآن کریم است، بارقه‏اى از نور امید در دل‏ها تابانیده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته که منادى حق است و سفیر نور، کشتیبان‏هدایت است و قافله‏سالار رهایى; مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایى،این شخصیت‏بزرگ را در روایات اسلامى «مهدى‏» علیه السلام مى‏نامند.

چنین انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زیرا این انتظار با امید،تعهد، تحرک با مسوولیت و سازندگى و رفع ناامیدى از جامعه همراه مى‏باشد.

منتظران واقعى، خود را در حال مهیاى جامعه‏اى مى‏بینند که انتظار موعودى‏را مى‏کشد، بنابراین براى حضور حضرتش شرایطى لازم است که هم زمینه‏سازقدومش باشد و هم پذیراى حکومت عدل او، زیرا تحمل عدالت‏خود نیاز به‏سازندگى دارد. و الا، پذیرایى حق بر افراد بسى مشکل خواهد بود. بنابراین،ما براى خودسازى به یکى از بهترین راه‏ها که طریق پرورش یافتگان مکتب‏انسان‏ساز اسلام; یعنى یاوران خاص ولى‏عصر(عج) است متمسک مى‏شویم، ویژگى‏هاى‏آن‏ها را بشناسیم و به کار بندیم تا زمینه‏ساز حضور حضرتش باشیم. زمینه‏سازحکومت‏حضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در این نوشتار به برخى‏از خصال یاوران باوفاى حضرت اشارتى خواهیم داشت.

ایمان یاوران مهدى (ع)

ایمان از مهم‏ترین مایه‏هاى یک انسان خداجو است.

پایدارى، شجاعت، رشادت، ایثار، فداکارى و... یک انسان مومن ریشه درایمان وى دارد. یاوران مهدى از مومنانى هستند که ایمانشان آن‏ها را به‏مرحله‏اى رسانده است که هرگونه شک و ریبى در دلشان راه نمى‏یابد. همان‏کسانى که به نقل روایات در ترنم روح‏بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن‏هاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و شب را تا به صبح به راز و نیازبا خداى خویش مشغولند. و خودخواهى‏ها و منیت‏ها را در زیر آسیاب تهجدسورمه کرده و با آن چشم دل را روشن نموده‏اند. خدا را با معرفت‏شناخته وایمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ کرده است. لذا در راه ایمان و اجراى‏فرامین الهى از هیچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده‏اى بیم‏به دل راه نمى‏دهند. چنان که صادق آل محمد(ص) از قرآن کریم اوصاف آن‏ها رابیان داشته و به ایمان آن‏ها و راهشان سفارش مى‏کنند: سلیمان بن هارون‏مى‏گوید: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از این عجلیان گویند که شمشیر رسول‏خدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرش‏با هیچ یک از دو چشمانش آن را ندیده، مگر آن که پدرش آن را نزد حسین(ع)دیده باشد، و البته براى صاحب این امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، که به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان‏و زمین هم‏دست‏شوند که این امر را از جایگاهى که خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان کفر ورزند تاجایى که هیچ کس باقى نماند; همانا خداوند براى این امر کسانى را خواهدآورد که او شایستگان آن باشند. سپس فرمود: آیا نمى‏شنوى که خداوندمى‏فرماید:

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید هر کدام از شماها از دین خودمرتد شوید پس به زودى خداوند قومى را که دوست مى‏دارد و آن‏ها نیز خدا رادوست مى‏دارند و نسبت‏به مومنان فروتن و بر کافران سرافراز و مقتدرند به‏نصرت اسلام بر مى‏انگیزد...»

تا آخر آیه را تلاوت فرمود و در آیه دیگرفرمود:

«پس اگر این قوم به آن کفر ورزند، همانا قومى را که هرگز به‏آن کافر نشوند بر آن برگماریم‏».

سپس حضرت فرمود:«همانا (اهل) این آیه همان اهل آن آیه مى‏باشند

آیه‏اى که امام صادق علیه السلام - آن را تلاوت فرموده‏اند اوصاف مومنانى که‏باید این رسالت‏بزرگ را انجام دهند چنین بیان مى‏دارد:

1. آن‏ها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏اندیشند: «یحبهم ویحبونه‏»

2. در برابر برادران دینیشان خاضع و فروتن هستند: «اذله على المومنین‏»

3. نسبت‏به کافران ستم‏گر و کج‏اندیش، سرسخت، خشن و سرافرازند:«اعزه على الکافرین‏»;

4. براى بسط عدل و اجراى فرامین الهى همواره درراه جهاد فى سبیل‏الله هستند: «یجاهدون فى سبیل الله‏»;

5. در جهت‏نابودى کافران و برچیدن بساط ستم‏گران کوشا و از هیچ ملامتى پروا ندارند:«و لایخافون لومه لائم‏».

این‏ها همه از اعتقاد به خدا و ایمان به مقصد و میل به هدف آن‏ها نشات‏گرفته و از آن‏ها انسان‏هایى ساخته که در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانى چنان‏شهامتى دارند که از شکستن سنت‏هاى غلط و مخالف با اکثریتى که راه انحراف‏را پیش گرفته‏اند، و با تکیه بر کثرت عددى خود دیگران را به استهزامى‏گیرند، پروایى ندارند. بسیارى از افراد را مى‏شناسیم که صفات ممتازى‏دارند، اما در مقابل غوغاى محیط و هجوم افکار عوام و اکثریت‏هاى منحرف‏بسیار محافظه‏کار، ترسو، و بى‏جرئتند، و زود در مقابل آن‏ها میدان را خالى‏مى‏کنند، در حالى که براى یک رهبر سازنده و افرادى که براى پیاده کردن‏افکار او وارد میدان مى‏شوند، قبل از هر چیز چنین شهامتى لازم است.

عوام‏زدگى، محیطزدگى، و امثال آن که همگى نقطه مقابل این امتیاز عالى‏روحى هستند، سد راه بیش‏تر اصلاحات محسوب مى‏گردند.» آرى به دست آوردن این‏امتیازات و موفقیت‏ها در هر درجه‏اى که باشد علاوه بر کوشش خود فرد، مرهون‏فضل خداوند است که به هر کس بخواهد و شایسته بیند عطا کند و حاصل لطف‏اوست: «ذلک فضل الله یوتیه من یشاء».

عبادت یاران مهدى(ع)

همان گونه که اشاره شد آنان پارسایان شب‏اند که تا بامدادان به ذکر و رازو نیاز و بر قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفت‏به ذات بارى‏تعالى‏خواب را از دیدگان آنان ربوده است:

جز خم ابروى دلبر هیچ محرابى ندارم

جز غم هجران رویش من تب و تابى ندارم

گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش

حسرت این خواب در دل ماند چون خوابى ندارم

سر نهم بر خاک کویش، جان دهم در یاد رویش

سر چه باشد، جان چه باشد، چیز نایابى ندارم

مردانى که شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذکر مناجاتشان، هم چون‏صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و هیبت الهى آن‏ها را به قیام واداشته وبامدادان سوار بر مرکب‏ها شوند، آنان راهیان شب‏اند و شیران روز.

گفتیم همه این عبادت‏ها و نیایش‏ها، رشادت‏ها و شهامت‏ها و... از ایمان یک‏فرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ایمان نهفته در قلب اواست. که در این اعمال ظهور مى‏یابد و هر چند درجه ایمان فزونى یابد دراین اعمال نیز فزونى خواهد یافت و هیچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نه‏تنها جهاد و کوشش آن‏ها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهى بازنمى‏دارد، بلکه این تلاش‏ها سبب مى‏گردد تا حلاوت ایمان بیش‏تر در کام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند که چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون‏».

آمرین به معروف و پیکارکنندگان با منکر

رسالت‏حضرت مهدى و یاران باوفایش احیاء دین خدا و اتمام رسالت انبیا واولیا و اصلاح زمین که ظالمان و فاسدان با بدعت‏ها و ظلم‏هایشان روز خاکیان‏را مبدل به شب دیجورى کرده با شراره سم ستمشان، سیماى سپیده را روشنى‏بخشند و نقاب تزویر را از چهره مزوران برکشند و رسالتش را در دو عنوان‏سبز بسط در «قسط‏» و «عدل‏» خلاصه گرداند. «یملا الارض قسطا و عدلا کماملئت ظلما و جورا». سیره رسول گرامى اسلام و همه معصومین(ع) بر امر به‏معروف و نهى از منکر بود، و از بدو دوران کودکى تا واپسین لحظات حیات آن‏را پاس داشته‏اند. یعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مى‏رسد در حالى که حضرت‏در کنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ایستاده و با او سخن‏مى‏گوید. یعقوب گوید: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود:

نزدیک سرورت بیا و او را سلام گوى. من نزدیک گهواره رفتم و به کودک سلام‏کردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصیح و گویا سلام راپاسخ گفت فرمود: «اذهب و تغیر اسم ابنتک التى سمیتها امس فانه اسم‏یبغضه الله‏» برو و آن نام را که دیروز بر دخترت نهاده‏اى تغییر ده زیرااین اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم‏عمل کن تا هدایت‏یابى. من نیز به دستور آن حضرت عمل کردم و نام‏«حمیرا» دختر یک روزه‏ام را تغییر دادم.» بنابراین، یکى از اوصاف بارزیاران حجت، امر به معروف و نهى از منکر مى‏باشد.

امام صادق(ع) در تفسیرآیه «الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنکر و لله عاقبه الامور».

مى‏فرمایند: براى آل‏محمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به‏تصرف آن‏ها درآورد، و دین را آشکار سازد، و خداوند متعال به وسیله او ویارانش بدعت‏ها و باطل را از بین مى‏برد، هم چنان که سفیهان حق را میرانده‏باشند، تا جایى که اثرى از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهى از منکرخواهند نمود و عاقبت کارها به دست‏خداست.

ایمان و اطاعت از رهبرى

امامت و رهبرى، از ارکان دین مبین اسلام و محور و اساس همه کارها اعم ازعبادى و غیرعبادى است:

«و انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...»

و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامت‏است. لذا ایمان به رهبرى زمینه‏ساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همین‏ایمان و اطاعت از رهبرى و پیامبر بود که در مدتى بسیار کم مسلمانان صدراسلام از حضیض ذلت‏به اوج عزت رسیدند و پوزه ظالمان و متکبران را به خاک‏مالیدند چرا که به فرمان خدا به آن چه پیامبر مى‏فرمود گردن مى‏نهادند:

«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»

و بعد از رسول خداشیعیان اهل بیت همان عقیده و ایمان را نسبت‏به ائمه اطهار داشته و یاران‏حجت(ع) در بالاترین درجه آن نسبت‏به امام زمان علیه السلام دارند که‏این عشق و ایمان در وجود آن حضرت متمرکز گردیده:

«یتمسحون بسرح الامام علیه السلام یطلبون بذلک البرکه‏»

این عشق به امام است که سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامین او شب و روز را نمى‏شناسند و در راه‏فرمان‏بردارى او از یک کنیز نسبت‏به مولایش مطیع‏تراند و در هنگام خطرات‏براى دفاع از وجود او جانشان را فدا مى‏کنند:

«و یخفون به یقونه بانفسهم فى الحروب و یکفونه ما یوید... هم اطوع له من الامه لسیدها»

از وجود مبارکش و آن چه متعلق به اوست تبرک و شفا مى‏جویند:

کیست کاشفته آن زلف چلیپا نشود

دیده‏اى نیست که بیند تو و شیدا نشود

ناز کن ناز که دل‏ها همه در بند تو اند

غمزه کن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود

سر به خاک سر کوى تو نهد جان از دست

جان چه باشد که فداى رخ زیبا نشود

این عشق و علاقه امام و یارانش به حدى به هم گره خورده که «آن چه شخص‏امام بدان وصف شده‏اند، آنان نیز به آن توصیف گشته‏اند:

«انهم اذا ساروا الرعب امامهم سیره شهر;هنگامى که به طرف مکانى حرکت مى‏کنند، ترس ازآنان پیشاپیش در دل مردمان افتد

«لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشیرهاى خود در پیکار با دشمنان دین باز نمى‏گیرندتا آن که خداى تعالى راضى شود

این همه به سبب آن است که یاران مهدى‏شیعه کاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات‏امام علیه السلام مى‏باشد.

شجاعت‏یاوران مهدى علیه‏السلام

وصف بارزى که در روایات براى اصحاب آقا امام زمان علیه‏السلام‏برشمرده شده شجاعت‏یاران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است که‏داراى لوازماتى است که بر روى هم این صفت‏براى فرد حاصل مى‏گردد که اصحاب‏آقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:

عدم ترس

ترس و جبن از خصلت‏هاى مذموم یک انسان است، چرا که ترس نشات گرفته‏از ضعف ایمان و یقین و عاجز بودن نفس است: «شده الجبن من عجز النفس وضعف الیقین.» شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان مایه امید از او گرفته شده،یقین به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بیم و ترس به‏سر مى‏برد. ترس از آن دارد که هر لحظه این دفتر عمر بسته شود و به دیارنیستى کوچ کند. اما شخص مومن در اقیانوسى از امید به سر برده و در همه‏مشکلات تکیه‏گاهش را خدا مى‏داند و یقین دارد که:

«ولله العزه و لرسوله و للمومنین

دلیلى ندارد که احساس ضعف و ترس کند، بلکه ترس را عار و ننگ‏و نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مى‏کند:

«احذروا الجبن فانه عار و منقصه‏» یاران مهدى علیه‏السلام که قلبشان مالامال از عشق‏به خدا و یقین به روز جزا و یارى پروردگار است از هیچ کس هراسى به دل‏ندارند.

یاد روى تو غم هر دو جهان از دل برد

صبح امید همه ظلمت‏شب باطل کرد

عشق به شهادت

از محک‏هایى که خداوند افراد راستگو و با ایمان را از افراد دروغگوجدا مى‏سازد «تمناى مرگ است‏» یک فرد مومن که آینده‏اى درخشان و زیبابراى خود پیش‏بینى مى‏کند و عاشق کوى یار و قرب الى‏الله و هم‏نشینى اولیاءالله را در دلش زمزمه مى‏کند همواره تمناى مرگ دارد:

آتش بجانم افکند شوق لقاى دلدار

از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار

«لولا اجل الذى کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عین‏شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب

اصحاب حجت که مهدى(ع) را با معرفت‏شناخته و ایمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مى‏ورزند و همه هستیشان را فانى در وجود او مى‏دانند، عاشق‏شهادت در راه وى هستند:

«یدعون بالشهاده و یتمنون ان یقتلوا فى سبیل‏الله شعارهم یالثارات الحسین علیه‏السلام‏»

بنابر این، فردى که جانش را ازهدفش بیش‏تر دوست دارد نمى‏تواند شجاعت ورزد، بلکه او باید همواره حافظجانش باشد تا به او آسیبى نرسد لذا شجاعت‏شیرانى چون یاوران مهدى(عج) رامى‏طلبد.

قلب نورانى و دل فولادین

از دیگر اوصافى که یاوران مهدى علیه السلام داراهستند «قلب قوى و پولادین‏» است که در روایات مختلفى تعبیر به «پاره‏هاى‏آهن‏» شده است: «تجیى‏ء الرایات السود من قبل المشرق کان قلوبهم زبرالحدید» و در روایات دیگر مى‏خوانیم که قلب‏هاى آن‏ها سخت‏تر از پاره‏هاى‏آهن است «... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید».

آرى قلب‏هاى آن‏ها پنجره‏هایى به آسمان معنا گشوده‏اند و دل‏ها را به ریسمان‏الهى پیوند داده‏اند خانه دل را با قندیل‏هاى ایمان روشن نموده‏اند:

«کان قلوبهم القنادیل و هم من خشیه الله مشفقون

اینان با پشتوانه‏اى ازایمان به خدا و یقین به روز جزا و هدفى مقدس «هم‏چون مشعل‏هاى فروزانندکه دل‏هاى استوارشان بسان قندیل‏هاى نور در سینه‏هاى سترگشان آویخته است واین رادمردان تنها دل به خداى خویش داده‏اند و تنها از او هراس دارند» وقلب را به یاد او قوت بخشیده‏اند: «الا بذکر الله تطمئن القلوب

اجسم قوى

قدرت جسمانى از دیگر لوازمات اعمال شجاعت است که از اوصاف اصحاب صاحب‏الامر(عج) شمرده شده و در روایات قدرت آن‏ها را برابر با چهل مرد قرارداده است: «فان الرجل منهم یعطى قوه اربعین رجل‏» قدرت جسمانى برگرفته‏شده از ایمان راسخ به خدا و یقین به امامت و حقانیت هدف او است; یاوران‏مهدى(ع) با این قدرت جسمانى و روحیه عالى بوده که مى‏توانند خط بطلان برجمیع مفاسد کشیده و ظلم و جور را از صحنه گیتى براندازند.

موالا با افراد ضعیف الجسه و ضعیف‏الایمان که چنین مهمى امکان ندارد کمااین‏که امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ «دیان بن صلت‏» که از او سوال‏مى‏کند که آیا شما صاحب این امر هستید؟! حضرت در جواب مى‏فرماید:

«من صاحب‏این امر هستم ولکن من آن کسى نیستم که زمین را پر از عدل و قسط کنم‏چنان‏که پر از جور و ستم شده; چگونه من مى‏توانم با این ضعف جسمانیم زمین‏را پر از عدل و قسط کنم و به درستى که قائم، آن کسى است که وقتى خروج‏مى‏کند با این که داراى سن زیادى مى‏باشد، ولى جوان است‏بدن او قوى حتى‏اگر دست‏هاى مبارکش را به طرف بزرگ‏ترین درخت دراز کند و او را به طرف‏زمین آورد مى‏آورد و مى‏شکند، حتى اگر صیحه‏اى بین کوه‏ها زند از فریاد اوکوه‏ها درهم ریزند...»

حال برگردیم به سخن اصلى; یعنى شجاعت اصحاب آن‏حضرت، با این اوصاف است که آن‏ها سدى محکم، نیزه و شمشیرى برنده، و رکن‏رکینى هستند که حضرت لوط علیه السلام هنگام رویارویى با قوم کافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مى‏کرد.

«قال ابو عبدالله(ع) ما کان یقول‏لوط(ع) «لو ان لى بکم قوه او آوى الى رکن شدید» الا تمنا لقوه القائم‏علیه السلام و لا ذکر الا بشده اصحابه فان رجل منهم یعطى قوه اربعین رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحدید و لو مروا بجبال الحدید لتدکدکت [لقطعوها]، لایکفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل‏»

این روایت که بیان گویایى از شجاعت‏آن عزیزان است، ما را از ذکر دیگر احادیث‏بى‏نیاز مى‏کند. در تشبیه قلب‏هاى‏آن‏ها به پاره‏هاى آهن یا به قطعات سنگ، براى تاکید بیش‏تر بر عظمت و شهامت‏آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افکارشان مى‏باشد. پرواضح است که‏به کارگیرى، واژه‏هاى شمشیر و نیزه نیز فقط به لحاظ تاثیر مادى آن‏هانیست، بلکه نشانى بر توان فعالیت موثر آن‏ها مى‏باشد; یعنى آن‏ها در زمینه‏عمل و مبارزه دلیرتر از شیر و برتر از نیزه هستند. در بیان امام علیه‏السلام که مى‏فرماید: «به هر فردى از آن‏ها نیروى چهل مرد داده مى‏شود»مقصود محدود نمودن این نیرو نیست، بلکه تقریبى است‏براى میزان فوق‏العاده قدرت ایشان و اشاره است، بر اثر عملى فعالیت‏هاى هر یک از اصحاب‏مهدى(ع) که از کوشش گروهى مرکب از چهل نفر نیز فزون‏تر است.

... هنگامى که تلاش انسان با توانایى طبیعى، براى انجام کارى توام‏مى‏گردد; مثل دوران جوانى، نتیجه کارها بهتر و کامل‏تر خواهد شد. و شایدبه همین جهت است که بیش‏تر یاران «حضرت مهدى علیه‏السلام‏» را جوانان تشکیل مى‏دهند،زیرا به سبب این‏که به صراحت‏با حق مواجه مى‏شوند و آن را عمیقا درک‏مى‏نمایند و با اخلاص تمام اطاعت امام خویش را پى مى‏گیرند، هر کدام ازتوان و نیروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است که گروه‏هاى‏بزرگ نیز از عهده آن برنمى‏آیند. بیانات ائمه علیهم السلام مبنى براین که به هر کدام از یاران مهدى(ع) نیروى چهل مرد داده مى‏شود.

گویاى این نکته نیز هست که خداوند این توانایى را از راه‏هاى طبیعى، و نه‏از سر اعجاز، به آنان عطا مى‏کند، چرا که نفس انسانى قابلیت این تکامل وترقى را در شرایط معین و تحت تربیت‏خاصى دارا است . و این پرورش و شجاعت‏نه تنها صفت عمومى لشکر امام مهدى(ع) است، بلکه شامل تمام مومنان مى‏شود.

چرا که همه مومنان به نحوى جزء لشکر امام زمان هستند از این جهت است که‏در روایات آمده: «فلایبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحدید و اعطاه الله‏عزوجل قوه اربعین رجلا; هیچ مومنى نمى‏ماند مگر آن که قلبش هم چون پاره‏هاى‏آهن گشته و خداوند به هر یک از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند


ماهنامه پاسدار اسلام شماره 204 - سید مصطفى علامه مهرى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد