باطن قرآن
در باره ى چیستى باطن قرآن، هم در روایات توضیحاتى داده شده و هم فرضیه ها و نظریه هایى از طرف دانشمندان اسلامى ارائه شده است. به طور کلّى در این باره دو نظر کاملا متفاوت وجود دارد: یکى باطن را از نوع معانى مى داند و دیگرى آن را از نوع حقایق وجودى به شمار مى آورد. بنا بر این، مى توانیم دیدگاه ها را به دو بخش تقسیم کنیم: دیدگاه معناشناسانه و دیدگاه وجودشناسنانه:
الف ) دیدگاه معناشناسانه:
بیش ترین کسانى که در باره ى ظاهر و باطن قرآن و روایات مربوط بحث کرده اند، در این گروه جاى دارند; یعنى باطن را از نوع معانى مى دانند; اگر چه در این که باطن قرآن به چه معانیى گفته مى شود اختلاف دارند. برخى از نوع معناى مطابقى، برخى از باب معناى التزامى و برخى معناى تضمنّى دانسته اند; امّا همه در این امر مشترک اند که باطن، معنایى از معانى است که در وراى معناى سطحى یک آیه یا یک لفظ از قرآن اراده شده است. براى روشن شدن بحث، مثالى ذکر مى کنم:
خداى متعال مى فرماید:
(لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها...)[1]
معناى لفظى و ظاهرى این آیه، با توجه به معناى وضعى واژه هاى به کار رفته و نیز سیاِ آیه که در باره ى حج نازل شده، این است که: نیکى آن نیست که از پشتِ خانه ها درآیید; بلکه نیکى آن است که کسى تقوا پیشه کند و به خانه ها از درِ ورودى آنها درآید.
در زمان جاهلیت، مردم هنگامى که براى حج احرام مى بستند، از درِ خانه وارد نمى شدند; بلکه دیوار پشت خانه را سوراخ مى کردند و از طریق آن وارد و خارج مى شدند. خداوند در این آیه، آنها را از این کار منع کرد. بنا بر این، هر کس به لغت عرب آشنا باشد و شأن نزول آیه را نیز بداند، معناى ظاهرى این آیه را مى فهمد. امّا ملاحظه مى کنیم که در روایات، براى این آیه معانى دیگرى ذکر شده است که هیچ کدام مدلول لفظى آیه نیست; ولى ممکن است با تأمل در آیه به این معانى برسیم.
در روایتى که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده، آیه را چنین معنا کرده است:
(یعنى اَن یأتى الامر من وجهها اىّ الامور کان)[2]
یعنى گر چه آیه در مورد حج است و راه ورود و خروج از خانه، ولى در دل خود معنایى عمیق تر دارد و آن این است که هر کارى که مى خواهید انجام دهید، از راه معقول آن وارد شوید. در روایت دیگرى که آن هم از امام باقر(علیه السلام) نقل شده، آمده است:
(آل محمد(صلى الله علیه وآله)ابواب اللّه و سبیله)[3]
اهل بیت ابوابى هستند که با ورود بر آنها، مى توانید به بارگاه الهى راه یابید. یعنى با وجود اهل بیت، مراجعه کردن به دیگران، بى راهه رفتن است و مانند آن است که شما از درِ ورودى خانه که براى این کار تعبیه شده است وارد نشوید و دیوار پشت خانه را سوراخ کنید و از آن راه به خانه وارد شوید.
ملاحظه مى کنید که در روایات نخست، در معناى ظاهرى آیه توسعه داده شده است. به این صورت که گرچه آیه در موردى خاص است، امّا پشتوانه ى آن، معنایى کلى تر است و آن این که، براى هر کارى باید از راهش وارد شد. با این معنا، مدلول ظاهرى آیه، خود مصداقى از این معناى کلّى است و نیز روایت دوم بیانگر مصداقى از این معناى کلى است.
مثال دیگر: در روایتى آمده است که:
روزى کنیز امام مجتبى(علیه السلام) دسته گلى را به آن حضرت تقدیم کرد. آن حضرت در پاسخ به این اظهار محبت، او را آزاد کردند. به ایشان گفتند: چرا این کنیز را آزاد کردید؟ آن حضرت فرمودند: خداوند ما را به این ادب سرشته است; چرا که در قرآن کریم آمده است: (وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّة فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها).[4] و آزاد کردن این کنیز، نیکوتر از کارى است که او کرد; از این رو او را آزاد کردم.[5]
در این جا نیز ملاحظه مى کنیم که معناى ظاهرى آیه در مورد سلام دادن است; امّا امام مجتبى(علیه السلام) معنایى کلّى تر و فراگیرتر از آن فهمیده و بدان عمل کرده است. به اصطلاح، مى توان گفت که در این گونه موارد، لغو خصوصیت شده است; یعنى نه در مورد اوّل خصوصیتى براى نهى از سوراخ کردن دیوار وجود دارد و نه در مورد دوم خصوصیتى براى سلام و جواب سلام; بلکه هر یک از این دو مورد، مصداقى از یک معناى کلّى هستند.
بنا بر این، در این نظریه، بطن قرآن عبارت است از: معنایى که در وهله ى نخست به ذهن هر کسى نمى رسد; ولى کسانى که اهل دقّت و ژرف نگرى هستند و به تعبیر قرآن ?راسخ در علم? هستند، مى توانند به این معانى دست رسى پیدا کنند.
یادآورى این نکته لازم است که از میان مفسرانِ بنامِ جهان اسلام، مرحوم علامه طباطبایى از کسانى است که قایل به نظریه ى معناشناسانه است و این نظریه را در تفسیر المیزان، به ویژه ذیل آیه ى 7 سوره ى آل عمران و در کتاب ارجمند قرآن در اسلام به خوبى تبیین کرده اند. گر چه ایشان معانى باطنى را از مدلول هاى مطابقى لفظ دانسته اند، که این نکته محل تأمل است و جاى بحث دارد و باید منظور ایشان از معناى مطابقى در این بحث روشن شود.
ب ) دیدگاه وجودشناسانه:
در این نظریه، بطون قرآن از نوع معانى ذهنى و کلّى نیست که با به کارگیرى عقل و ذهن، بتوان به آنها دست یافت. بلکه قرآن کریم، غیر از وجود لفظى و کتبى، داراى حقیقتى است که آن حقیقت ذومراتب است; و سالک الى اللّه با سیر و سلوک معنوى مى تواند به مرتبه یا مراتبى از آن حقیقت برسد. این گروه بر این باورند که خداى متعال در قرآن تجلّى کرده است و این کتاب نازل ترین مرتبه ى تجلّى حق تعالى است. انسان مى تواند، با فهم قرآن و عمل به آن، به مراتب بالاترى از این تجلّى برسد. از این رو، کسى که اخلاقش قرآنى است، به مرتبه اى از حقایق قرآن دست یافته است و از آن جا که قرآن تجلّى اسماء حُسنى و صفات بلند مرتبه ى حق تعالى است و این اسما و صفات کریمه، حدّى ندارد، بطون قرآن نیز حدّى ندارند و سالک هر چه بالا رود، حقایق بالاترى وجود دارد. در زبان روایات، این مراتب به هفت مرتبه محدود شده است و هر یک از این مراتب نیز خود داراى مراتبى است.
امام خمینى(قدس سره) در کتاب آدابُ الصلاة این تفسیر را براى بطون قرآن ارائه داده اند و در این باره مى فرمایند:
حقیقت قرآن شریف الهى قبل از تنزل به منازل خلقیه و تطوّر به اطوار فعلیه، از شئون ذاتیه و حقایق علمیه در حضرت احدیّت است و آن حقیقت "کلام نفسى" است که مقارعه ى ذاتیه در حضرت اسماییّه است. و این حقیقت براى احدى حاصل نشود به علوم رسمیّه و نه به معارف قلبیّه و نه به مکاشفه ى غیبیّه، مگر به مکاشفه ى تامّه ى الهیه براى ذات مبارک نبى ختمى مرتبت(صلى الله علیه وآله) در محفل انس "قاب قوسین"، بلکه در خلوتگاه سرّ مقام "أَو أَدْنى"; و دست آمال عائله ى بشریه از آن کوتاه است، مگر خلّص از اولیاءاللّه که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه، با روحانیّت آن ذات مقدسْ مشترک و به واسطه ى تبعیت تامّه، فانى در آن حضرت شدند، که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقّى کنند و حقیقت قرآن، به همان نورانیت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلّى کند، به قلوب آنها منعکس شود، بدون تنزّل به منازل و تطّور به اطوار، و آن قرآن بى تحریف و تغییر است و از کُتّاب وحى الهى، کسى که تحمل این قرآن را مى تواند کند وجود شریف ولى اللّه مطلق، على بن ابى طالب(علیه السلام) است; و سایرین نتوانند اخذ این حقیقت کنند مگر با تنزّل از مقام غیب به موطن شهادت و تطوّر به اطوار ملکیّه و تکسّى به کسوه ى الفاظ و حروف دنیاویه و این یکى از معانى "تحریف" است که در جمیع کتاب الهى و قرآن شریف واقع شده و تمام آیات شریفه با تحریف بلکه تحریفات بسیار، به حسب منازل و مراحلى که از حضرت اسما تا اخیره ى عوالم شهادت و ملک طى نموده، در دست رس بشر گذاشته شده و عدد مراتب تحریف، مطابق با عدد مراتب بطون قرآن است، (طابِقَ النَعلَ بِالنَعْل)، الّا آن که تحریف، تنزّل از غیب مطلق به شهادت مطلقه است به حسب مراتب عوالم، و بطون، رجوع از شهادت مطلقه به غیب مطلق است. پس مبدأ تحریف و مبدأ بطون متعاکس است، و سالک الى اللّه به هر مرتبه از بطون نایل شود، از یک مرتبه ى تحریف تخلّص پیدا کند، تا به بطون مطلق که بطن سابع است به حسب مراتب کلیه که رسید از تحریف مطلقاً متخلّص شود.[6]
از تعبیر سالک الى اللّه در کلام حضرت امام خمینى(قدس سره)دانسته مى شود که بطون قرآن از نظر ایشان صرفاً یک سلسله معانى مترتب بر یکدیگر نیست; بلکه درجاتى از یک حقیقت وجودى است که سالک الى اللّه آن را مى پیماید و طبعاً به هر مرحله که رسید، به درک آن مرحله نیز نایل مى شود.
با این توضیحات روشن مى شود که راه دست یابى به بطون قرآن، در هر یک از دو نظریه، متفاوت است. در تفسیر معناشناسانه، لازمه ى دست یابى به بطون قرآن، فهم عمیق و رسوخ در علم است; امّا در تفسیر وجودشناسانه، سلوک الى اللّه و طهارت قلب لازم است.
شاید بتوانیم بگوییم که این تحلیل از بطون، شبیه تحلیلى است که مرحوم علامه طباطبایى(رحمهم الله) از تأویل قرآن عرضه داشته است.
ایشان تأویل قرآن را حقیقت یا حقایق عینى مى داند. و در تفسیر المیزان مى فرماید:
تأویل قرآن، نه از سنخ الفاظ است و نه از سنخ معانى و مدلولات الفاظ; بلکه از امور خارجى و عینى است.[7]
باز هم یادآور مى شویم که مرحوم علامه طباطبایى بین ?تأویل قرآن? و ?بطون قرآن? تفاوت قایل است. تأویل قرآن در نظر ایشان از مقوله ى معانى نیست; بلکه از مقوله ى حقایق عینى خارجى است; امّا بطون قرآن را از مقوله ى معانى مى دانند که در طول معانى ظاهرى قرار دارد.
سوال : آیا این دو تحلیل قابل جمع مى باشد؟ در غیر این صورت کدام تحلیل ارجح است؟
اگر ما موضوع را، صرف نظر از روایات ظاهر و باطن در نظر بگیریم، هر یک از این دو تحلیل، فى حدّ نفسه درست است; یعنى، هم از طرفى الفاظ قرآن داراى معانى ظاهرى و باطنى است که با تفکّر و تعمّق در قرآن مى توان به معانى ژرف قرآن دست یافت، و هم این که قرآن حکایتگر حقایق وجودى است که انسان ها مى توانند به این حقایق برسند. در خود قرآن نیز به این دو مطلب اشاره شده است. در آیه ى 7 سوره ى آل عمران مى فرماید:
(وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ)
و در آیه ى 79 سوره ى واقعه مى فرماید:
(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتاب مَکْنُون * لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ)
در آیه ى نخست مراد از تأویل قرآن، معانى آیات قرآن است; در حالى که در آیه ى دوم، مراد از قرآن، حقیقت قرآن است. شاهد بر این تحلیل آن است که، در مورد نخست، رسوخ در علم لازم است و در مورد دوّم، طهارت نفس.
امّا از نظر روایات ظاهر و باطن، باید بگوییم که در برخى از روایات تصریح شده است که مراد از بطن، معنایى است که در وراى معناى ظاهرى قرار دارد; چنان که در روایتى آمده است:
(مَا مِنْ آیَة اِلاَّ وَ لَهَا اَرْبَعةُ مَعَان، ظَاهِرٌ وَ بَاطِنٌ وَ حَدٌ وَ مَطْلَعٌ، فَالظَّاهِر التِلاوَةُ وَ الْبَاطِنُ الفَهْمُ وَ الْحَدُّ هُوَ اَحْکامُ الْحَلال وَ الْحَرامِ وَ المَطلَعُ هُوَ مُرادُ اللّهِ مِنَ العَبِد بِها) [8]
ملاحظه مى کنیم که در این روایت تصریح شده است که باطن از نوع معنا است.
صرف نظر از این روایت که باطن را از نوع معنا معرفى کرده است، بعید نیست که مراد از بطن در برخى دیگر از روایات، حقایق اسما و صفات الهى باشد که خداوند خواسته است با نسخه ى شفابخش قرآن، انسان را به آن برساند. شاهد بر این مطلب این که، در بعضى روایات، لفظ قرآن به حقیقت وجودى قرآن اطلاِ شده است; مانند آنچه از عایشه نقل شده که در باره ى رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) گفته است:
(اِنَّ خُلْقَ نَبىِّ اللّهِ کانَ القُرآن) [9]
انسان ها با تهذیب نفس و مجاهدتى که مىورزند، مى توانند به مراتبى از حقایق قرآنى دست یابند و با آن متحد شوند.
در این جا با ذکر مثالى از رابطه ى بین کلام و صفات نفسانى متکلم (کلام نفسى) به تبیین این مطلب مى پردازیم. اگر متکلم را به صورت فردى که مربّىِ کودکان است در نظر بگیریم که مى خواهد با کلام خود، کودکانى را که تحت نظر او هستند تربیت کند، موضوع روشن مى شود. فرض کنید این مربى داراى صفاتى چون عطوفت، مهرورزى، شجاعت و سخاوت است و این صفات را با علم حضورى در خود مى یابد و دوست دارد این صفات را در افراد تحت تربیتش نیز به وجود آورد. بدیهى است که ایجاد این صفات در آن افراد به طور مستقیم امکان پذیر نیست; از این رو با به کار بردن روش هاى مختلف تربیتى، مقصود خویش را پى مى گیرد. گاهى آنها را به کارى امر مى کند; گاهى نهى مى کند; گاهى قصه مى گوید; گاهى ترغیب مى کند و.... مقصد تمام این امور، فعلیّت بخشیدن به صفات پیش گفته است. در این جا مى توان گفت که چون انتقال صفات به طور مستقیم ممکن نبوده، او آنها را به صورت داستان، امر، نهى، ترغیب و ترهیب و... نازل ساخته است. به عبارت دیگر، باطن و حقیقت همه ى قصه ها، امر و نهى ها و دیگر کارهاى تربیتى او، همان صفاتى است که در خودش فعلیّت دارد.
پروردگار متعال، واجد همه ى صفات کمال، در حدّ بى نهایت است و خود خواسته است بشرى بیافریند که خلیفه ى او در زمین باشد. او را قدرت بیان آموخته و آنگاه قرآن را براى هدایت او فرستاده و به تعبیر روایات، خودش در این قرآن تجلى کرده است. بدون شک انسان مى تواند صفات و اسماى الهى را آن طور که حقیقت آن است، در خود متجلّى سازد; بلکه هر کسى مى تواند به مرتبه اى از آن دست یابد. مناسب است که در پایان این مطلب کلامى از حضرت امام خمینى(قدس سره) نقل کنیم که مى فرماید:
خداى تبارک و تعالى به واسطه ى سعه ى رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزّل داده، تا به این عالم ظلمانى و سجن طبیعت رسیده و به کسوه ى الفاظ و صورت حروف در آمدهاست براى استخلاص مسجونین، در این زندان تاریک دنیا و رهایى مغلولین در زنجیرهاى آمال و امانى، و رساندن آنها را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیّت به اوج کمال و قوّت و انسانیّت، و از مجاورت شیطان به مرافقت ملکوتیّین، بلکه به وصول به مقام قرب و حصول مرتبه ى لقاءاللّه که اعظم مقاصد و مطالب اهل اللّه است [10]
پىنوشتها
[1] . سوره ى بقره (2)، آیه ى 189.
[2] . ر. ک: طبرسى، مجمع البیان، مجلد 1 ـ 2، ص 508، ذیل آیه ى 189 سوره ى بقره.
[3] . ر. ک: تفسیر عیاشى، ج 1، ص 105، ذیل آیه ى 189، سوره ى بقره.
[4] . سوره ى نساء (4)، آیه ى 86.
[5] . ر. ک: ابن شهر آشوب: المناقب، ج 4، ص 18.
[6] . امام خمینى، آداب الصّلاة، ص 181.
[7] . محمّد حسین طباطبایى-، تفسیر المیزان، ج3، ص27، ذیل آیه ى 7 سوره ى آل عمران.
[8] . تفسیر صافى، ج 1، ص 28.
[9] . صحیح مسلم، ج2، ص 179 (کتاب صلاة المسافر، ح 139).
[10] . امام خمینى(قدس سره)، آداب الصلاة، ص 184.
منبع: کتاب باطن و تأویل قرآن , دکتر محمد کاظم شاکر
برترین نعمت خداوند خدای سبحان
در سورهی مبارکهی "الرّحمن" فهرستی از موجودات جهان آفرینش و مجموعهای از نعمتهای مادی و معنوی خود را بیان میفرماید؛ از دنیا و آخرت، از انسان و فرشته و جنّ، از آفرینش انسان و سیر کمالی او، از بهشت و سعادتهای ابدی، و از نعمتهای ظاهری و باطنی و.... در صدر این سوره و پس از ذکر صفت "رحمانیت" خداوند، سخن از تعلیم قرآن به انسان در میان آمده است.
"الرحمن * علم القران * خلق الانسان * علمه البیان".1
این آیات نورانی نشانگر این نکته است که قرآن کریم، اولین و مهمترین و پربارترین نعمت الهی است؛ زیرا انسان، تنها در سایهی تعلیم خداوند و دریافت و تلقّی قرآن، به کمال نهایی خویش میرسد و تا قرآن نباشد، کسی به مقام انسانیت راه نمییابد. برترین نعمت خداوند یعنی قرآن کریم "احسن الحدیث" نیز هست؛ بهترین سخن و زیباترین کلامی است که خدای سبحان نازل فرموده؛ چه از نظر الفاظ و عبارات و فصاحت و بلاغت، و چه از نظر محتوای غنی و انسان سازش.
اگر کلامی بهتر و عمیقتر از قرآن کریم امکان داشت، یقیناً خدای سبحان آن را برای خاتم انبیایش صلی الله علیه و آله و سلم نازل میفرمود.
اگر کلامی برتر از قرآن فرض شود و خداوند آن را به دست آخرین پیام آورش ندهد، منشأ آن، یا ندانستن است یا نتوانستن و یا بخل ورزیدن؛ که همهی اینها از صفات سلبیهای است که ثبوت آنها بر خدای سبحان محال است؛ وجودی که علم، عین هستی محض اوست و جهلی در او راه ندارد.
[بنابر این] ممکن نیست چیزی موجود باشد و خدایی که عینِ علمِ نامحدود است، از او بی خبر باشد.
چگونه ممکن است چیزی امکان وجود داشته باشد و ایجاد آن در تحت قدرت لایتناهی خداوندی که "و هو علی کل شیء قدیر"2 است نباشد؟
از طرف دیگر، بخل و نبخشیدن، از نقص و ضعف سرچشمه میگیرد که کمال نامحدود خداوند، منزّه از آن است. بنابراین، قرآن کریم بهترین پیام و کاملترین ره آورد جاودانی و برترین نعمت الهی است و کلامی برتر از آن ممکن نخواهد بود.
البته محتمل است سبب عدم تحقّق کلام برتر، هیچ یک از سه امر مزبور نباشد ـ که همگی به ناحیهی فاعل برمی گردند ـ بلکه جهت عدم تحقق آن، فقدانِ قابلیت مخاطبان باشد ـ که به ناحیه قابل برمیگردد ـ لیکن آنچه مقصود است حاصل خواهد شد؛ زیرا در دنیا، کلامی والاتر از قرآن محتمل نخواهد بود؛ چون جامعهی انسانی برای پذیرش کاملتر از آن، مستعدّ نیست. نظیر برخی از اسمای حُسنی که از آنها به عنوان "اسماء مستأثره" یاد میشود، به طوری که منشاء استئثار و عدم نثار معارف آنها بر جوامع بشری، فقدان استعداد این جوامع است نه جهل یا عجز یا بخلِ مبدأ علیم، قدیر، و فیاضِ محض. 3
تبیان - گروه دین و اندیشه
1- سورهی الرّحمن، آیات 1 ـ 4
2- سورهی حدید، آیهی 2.
3- خلاصه اینکه: این قرآن نهایت آن چیزی است که در قدرت فهم بشر بوده و برای انسان با این توان فهم کلامی برتر از این امکان ندارد.
رکوعات قرآن
تقسیم درونى و تفصیلى دیگر قرآن، به رکوعات است. رکوعات برخلاف سایر تقسیمبندىهاى قرآن طول و اندازه مساوى و معین ندارد، بلکه قرآنشناسان خبره هر بخش متشکل از چند آیه را که، هم موضوع و هم معنا و قابل قراءت در نماز بعد از سوره حمد بوده است، و نمازگزار پس از خواندن آن بهرکوع مىرود، رکوع/رکوعات نامیدهاند. عدد رکوعات قرآن طبق مشهور 540 فقره است.
برخی اعداد و ارقام در قرآن کریم
- واژه دنیا در قرآن کریم 115 بار بهکار رفته است، و واژه آخرت هم همین تعداد.
- شیاطین 68 مرتبه، ملائکه هم همین تعداد.
- حیات 71 بار، موت هم همین تعداد.
- علم و معرفت ومشتقات آنها 811 بار، ایمان و مشتقات آنهم همین تعداد.
- ابلیس یازده بار، و استعاذه از او هم بههمین تعداد.
- کلمه یوم بهمعناى روز(بهصورت مفرد) 365بار بهتعداد روزهاىسال (شمسى) در قرآن بهکار رفته است. و بهصورت تثنیه و جمع سى بار، بهتعداد روزهاى ماه.
- کلمه شهر بهمعناى ماه، 12 مرتبه در قرآن دیده مىشود بهتعداد ماههاى سال.
- ساعت/ الساعة در قرآن کریم 24 بار بهکار رفته است به تعداد ساعات شبانهروز.
- سماوات السبع یا سبع سماوات، هفت بار بهکار رفته است.
- «سجد» و مشتقات آن 34مرتبه بهکار رفته است که برابر مجموع سجدههاى هفده رکعت نماز شبانهروزى است، از قرار هر رکعتى دو سجده، جمعاً 34 سجده.
- لفظ صلاة و قیام و اقیموا و مشتقات آن 51 بار بهکار رفته است که برابر با هفدهرکعت نماز واجب و 34 رکعت نماز مستحب شبانهروزى است.
- مشتقات وصى/ توصیه بهتعداد اوصیاى الهى دوازده بار بهکار رفته است.
- لفظ شیعه و مشتقاتش دوازده بار در قرآن بهکار رفته است.
- مشتقات فرقه، 72 بار بهکار رفته است و این بهتعداد 72 فرقه اسلامى است.
در پایان یاد آوری می شود که اینگونه پژوهشها ، اعداد و ارقام جنبه تفننى دارد، و ارزش طراز اول علمى ندارد
الله اسم اعظم الهى
در میان اسماى لفظى خداى سبحان اسم مبارک الله ، اسم جامع و اعظم است و سایر اسماى الهى با واسطه یا بى واسطه ، زیر پوشش این نام مقدس است ؛ مثلا اسم شافى که از اسماى جزئیه است زیر پوشش رازق و رازق تحت پوشش خالق و خالق زیر پوشش قادر و قادر زیر پوشش اسم جامع و اعظم الله است .
بنابراین ، اسم الله نسبت به نامهاى دیگر خداوند ( که زیر پوشش آن است ) اسم اعظم است و اگر آیه اى مشتمل بر اسم اعظم حق بود،
سید آیات به شمار مى رود و از این رو در برخى روایات ، آیه کریمه (بسم الله الرحمن الرحیم ) به گرامیترین و بزرگترین آیه قرآن وصف شده است : سرقوا اءکرم آیة فى کتاب الله : (بسم الله الرحمن الرحیم*؛ عمدوا الى اءعظم آیة فى کتاب الله ... و هى (بسم الله الرحمن الرحیم **
تذکر: نام شریف الله در بسیارى از آیات قرآن کریم آمده است و سر این که آیه (بسم الله الرحمن الرحیم ) سید آیات به شمار مى رود اختلاف معنوى و تفسیرى کلمه الله در بسم الله و سایر آیات است .
*توحید صدوق ، ص 219 .
** نور الثقلین ، ص 219 .
برگرفته شده از تفسیر شریف " تسنیم" ذیل سوره مبارک حمد.
قرائتهای مختلف قرآن کریم
مطالعه و تحقیق و بازی با الفاظ قرآن کریم ممکن است مقدمهی علم و فهم قرآن مجید و موجب ایجاد انس و الفت با قرآن حکیم شود؛ اما تا وقتی که انس با قرآن حاصل نشود، همهی آن مدرسه بازی و تشکیلات ظاهری است؛ زیرا قرآن حقیقتی ابدی و زندهای است که هر کسی اعم از خداوند متعال تا ملائکه و انبیا و اولیای الهی، هر یک به نحوی آن را قرائت کردهاند که این الفاظ و جلوهی ظاهری آن، نوعی از قرائت آن است که رزق گرفتاران الفاظ قرار گرفته است؛ حتی جمادات، نباتات و همهی مخلوقات هر کدام به نوعی قرآن عظیم را قرائت کردهاند و به این حقیقت در جای جای قرآن اشاره شده است . وإن من شیء إلاّ یسبّح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم ؛ چیزی در عالم هستی نیست مگر آن که به حمد خدای او را تسبیح میکند اما شما ستایش آنان را در نمییابید. در سورهی قیامت به قرائت خدا و ملائکه اشاره شده است که میفرماید: انّ علینا جمعه و قرانه، فاذا قرأناه فاتّبع قرانَه ؛ ما خود قرآن را جمع نموده و آن را بر تو قرائت میکنیم و چون آن را بر تو خواندیم، پیرو آن باش. خداوند قرآن کریم را همراه با فرشتگان قرائت میکند، ای پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم ، تو با زبان، گوش، جسم، جان، روح، روان، ذهن، قلب و با تمام وجود حقیقت قرآن را درک و دریافت کن. بر اساس این آیات شریفه، همهی موجودات از خداوند متعال تا ظهورات هستی، همه و همه به زبانی مخصوص به خویش قرآن را قرائت میکند. البته، مقصود قرآن کریم از قرائت و تلاوت، خواندن همراه با تدبّر و دقت در معانی و فهم آن است که اگر قرآن کریم به این صورت خوانده شود هر چه بیشتر خوانده شود بهتر است. بنابراین، اگر کسی در یک آیهی شریفه، دقت عمیق کند؛ بهگونهای که معنای آن آیه توجه قلبی او را جلب کند؛ چنانچه دهها بار نیز آن را تکرار کند نه تنها خسته و ملول نمیشود بلکه با هر مرتبه تکرار، معنا و حقیقت تازهای را برای او کشف میگردد و در این صورت تکرار آن اگر با نشاط و جذبه باشد شایسته است تا حقیقت و باطن آن آیهی شریفه بر قلب و جان وی نازل شود.
آیت الله العظمی استاد نکونام
بنده ام ! به من از من و سخن حق من ابلاغ کن و به زبان اهل جمع و فرق بگو، من گوینده کلام و تو اهل لفظى ، من رساننده و تو نگهدارنده یى ، از من بگو، من خطاب کننده از خود به خودم : آغاز مجهول سوره ها، براى اهل صورت متکى به عقل است ، ((آن ، از فضل خداست ، به کسى مى دهد که بخواهد)) (مائده / 54) کلا بیست و نه سوره و آن کمال صورت است :
(الم ) : بقره ، آل عمران ، عنکبوت ، روم ، لقمان ، سجده ، (المص ) : اعراف . (الر) : یونس ، هود، یوسف ، ابراهیم ، حجر. (المر) : رعد. (کهیعص ) : مریم . (طه ) : طه . (طسم ) : شعرا، قصص . (طس ) : نحل . (یس ) یس . (ص) ص . (حم ): غافر، فصلت ، شورى ، زخرف ، دخان ، جاثیه ، احقاف . (ق ) : ق . (ن ) : القلم ، ((ماه را در منزل هاى خود گرداندیم )) (یس / 39) .
(منازل قمر: شرطان ، بطین ، ثریا، دبران ، هقعه ، هنعه ، ذراع ، شهره ، طرفه ، جبهه ، زبره ، صدفه ، عوا، سماک الاعزل ، غفر، زبانى ، اکلیل ، قلب ، شوله ، نعایم ، بلده ، سعدبلع ، سعدالسعود، سعدالاجنیه ، فرع الاول (مقدم ) ، فرع الثانى (مؤ خر) ، و بطن الحوت (رشا) ) .
تمامى جهان را در آن سوره ها کامل کردم و میان خود و مخلوقات به آنچه امر و نهى بود روشن نمودم و فرق نهادم ((من خدایم و جز من خدایى نیست )) ، ((مرا بپرستید)) (انبیاء / 25) .
از مبادى سوره ها، برخى یک حرف (ق ، ص ، ن ) و بعضى دو حرف (طه ، یس ) و بعضى جمع و بیشتر از دو حرف است (الم ، المر، کهیعص ) ، ((اگر سپاس گزارید، هرآینه بر شما مى افزایم )) (ابراهیم 7) .
در برخى از آغاز سوره ها چیزى افزون شده که بى نیاز مى کند و از برخى کاسته رنج و تعب مى آورد، ((آیا ندیدند که ما به زمین مى پردازیم و از اطراف آن مى کاهیم )) (رعد41) .
بعضى از مبادى سوره ها در صورت مثل هم ، و برخى متخلف است ، چنان که برخى از آنها جدا از هم و برخى پیوسته است ، ((اگر خدا بخواهد)) خدا ((همه مردم را یک امت قرار مى دهد)) (هود / 118) .
بزرگترین حروف مقطعه ، پنج حرفى است ، از مقام آدم و حوا، در بهشت اقامت و پناهگاه امامت و اصف و موصوف ، باقى ماند ((بخورید از هر چه خواستید)) (اعراف / 19) .
جمع حروف مقطعه 78 حرف است ، حقایق آنها براى هر کس روشن شود، او مالک بالا و پست خواهد شد ((در زنجیرى که درازایش هفتاد ذرع است ، آن را بکشید)) (الحاقه / 32)
براى هریک از آنها جزء قسمت شده یى است ، آنچه را مفرد آوردم ، براى بقاى رسم ازل و آنچه تثبیه است براى وجود آن در حال و آنچه را جمع آوردم براى استمرار ابد است ، ((آسمان را بر شما ریزنده فرستاد)) نوح / 11) ، مفرد براى دریاى ازلى و تثنیه براى برزخ محمدى و جمع براى دریاى ابدى است .
بنده ام ! وجود این حروف بنابر بحث و احتیاط غایى ، به سه هزار و پانصد و سى و دو منحصر است و اول تفصیل از نوح تا درخشش یوح است ، آنگاه تا آخر ترکیبى که کلمه و روح در آن نازل مى شود، بعد عددى که آن را ضرب و جمع مى کنى و از آن طرحى ریخته و قرار مى دهد، تمام شریعت تا ویرانى طبیعت براى تو روشن مى شود و آن چیزى است که از ((نون و القلم )) (قلم / 1) ، تا آخر کتاب عزیز اکرم باقى مى ماند.
مبعوث شدن محمد صلى الله علیه و آله و سلم از سوره نجم به همه عرب و عجم است . برانگیختن فرستادگان از سوره بقره است و آنان را در فاتحه نصیبى نیست و آنان در سوره فاتحه تیرى به صواب پرتاب نمى کنند. سوره فاتحه ، مختص محمد صلى الله علیه و آله و سلم و در نسبت به همه رسولان گرامى است که در پاسخ : کى پیامبر بودى ؟ فرمود: ((من آن زمان که آدم میان آب و گل بود، نبى بودم )) (حدیث ) .
محمد صلى الله علیه و آله و سلم کلید انبیاء است و از سوره نجم تا آخر قرآن عظیم از آن اوست و میان سوره نجم و آخر کتاب در صلب مقامات تا زمان خودش تردد دارد.
پس بجاست که همه هستى براى او باشد و به جایگاهى برتر اختصاص یابد، ((جوامع الکلم به تو داده شد)) ، پس از نهادن و برداشتن ، چیزى براى تو نماند و آن در اوان نزول و فتح بود.
و آن نظیر مقدس از قرآن است که اقدس از پى آن مى آید، تقدیس قرآن به نازل شده در آن است ، براى تو به معانى آن اشاره کردم و جز دانایان ، آن معانى را نمى فهمند.
بنده ام ! فواتح و معانى سوره ها بابى است که وصف مى شود و کشف آن ممنوع است . اى انسان ! اعداد پرده چشم تو هستند، آنها سطرهاى نور سبز در پشت حجاب رحمانند و برکسى که مشیت حق بر اطلاع او بر آنها تعلق گرفته ، روشن مى شوند، تا آنچه را که به ودیعت نزد آنهاست به او دهند پس مجاهده کن که به موافقت و مساعدت متجلى شوى ، امید است که از این مشاهده ها لذت ببرى .
بنده ام ! پس از این حروف در جاى تفسیر و تجلى گاه تعبیر، براى ناقد بصیر و دارنده سر و اکسیر و کسى که از وجود به اندک و ممکن قناعت نمى کند، مبحثى را قرار دادم .
آیات بعد از حروف را، براى بینایان به دوبخش ، بخشى قسمت پذیر و بخش دیگر قسمت ناپذیر تقسیم کردم .
شگفتا! به ظاهریکه قسمت مى پذیرد و باطن آن قسمت پذیر نیست .
ظاهر، شمس در برج حمل و باطن ، هلال در برج اسد است .
در زیر پرده ظلمت هاست ، ببین
اگر آن پنهان باشد، این پیداست
عجبا که خداوند به آن دو قسم خورده استوالشمس و ضحیها و القمر اذا تلیها (شمس / 1)
به خورشید پناه بر و ماه را رها کن که
در فردیت مى تابد و معدوم مى شود
کفش هستى را از پاى بدر کن
علم من زوج است تا کلمات پیدا شود
و انقسام آن بر سه قسم و آن حقایق در موائد سه گانه موجود است .
و بخشى که برهان تقسیم نمى شود، سوره آل عمران است و قسمى که تقسیم مى شود موصوف است ، غیر از سوره آل عمران از سوره هاى با حروف مقطعه است و آن سه که تقسیم مى شود به بخش غیر مقسوم ، گوینده و شنونده و گفته است ، اى که از چرت غفلت در خوابى ! بیدار شو و آگاه باش .
سپس سوره هاى با حروف مقطعه ، به دوازده چشمه و شاخه تقسیم مى شود و آن ، کمال عالم روحانى و جسمانى براى کل عالم الهى است ؛ سیزدهم که تقسیم ناپذیر است در آن اسماء و جوامع کلم به تو آموخته مى شود.
برخى از مبادى سوره ها براى رفع شک و ریب در آن چیزى است که از غیب پدید آمده و آنها: بقره ، الم و سجده است .
برخى از آن سوره ها براى رفع حرج است از آنچه آمده و درج شده : اعراف ، طه و شعراست .
بعضى از آنها براى شناخت عنایت ازل ، اولیاء و انبیاء و رسولان است و آنها سوره هاى : یونس و مریم (علیه السلام ) است .
بخشى از آنها براى افتراق و اجتماع و آن سنگ که نمى شکند: هود، فصلت ، شورى ، دخان و مؤ من است .
قسمتى براى تاءکید بیان در معقولات و خبردادن از مفترقات آمده : یوسف ، زخرف ، قصص و روم است .
برخى از آنها به اعتبار ترکیب براى اهل نظر و ترکیب نازل شده : قاف و جاثیه است .
بخشى از آن سور براى محقق شدن هدایت در نبوت و ولایت آمده : ابراهیم ، نمل و لقمان است .
برخى براى محقق شدن نزول در ایمان به عهد غایب از عیان است : و آن رعد است .
قسمتى از آن سوره ها بر تاءکید توجیه و عصمت به سوگند در جایگاه تنزیه است : یس ، نون و ص است . برخى براى طلب دلیل در مقابله با دشمن سخت و ثقیل است : احقاف است .
برخى براى تاءکید بیان تهدید به وعید فرود آمده : حجر و عنکبوت است .برگرفته شده از کتاب "جهان در پناه یازده اسم اعظم" نوشته عارف نامدار ابن عربی(ره)
قرآن، که معجزه جاویدان پیامبر اسلام است، کتاب شناخت و معرفت است.
کتاب انسان سازى و تربیت بشر است.
کتاب نور و روشنائى و حکمت است. کتاب اندیشه و تفکر و تدبر و خداشناسى است.
قرآن، کتاب ایمان و عمل صالح و جهاد و عدالت اجتماعى است.
کتاب همیشگى و همه جائى و همه جانبه و جامع است.
کتاب هدایت و راهنمایى است... و سخن خداوند است و پیام آسمانى او.
این قرآن، بتدریج، در مدت 23 سال در شرایط گوناگون و طبق نیاز، نازل شد و احکام و مقررات و عقاید و معارف اسلام، از طریق «وحى» به پیامبر رسید و پیامبر هم آیات کتاب را به مردم ابلاغ کرد.
آیات قرآن که نازل مىگردید، پیامبر آنها را بازگو مىکرد، تا هم خودش آنها را حفظ کند و هم نویسندگان وحى، آنها را ثبت کرده و بنویسند. نویسندگان آیات قرآن به نام «کتاب وحى» معروف بودند که بارزترین این چهره ها، على بن ابیطالب (ع) بود.
نویسندگان وحى، آیات نازل شده را، بر اساس امکانات آن دوران، روى پوسته درختان، برگ درخت، پارچه و حریر پوست حیوانات، استخوان هاى پهن، سنگ و سفال، و احیانا کاغذ، مى نوشتند.
اولین آیاتى که نازل شد، آیات اول سوره «علق» بود که در آغاز بعثت انجام گرفت. از آن پس براى مدتى طولانى، نزول آیات قطع شد ولى مجددا شروع گردید.
آنچه نازل مى شد در خانه پیامبر نگهدارى مى شد تا بعدا بصورت یک مجموعه در آید. حافظه قوى عربها، و نیز شوق فراوان مسلمین و همچنین مجذوب شدن افراد به زیبایى و فصاحت و بلاغت و گیرایى قرآن، باعث شده بود که آیات را زود حفظ کنند.
آیات قرآن کریم از جهت معنا ، به محکم و متشابه تقسیم می شود . محکمات که بخش اعظم قرآن را تشکیل مىدهند به آیاتی گفته می شود که معناى آنها از ظاهرشان برمىآید . متشابهات یعنى آیهها و عباراتى از قرآن که آنها را نمىتوان و نمىباید بهمعناى ظاهرى شان گرفت. از مجموع 6236 آیه قرآن کریم در حدود 200 آیه آن را متشابه می دانند.
فلسفه وجود متشابهات درقرآن کریم چیست ؟ نظریات گوناگونی از سوی مفسرین بیان شده است . اما در کتاب احتجاج طبرسى گفتارى منسوب به امیرالمؤمنین علیهالسلام وجود دارد که قابل توجه وبیانگر علت وجو متشابهات درقرآن است.
"سپس خداوند جلّ ذکره به واسطه رحمت گسترده و رأفت به آفریدگانش و علم او به آنچه تغییردهندگان در کلام وى احداث مىکنند، گفتار خود را به سه گونه تقسیم کرده است: یک قسم از آن را تمام طبقات؛ از عالم و جاهل مىدانند و یک قسم از آن را نمىفهمد مگر کسى که داراى ذهنى پاک و احساسى لطیف و ادراکى صحیح باشد؛ از آنان که خداوند براى پذیرش اسلام به ایشان شرح صدر داده است و یک قسم از آن را در نمىیابد مگر خداوند و پیامبران الهى و استواران در دانش) امامان معصوم (ع). همانا خداوند متعال، گفتار خود را اینگونه ساخت تا اهل باطل که بر میراث رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم تسلّط یافتند، نتوانند از علوم قرآن، چیزى را ادعا کنند که براى آنان قرار داده نشده است و نیز، ضعف و نقصان علم، آنان را ناچار سازد تا فرمان آن را که خداوند، ولىّ امر ایشان قرار داده است، اطاعت کنند، ولى آنان به سبب تکبّر و منیّت و با افترا بر خدا و رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم و مغرور شدن به زیادى یاوران خود از معاندان خداوند جلّ اسمه، از اطاعت او سرپیچیدند. "
آداب باطنی تلاوت قرآن-2
آگاهی به عظمت متکلم
شایسته است که قاری قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوینده قرآن توجه کند و بداند که قرآن سخن بشر نیست همان طور که ظاهر قرآن را جز با طهارت نمیتوان لمس کرد، معنی و حقیقت آن نیز جز با طهارت قلب از صفات زشت قابل درک نیست. در هنگام تلاوت باید به خود گوشزد کرد که گوینده این سخنان آفریدگار همه چیز و روزی دهنده همه جنبدگان است و همه تحت سیطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات کند از عدلش، و در نهایت هم اوست که میگوید: اینان اهل بهشت و اینان اهل دوزخند.
اندیشیدن به حقایقی از این قبیل، عظمت و تعالی گوینده قرآن را در دل مینشاند و کلام او را مؤثر میسازد، چرا که برای آدمیان، گذشته از اصل کلام، گوینده آن نیز اهمیت داشته و اعتبار کلام تا حد زیادی به اعتبار و شأن متکلم بستگی دارد.
آداب باطنی تلاوت قرآن
قرآن به عنوان آخرین وحی الهی که بر افضل انبیاء الهی نازل شده نور هدایت ابدی برای بشریت و تجلی خداوند در کلامش بود. قرآن شاهد زنده بر نبوت رسول اکرم(ص) و گرامیترین برهان بر حقانیت اوست، زیرا دلیلی دائمی و حجّتی همگانی به شمار میآید که تمامی ابعاد و جوانب آن نشان از دانش نامتناهی ربانی دارد و هیچ کس را یارای آن نبوده و نخواهد بود که مانند این کتاب را از پیش خود بیاورد.
از جمله عواملی که قرآن را در دلها و مصاحف حفظ میکند، تلاوت و مداومت در مطالعه آن است. تلاوت قرآن نیز مانند هر عمل مستحب دیگر دارای آدابی است که خود بر دو نوعند: ظاهری و باطنی. از این دو قسم آداب باطنی تلاوت قرآن از اهمیت بیشتری برخوردار است که در هنگام تلاوت قرآن بایستی مد نظر قرار گیرد. برای تلاوت قرآن ده ادب باطنی است که به ترتیب در پی میآید.
فهمیدن اصل کلام
تلاوت کننده، باید بداند که با چه سخن بزرگی مواجه است، سخنی که نشانه لطف و رحمت و عنایت آفریدگار هستی به آدمی است. سخنی که حقایق بسیار بلندی را تا مرز فهم و درک انسانها تنزل داده است.
فهم عظمت کلام، درک فضل و لطف خداوند درباره بندگان است که این کلام را از عرش جلال خود تا سطح فهم مردم نازل فرموده است و باید اندیشید که چگونه خداوند در رسانیدن معانی کلام خود ـ که صفتی قائم به ذات اوست ـ به مرتبه فهم مردم، به بندگان لطف و کرم فرموده چگونه آن صفت در طی حروف و اصوات که از صفات بشری است بر آنان تجلی کرده است. قاری قرآن بایستی کلام الهی را درس بگیرد و بیاموزد و به قرائت آن اکتفا نکند چنانکه در سوره اعراف آیه 169 آمده است «و درسوا ما فیه» یعنی کلام الهی را فرا گرفتند. همچنین قاری قرآن بایستی آیات الهی را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنان که در سوره حاقه آیه 12 آمده است «و تعیها اذن واعیة؛ قرآن را گوشهای حافظ به یاد میسپارند»، درک عظمت کلام الهی، جز با اندیشه در محتوای آن میسّر نیست.
نوشته : سید سعید آل طه
استاد آیت الله حسن زاده آملی
- فعل هر کس به شاکله و شبیه و نمودار خود اوست بنابراین ، همان طور که ذات حق سبحانه ، وجود صمدی و غیر متناهی است ، حد و پایان ندارد،کلمات وجودی او هم غیر متناهی هستند: ((ولو ان ما فی الارض من شجر اقلام والبحر یمده من بعد سبع البحر ما نفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم (2))) اگر همه درختان روی زمین ، قلم شوند و دریا مرکب و هفت دریای دیگر به مددش بیاید، کلمات خدا پایان نمی یابد و خداوند، پیروزمند و حکیم است . همانطور که ذات خداوند غیر متناهی است ، کتاب او هم غیر متناهی است . چه کتاب تکوینی و کلمات نظام هستی و چه کتاب تدوینی و کلمات قرآن شریف که آن کتاب تکوینی و این کتاب تدوینی ، هر دو غیر متناهی هستند و هر دو بحر و دریایی هستند که پایان ندارند.
- هر کسی وظیفه اش این است که باید انسان قرآنی بشود. انسان قرآنی کسی است که :(( لایمسه الاالمطهرون )) همان طور که قرآن ((لایمسه الاالمطهرون ))
انسان قرآنی هم همین طور است . حرف می زند پاک ، غذا می خورد پاک ، می بیند پاک ، خیالش طاهر، ذکرش ، عقلش ، قلمش ، امضایش ، شهادتش ، کسب و کارش ، همه قرآنی است . چون انسان آنچه را می شنود آنچه را می بیند همه را مس می کند وانسان قرآنی کسی است که ((لایمسه الاالمطهرون ))
(( - عارف نامور، جیلی ، صاحب ((انسان کامل )) و رساله ((الکهف والرقیم )) نوزده جلد کتاب در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم نوشته است . )) بسم الله نوزده حرف است و ایشان راجع به هر حرف یک جلد کتاب نوشته است .
مراتب تلاوت آیات قرآن
قرائت آیات قرآن 4 مرتبه دارد:
1ـ ترتیل 2ـ تحقیق 3ـ تحدیر (حَدْر) 4ـ تدویر
تلاوت ترتیل ترتیل در لغت عبارت است از «نظم و ترتیب در کلام». «رَتَّلَ الْکَلام» یعنی: سخن را خوب بیان کرد ـ قواعد سخن را مراعات نمود. ترتیل در اصطلاح قرائت عبارت است از: خواندن قرآن بطور منظم و با تأنّی و شمرده و همراه با تدبّر در معانی، بطوریکه تمامی قواعد رعایت شود.
تلاوت تحقیق تحقیق در لغت به معنای «مبالغه در انجام چیزی بدون کمی و زیادی» و «رسیدن به حقیقت شیء» آمده است.در قرائت قرآن، «تحقیق» عبارت است از خواندن قرآن با حداکثر آرامش و تأنّی حتی «آهستهتر از قرائت به ترتیل»، همراه با اشباع مدها، تحقیق همزهها، اتمام حرکات، تحقیق مخارج حروف و ... که همه اینها در سایه قرائت آیات با حداقل سرعت، میسر است. قرائت تحقیق، طریق ورش از نافع، عاصم و حمزه بوده و روشی است که از آن جهت تعلیم قرائت به شاگردان و همچنین تمرین و ریاضت زبان برای فراگیری و اداء کامل قواعد تجویدی، استفاده میشود. تلاوت بصورت تحقیق به سه گونه اجرا میشود:
1ـ تحقیق مجلسی: در این روش قاری در مجلس باحضور تعدادی مستمع شروع به تلاوت قرآن میکند و اینگونه تلاوتها با تشویق حضار در مجلس همراه است بطوری که در اغلب تلاوتهای مجلسی صدای تشویق مستمعین به گوش میرسد.
2ـ تحقیق استودیویی (درسی، ساده): در اینگونه تلاوتها قاری به تنهایی در استودیو (فضایی بسته) شروع به تلاوت قرآن میکند، بنابراین اینگونه تلاوتها بدون تشویق و صدای مستمع میباشد. تلاوت تحقیق استودیویی در زمانهای متفاوت از 3 دقیقه تا بعضاً 60 دقیقه اجرا میشود و اغلب این تلاوتها جنبة آموزشی نیز دارد، زیرا کلیة ضوابط یک قرائت استاندارد با حضور کارشناسان برجستة قرآنی در آن لازمالاجراست. اکثر تلاوتهای تحقیق درسی در دو زمان 15 یا 30 دقیقه اجرا میشود.
3ـ تحقیق ترتیبی مجلسی: در اینگونه تلاوتها قاریان قرآن به ترتیب از اول تا آخر قرآن در زمان و آیات مشخص (از قبل تعیین شده) در مجلس با حضور مردم در ساعتی معین شروع به تلاوت میکنند و الزاماً میبایست قطعة تعیین شده کامل و بدون کم و کاست اجرا شود، این نوع تلاوتها سالهاست قبل از اذان صبح در کشور مصر توسط قاریان برجستة مصر هر روز اجرا میشود.
تلاوت تحدیر(حَدر) بمعنای سرعت گرفتن و از سراشیبی به پائین آمدن میباشد که مستلزم ازدیاد سرعت است. در اصطلاح قرائت، عبارت است از خواندن قرآن با سرعت زیاد همراه با رعایت احکام تجوید.بدیهی است که در این حال احکام تجویدی با دقت و ظرافت روش پیشین، رعایت نخواهند شد اما بهرحال نباید قواعد قرائت دچار اخلال فاحش گردد.
«حدر» روش کسانی است که مدّ منفصل را به «قصر» خواندهاند مانند: ابنکثیر، قالون ...
تلاوت تدویر حالتی است بین تحقیق و حدر به بیان دیگر، نوعی قرائت است نه به سرعت «حدر» و نه به کُندی «تحقیق». اکثر اهل اداء، این روش را اختیار کردهاند. در فایده مراتب مختلف قرائت آمده است: کسانی که به تحقیق خواندهاند، این روش را بهترین راه برای اداء قواعد تجویدی و تدبر در معانی میدانند هر چند که در نتیجه آن، آیات کمتری خوانده شود.اما آنان که قرائت «حدر» را اختیار کردهاند بر این عقیدهاند که مطابق فرموده خداوند «مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها» پس هر چه قرآن سریعتر خوانده شود، کلمات بیشتری تلاوت خواهد شد و بدین ترتیب اجر بیشتری عاید قاری خواهد شد!حال آنکه در کتاب خدا آمده است:«وَ قُراناً فَرَقناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النّاسِ عَلی مُکْثٍ» و یا «کِتابٌ اَنْزَلناهُ اِلَیکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّروا ایاتِهِ» . با توجه به تمامی مطالب فوق، میتوان گفت ترتیب قرائات (از کند به تند) عبارتست از:
تحقیق ـ ترتیل ـ تدویر ـ تحدیر
و اما، افضلالقراءات همانا، «ترتیل» است که مجمع تمامی امتیازات قرائت است، و در قرآن نیز بدان امر شده است آنجا که میفرماید:«وَ رَتِّلِ القُرانَ تَرتیلاً» (سورَة المُزَمِّل) یعنی: قرآن را منظم، مرتب، با تأنی و شمرده و همراه با تدبر در معانی بخوان.
از امامالمتقین حضرت علی ابن ابیطالب علیهالسّلام سؤال شد، ترتیل چیست؟ فرمود: «اَلتَّرتیلُ، اَداءُ الْحُروفِ وَ حِفْظُ الوُقوفِ».
در کتاب معروف «اَلنَّشْر»، با کمی تفاوت یعنی «اَلتَّرتیلُ، تَجْویدُ الْحُروفِ وَ حِفْظُ الْوُقوفْ» نیز آمده است. و این فرموده مولای متّقیان، مورد اتّفاق اهل تشیع و تسنن است.
با توجه به تمامی مطالب فوق، فضل و برتری «ترتیل» بر دیگر قراءات آشکار میگردد. بطور اختصار در ترتیل امتیازات ذیل جمع آمده است:
1ـ نه بدان سرعت است که در قواعد تجویدی خللی وارد آید.
2ـ نه بدان کُندی و آهستگی است که همچون تحقیق، آیات کمتری خوانده شود.
3ـ تجوید حروف و «حفظ وقوف» رعایت میگردد.
4ـ از همه مهمتر، فرصت کافی برای تدبر در معانی وجود دارد.
لازم به ذکر است نخستین کسی که درباره قرائت کتابی تدوین کرد «اَبانِ ابْنِ تَغْلِبْ» شاگرد امام سجاد (علیهالسلام) بود.
منبع: سایت اینترنتی رادیو قرآن
کشف حقیقت قرآن
لزوم سخن گفتن از حقیقت قرآن به هدف آرمانی نزول آن برمیگردد چرا که قرائت و تلاوت قرآن بدون درک معنی و مفهوم و حقیقت آن بیفایده است و عملاً زمینه را برای عمل به آن فراهم نمیسازد.به همین خاطر آنان که اهل قرآنند باید در راستای کشف حقیقت آن و نیز تفهیم آن به دیگران بکوشند و حقیقت آن را از برای مردم منکشف سازند، البته باید دانست که علم راسخ قرآن و تاویل و تفسیر آن در نزد اهل بیت (ع) است. بنابراین نمیتوان بدون بهرهگیری از چشمههای جوشان کلام و علوم آسمانی آنها به حقیقت قرآن دست یافت. چنانچه امام باقر (ع) فرمود: «ان ما اوتینا تفسیر القرآن و احکامه». از جمله علومی که به ما داده شده همانا علم تفسیر قرآن و احکام آن است. امام صادق (ع) نیز فرمودند: «نحن الراسخون فی العلم و نحن نعلم تاویله». ما بحق راسخان در علم تفسیر قرآنیم و ما تاویل آیات آن را بخوبی میدانیم.
سوال : آیا دو تحلیل معناشناسانه و وجود شناسانه قابل جمع مى باشد؟ در غیر این صورت کدام تحلیل ارجح است؟
اگر ما موضوع را، صرف نظر از روایات ظاهر و باطن در نظر بگیریم، هر یک از این دو تحلیل، فى حدّ نفسه درست است; یعنى، هم از طرفى الفاظ قرآن داراى معانى ظاهرى و باطنى است که با تفکّر و تعمّق در قرآن مى توان به معانى ژرف قرآن دست یافت، و هم این که قرآن حکایتگر حقایق وجودى است که انسان ها مى توانند به این حقایق برسند. در خود قرآن نیز به این دو مطلب اشاره شده است. در آیه ى 7 سوره ى آل عمران مى فرماید:
(وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ)
و در آیه ى 79 سوره ى واقعه مى فرماید:
(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتاب مَکْنُون * لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ)
در آیه ى نخست مراد از تأویل قرآن، معانى آیات قرآن است; در حالى که در آیه ى دوم، مراد از قرآن، حقیقت قرآن است. شاهد بر این تحلیل آن است که، در مورد نخست، رسوخ در علم لازم است و در مورد دوّم، طهارت نفس.
موانع فهم قرآن
خواننده قرآن براى درک و دریافت بیشتر و بهتر مقاصد قرآنى ، افزون بر تدبر و تامل باید بکوشد تا آنچه فهم و دریافت معانى قرآن را جلو مى گیرد نیز از خود دور دارد، وگرنه از خواندن قرآن نه تنها آن گونه که باید بهره نخواهد برد، که گاه زیان هم خواهد دید. براى آنچه فهم قرآن را جلو مى گیرد مواردى بر شمردند، اینک برخى از آنها:
1- برخى از صفات پست و پلید و پاره اى از خوهاى زشت و پلشت که دل را تیره مى کند، ذهن و ضمیر را نیز از دریافت معانى و مقاصد قرآن ناتوان مى سازد، بر این نکته در خود قرآن هم اشاراتى آمده است ، مثلا در آیه کذلک یطبع الله على کل قلب متکبر جبار سخن این است که خداوند بر دلهاى مغروران و زورگویان که خود را بزرگ مى شمارند و به دیگران به دیده حقارت مى نگرند و بر آنان ستم روا مى دارند، مهر نهاده است و راه درک و دریافت آن ها را بسته است .
2- شیوه ناروایى را مذهب گرفتن و بر آن تعصب و پاى فشردن و جز آن را باطل و بیراهه
شمردن نیز راه را بر فهم و دریافت برکات قرآن مى بندد، زیرا چه بسا به هنگام قرائت ، بارقه هایى از حقیقت قرآن بر چنین کسى جلوه کند و دریافتهایى حق و درست بر او آشکار شود، اما او آنها را از این روى که با باورهاى پیشین او همخوان نیستند، نپذیرد و از آنها روى گرداند، دست کم آنها را به گونه اى که با باورهاى پیشین او همخوان شوند، تاویل و توجیه کند، چنین کسى همواره از دریافت مقاصد و حقایق قرآن دور خواهد ماند مگر اینکه از تعصب و پافشارى بر باورهاى ناروایى خویش دست بشوید.
قسمتی ازدستورالعملى عارف کامل مرحوم حاج میرزا ملکى در باره آداب قرآن و دعا
در این نظریه، بطون قرآن از نوع معانى ذهنى و کلّى نیست که با به کارگیرى عقل و ذهن، بتوان به آنها دست یافت. بلکه قرآن کریم، غیر از وجود لفظى و کتبى، داراى حقیقتى است که آن حقیقت ذومراتب است; و سالک الى اللّه با سیر و سلوک معنوى مى تواند به مرتبه یا مراتبى از آن حقیقت برسد. این گروه بر این باورند که خداى متعال در قرآن تجلّى کرده است و این کتاب نازل ترین مرتبه ى تجلّى حق تعالى است. انسان مى تواند، با فهم قرآن و عمل به آن، به مراتب بالاترى از این تجلّى برسد. از این رو، کسى که اخلاقش قرآنى است، به مرتبه اى از حقایق قرآن دست یافته است و از آن جا که قرآن تجلّى اسماء حُسنى و صفات بلند مرتبه ى حق تعالى است و این اسما و صفات کریمه، حدّى ندارد، بطون قرآن نیز حدّى ندارند و سالک هر چه بالا رود، حقایق بالاترى وجود دارد. در زبان روایات، این مراتب به هفت مرتبه محدود شده است و هر یک از این مراتب نیز خود داراى مراتبى است.
با این توضیحات روشن مى شود که راه دست یابى به بطون قرآن، در هر یک از دو نظریه، متفاوت است. در تفسیر معناشناسانه، لازمه ى دست یابى به بطون قرآن، فهم عمیق و رسوخ در علم است; امّا در تفسیر وجودشناسانه، سلوک الى اللّه و طهارت قلب لازم است.
نوشته : دکتر محمد کاظم شاکر- کتاب باطن و تأویل قرآن
حروف مقطّعه یا فواتح سور، به حروفى مانند الم [الف، لام، میم]، طسم [طا،سین ، میم]، کهیعص [کاف، هاء، یاء، عین، صاد] گفته مىشود که گسسته از همند و متشکل از 29 حرف یا مجموعه حروف هستند که در آغاز 28 سوره قرآن - که همگى مکى هستند جز بقره و آل عمران - آمده است. بعضى از محققان شیعه گفتهاند از حروف مقطّعه، اگر حروف مکرر را رهاکنیم، عبارت «صراط على حقّ نمسکه» (راه على حق است آنرا درپیش مىگیریم) بیرون مىآید. و بعضى از محققان اهل سنت، شاید در پاسخ آن گفتهاند از جمع آنها عبارت «صحّ طریقک مع السنة» (راه تو با اهل سنت درست است) برمىآید. البته نا گفته نماند که سنی واقعی شیعیان هستند. چون از سنت رسول خدا (ص) پیروی می کنند.
آیه شریفه الله نورالسموات ولارض ، حکایت از این دارد که خداوند منان روشن کننده جهان است . خداوند خود نور نیست اما عنایت ذات مقدس الهى است که نور را خلق مى کند و مانند آفتاب که در هر مرحله به شکل و رنگ و قدرتى خاص است و از بالاى جو زمین ، تا گوشه زیرزمین خانه اى یا انتهاى غارى را به شکل خاصى روشن مى کند. نور الهى هم وجود را در سلسله مراتب خود معنا مى بخشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ عَلَیْکَ الکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الکِتابِ وَأُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمّا الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلّا اللَّهُ وَالرّاسِخُونَ فِى العِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَما یَذَّکَّرُ إِلّا أُولُوا الْأَلْبابِ؛ - آلعمران . آیه 7 -
اوست کسى که این کتاب را بر تو فرو فرستاد. پارهاى از آن، آیاتِ محکم -صریح و روشن- است . آنها اساس کتابند؛ و -پارهاى- دیگر متشابهند. اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنهجویى و طلب تأویل آن، از متشابه پیروى مىکنند؛ با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشهداران دانش کسى نمىداند. -آنان که- مىگویند: ما بدان ایمان آوردیم.
1. آیات قرآن به دو دسته محکمات و متشابهات تقسیم مىشود. این تقسیمبندى را قرآن به صراحت ذکر نموده است.
2. آیات محکمات، آیات مادر و مرجع در قرآن کریم هستند.
3. استفاده از آیات متشابه، منوط به ارجاع آنها به آیات محکمات است.
4. «محکم» آیهاى است که در افاده معناى خویش هیچگونه ابهام و ایهامى نداشته باشد و راه ورود به هرگونه شبهه و اشتباه را ببندد.
متشابه در اصطلاح قرآن به آیهاى اطلاق مىشود که احتمال چندین معنا در آن وجود دارد و به همین جهت در آن شک و شبهه ایجاد مىشود.
5. برخى از آرا و نظریات در مورد تعیین محکمات و متشابهات در قرآن، باتعریف ارائهشده انطباق ندارند. مثل آنکه گفتهاند: متشابهات، حروف مقطّعه هستند؛ یا آیات مجمل، متشابهاتند، و یا آیات منسوخ و یا آنچه غیر از آیاتالاحکام است و....
6. پیدایش برخى از مذاهب انحرافى در اسلام به جهت پیروى از متشابهات قرآن بودهاست.
قدیمی ترین ترجمه قرآن در عهد رسولاللَّه(ص) انجام گرفته است؛ زیرا در نامههاى ایشان به پادشاهان آن روزگاران، مانند نجاشى و مقوقس و خسروپرویز، آیات قرآنى هم بود، و طبعاً ترجمه نامهها و آیات به اطلاع آنان مىرسید، و حضرت(ص) این معنا را مىدانستند و انکارى نمىفرمودند. دیگر اینکه عدهاى از ایرانیان از سلمان خواسته بودند که سوره حمد (و بعضى آیات قرآنى) را براى آنان به فارسى ترجمه کند و او چنین کارى انجام داده بود از جمله بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم را به «بهنام یزدان بخشاینده» ترجمه کرده بود، و حضرت رسول(ص) از این مسأله باخبر بودند و انکارى نفرموده بودند. در قرون بعد نیز ایرانیان نخستین قومى از مسلمانان بودند که قرآن را بهزبان مادرى و رسمى خود ترجمه کردند. تا قبل از کشف و تصحیح قرآن قدس بههمت آقاى دکتر على رواقى، ترجمه تفسیر طبرى که ترجمه آیات قرآنى را نیز همراه دارد و در سال 345ق. صورت گرفته بود، کهنترین ترجمه فارسى قرآن شمرده مىشد. ولى ترجمه قرآن قدس از آن هم کهنتر و متعلق به سالهاى بین 250 تا 350 هجرى قمرى است.
ترجمه ترکى قرآن، نسخهاى از ترجمه ترکى قرآن با تاریخ 734ق. در موزههاى هنرى ترکى - اسلامى استانبول نگهدارى مىشود، که قدیمترین ترجمه موجود ترکى قرآن است.
ترجمه اردو، نخستین ترجمه قرآن کریم به زبان اردو، ترجمه مولاناشاه رفیعالدین دهلوى است (1190 ق.)؛ اما از آن پس اردوزبانان در ترجمه و تفسیر قرآن کریم در فاصله چهار قرن، سنگ تمام گذاشتهاند و کتابشناسى ترجمهها و تفسیرهاى قرآن کریم به زبان اردو که منتشر شده است، بیش از یکهزار اثر را دربر دارد.
ترجمه لاتین، نخستین ترجمه لاتینى قرآن را رابرت کتونى (روبرتوس کتننسس) در سال 1143م. انجام داد که قرنها بعد با اجازه مارتین لوتر اجازه چاپ پیداکرد.
ترجمه انگلیسى قرآن، قرآن کریم به انگلیسى بیش از هر زبان اروپایى دیگر ترجمه شده است و امروزه بیش از چهل ترجمه کامل و یکصدوبیست ترجمه برگزیده از قرآن کریم به انگلیسى وجود دارد. نخستین ترجمه کامل انگلیسى به قلم الکساندر راس است که از روى ترجمه فرانسوى در سال 1648م. به عمل آمده است. از غیر مسلمانان ترجمه آرتور آربرى ترجمهاى ممتاز است. و از مسلمانان ترجمههاى پیکتال و عبداللَّه یوسفعلى.
ترجمه فرانسوى قرآن. بهترین ترجمههاى فرانسوى قرآن ترجمه کازیمیرسکى، و ترجمه بلاشر است.
ترجمه آلمانى قرآن. بهترین ترجمههاى آلمانى قرآن ترجمه اولمان، ترجمه هنینگ، و اخیراً ترجمه همراه با توضیحات و واژهنما (کونکوردانس) اثر رودى پارِت است.
ترجمه روسى قرآن. بهترین ترجمههاى روسى قرآن یکى ترجمه کراچفسکى است، و دیگرى که در سال جارى (1374ش.) انتشار یافته است ترجمه پرفسور عثمانوف.
کوتهترین آیه قرآن از میان حروف مُقطّعه، «طه» (که بهصورت طاها تلفظ مىشود) در آغاز سوره طه، سوره بیستم است، همچنین «یس» (که بهصورت یاسین تلفظ مىشود) در آغاز سوره یس، سوره سىوششم قرآن. باید توجه داشت که «ق»[=قاف] در آغاز سوره «ق»، و «ن» [= نون] در آغاز سوره قلم، داراى عدد مستقل نیستند؛ یعنى آیه واحدى شمرده نشدهاند. از حروف مقطعه یا فواتح سُوَر (آغازگر سورهها) گذشته کوتاهترین آیه قرآن مجید «مدهامّتان» است (سوره الرحمن، آیه 64) که معناى آن «دو برگ یا باغ سبز سیه تاب» است. و بلندترین آیه، آیه تداین [= دَین = مداینه] (مربوط به لزوم کتابت سند براى وام) است (سوره بقره، آیه 282) که در مصحف مدینه، به کتابت عثمان طه درست یک صفحه پانزدهسطرى را در برگرفته است (ص 48). همچنین بلندترین سوره قرآن، سوره بقره است (در مصحف به کتابت عثمان طه 48 صفحه است) و کوتاهترین سوره، سوره کوثر است که طول آن فقط یک سطر و نیم است.
اصل برجسته و هدف غایی نزول قرآن و تعلم و قرائت وهمچنین تدبر در آن همه و همه برای عمل است چنانکه خداوند میفرماید: «هذا الکتاب انزلناه مبارکاً فاتبعوه». *این کتاب را مبارک نازل نمودیم پس، از آن تبعیت نمائید...و لذا کسانی که به قرآن عمل نمیکنند و تنها به قرائت آن اکتفاء میکنند، در واقع به شان و مقام والایش بیاحترامی کرده اند.ا امام صادق (ع) درباره نتیجه کارچنین افرادی میفرماید: «رب تالی القرآن و القرآن یلعنه». **چه بسا تلاوت کنندة قرآن که قرآن لعنتش میکند... وقتی از حضرت سئوال شد آنان کیانند فرمود کسانی که قرآن را میخوانند اما به آن عمل نمیکنند به تعبیر امام صادق (ع) قرائت قرآن بدون عمل به آن بمثابه تمسخر نسبت به آیات آن است چنانکه میفرماید: «من قراء القرآن من هذه الامه ثم دخل النار فهو ممن کان یتخذ بآیات الله هزوا». ***کسی که قرآن رابخواندولی به آن عمل نکندبه آتش دوزخ دچار خواهد شد چرا که گوئی در دنیا به تمسخر قرآن مشغول بوده است.
*سورة انعام آیة 155.
* *بحارالانوارجلد11ص223
***جامعالاخبار ص 56.
بسم الله الرحمن الرحیم
وآنان که در راه ما بجان و مال جهد و کوشش کردند، محققا آنها را براه خویش هدایت می کنیم و همیشه خدا یار نکو کاران است. - سوره مبارک عنکبوت ایه آخر.
چند روز پیش شعری با عنوان " رفتم وشد" از دوستی نشر کردم. هدف شاعر این بود که طی طریق خدا نمودن به ظاهر نیست می شود ظاهری به ظاهر ، گونه دیگر اما باطن آسمانی داشت. ولی تعدادی بر محتوای آن خرده گرفته بودند. اما یک نفرکه مدعی بود در این راه تلاش کرده وبه جای نرسیده ، منکر آن شده بود؟! برای این آقا این آیه مبارک را نقل می کنم وهمچنان خدمت شان عرض می کنم : " سالک" شدن راه ورسم خودش را دارد
.برای تفسیر قرآن کریم معانی متفاوتی ارایه شده است که ساده ترین آن " روشن نمودن مفهوم آیات قرآن وواضح ساختن منظور پروردگار" است. در تفسیر؛ مدارک غیر قابل اطمنان و همچنان گفتار شخصی و رای ونظر تفسیر کننده اعتبار ندارد.
مدارک ومنابع تفسیر :
1 – ظواهر الفاظ قرآن ، قران به قرآن.
2 – عقل فطری سالم از گرایش های شخصی.
3 – دستور ها و گفتار های موثق معصومین (ع).
4 – "خبر واحد" که دارای حجیت و اعتبار باشد.
به نظر نگارنده این ستور، (ضمن احترام به تفاسیر دیگر) از میان تفاسیر فارسی موجود که تا کنون مطالعه کرده ام ، جامع ترین آنها ، تفسیر شریف " تسنیم" آیت الله استاد جوادی آملی است. اگرچه یک مقدار علمی و سنگین است و فهم آن برای برخی افراد مشکل ، اما غیر قابل فهم نیست. لازم به تذکر است که این تفسیر تاکنون کامل نشده و تا جلد 17 آن انتشار یافته و در حال کامل شدن است.
اگر کسى بخواهد خالصانه در راه خدا طى طریق کند. باید به قرآن رجوع کند معناى قرآن را بخواهد تا بتواند، آن را حس کند. آن کس که به قرآن نزدیک مى شود باید با تمام وجود، و از صمیم قلب به آن نزدیک شود. این کار نیاز به دانش و فلسفه ندارد. زیرا قرآن کتاب همه انسان هاست ، پس به همه خیر و برکت مى رساند، و هیچ مؤ منى را بى پاسخ نمى گذارد. و از انوار خود به او مى دهد.
اگر کسى به قرآن انس گرفت ، دیگر محدود به زمان و مکان نیست ، خسته نمى شود، و با ذوق و شوق بسیار به بهره بردارى از قرآن مى پردازد، و این ذوق پایدار است و در هر دو جهان خواهد ماند.
اگر آدمى فقط به امور دنیوى بپردازد قفل نفس و روح باز نمى شود لذا نمى تواند، با خدا ارتباط یابد. اما اگر به سوى قرآن رود و خود را پاک نماید. قفل روح باز شده و مؤ من آن را با چیزهاى پاک و خوب پر خواهد کرد. این پرکردن پایان ندارد.
هر چند قرآن داراى شاءن و مقام و نور و ارزش بسیارى در جهان است . اما در نهایت قرآن هم از سوى خداست ، و نباید آن را بت کرد، بلکه همواره به یاد داشت که قرآن وسیله اى براى رسیدن به حضرت حق مى باشد.
انس با قرآن کریم غیر از مطالعه و تحقیق در قرآن است؛ اگرچه قرائت و تحقیق مقدمه و مبادی اولی انس است. انس با قرآن کریم و عشق و فهم و مجالست و مجانست با قرآن شرطهایی دارد و نخستین شرط آن دوستی و صفا و صداقت است. ممکن است کسی عمری قرآن را قرائت کند؛ اما با قرآن دوست نشود. باید دانست قرآن کریم زنده و داناست؛ چرا که فرمود: «والقرآن الحکیم» و ممکن نیست که حکیم از ذوی العقول نباشد و انس با قرآن کریم؛ یعنی انسان شب و روز به قرآن نظاره کند، آن را زیارت کند، ببوسد، ببوید، قرآن را به روی قلب خود و روی چشم خود بگذارد، با قرآن سخن بگوید، با او درد دل کند، قرآن را همراه خود داشته باشد و لحظهای از او غافل نباشد که اگر این گونه شد، قرآن کریم کار خود را میکند و اثربخشی مینماید. این کار را هر انسان عادی میتواند انجام دهد و همان بهرهی مناسب خود را از قرآن ببرد. انس با قرآن کریم غیر از علم به قرآن است؛ اگرچه بهترین راه انس، قرائت است؛ اما اگر کسی توان تلاوت آن را ندارد، میتواند از قرآن کریم بهرهی خود را ببرد، مگر نمیگویید: «کمال همنشین در من اثر کرد»، همنشینی با قرآن مجید نیز اثر خود را میگذارد.
همانگونه که بیان شد، اگر کسی با قرآن کریم انس حاصل نماید، در ابتدا و آغاز ورود به قرآن کریم است و وی ابتدای رسوخ در بطن قرآن را یافته است ولی چنانچه انس حاصل نشود، با علم، فن، فلسفه و عرفان نمیتوان ورود به قرآن و رسوخ در آن را حاصل نمود، بلکه قرآن کریم باید انسان را بپذیرد و جزو دوستان خود قرار دهد و این امر همانگونه که بیان شد تنها در سایهی انس ممکن میگردد. قرآن کریم و وحی حقیقتی خارجی است و آنچه در میان دو جلد قرار دارد، حاکی و علامتی است برای حقیقت واقعی قرآن که همهی جای عالم را احاطه کرده است. در واقع، آیههای قرآن مانند شماره تلفن است که هر کدام را گرفتید، همان مکان مورد نظر زنگ میزند، حال اگر هر آیهای را گرفتید و زنگ زد، نشانهی آن است که شما به بطن قرآن کریم راه پیدا کردهاید و اگر انس و رسوخ حاصل شود، گاه آیهای در خواب شما ظاهر میشود و تأویل خود را نشان میدهد و از این راه میتوان فهمید آیهای نسخ شده است یا خیر.