مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

استفتاء از مراجع عظام درباره دعانویسی

استفتاء از مراجع عظام درباره دعانویسی

 

در سال‌های اخیر، مراجعه به دعانویس، رمال، فال گیر، جن گیر و مواردی مانند آن و همچنین دریافت وجوه کلان در مقابل انجام این اقدامات افزایش یافته است. از آنجا که دعا امری مورد تاکید ادیان الهی به ویژه اسلام است، این سوال مطرح می‌شود که آیا اموری همچون دعا نویسی نیز مورد تایید اسلام هست؟ امور دیگری همچون رمالی، فال بینی و جن گیری و موارد مشابه که به نوعی از امکان پیشگویی آینده یا تغییر آن خبر می‌دهند چه جایگاهی در احکام شرعی دین مبین اسلام دارد؟

سرویس ایسنا، پرسش‌هایی را در این زمینه در قالب استفتاء از مراجع تقلید تنظیم کرده است که به منظور سهولت دسترسی، پرسش‌ها را از طریق پایگاه اطلاع رسانی (وب سایت‌) دفاتر مراجع تقلید مطرح کردیم که تاکنون آیات عظام مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، علوی گرگانی به این استفتاء پاسخ داده‌اند. همچنین به دلیل وجود استفتاء مشابهی در پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی سیستانی، در انتهای این گزارش، متن استفتاء مذکور درج شده است:
متن پرسش‌های ایسنا و پاسخ مراجع تقلید به این شرح است:

- آیا دعانویسی، فال گیری و جن‌گیری مورد تایید اسلام است؟

- گرفتن پول یا هدیه در قبال نوشتن دعا چه حکمی دارد؟

- نظر حضرتعالی درباره اقدام افرادی که بدون داشتن اطلاعات کافی دینی از طریق نوشتن دعا امرار معاش و کلاهبرداری می‌کنند، چیست؟

- دادن پول به این افراد چه حکمی دارد؟

پاسخ آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی:

«نوشتن دعاهایی که از حضرات معصومین (علیهم السلام) رسیده و در کتب معتبر موجود است، اشکالی ندارد. ولی دعا نویسی حرفه‌ای، که شغل افراد سودجوست، صحیح نیست و غالب کتاب‌هایی که به آن استناد می‌کنند، اعتباری ندارد.
این امر اگر چه ممکن است ولی شرعا جایز نیست، و بسیاری از مدّعیان آن، افرادی دروغگو یا خطاکارند و فال گیری از خرافات است و گرفتن پول برای گرفتن فال جایز نیست.»

پاسخ آیت الله العظمی صافی گلپایگانی:

«نوشتن دعاهایی که با دلیل معتبر از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده و اجرت گرفتن در مقابل آن، اشکال ندارد ولی مراجعه به فالگیرها یا دعانویسانی که به صورت‌های مختلفه از منابعی که اعتبار شرعی ندارد نقل می‌کنند یا می‌نویسند جایز نیست و پول گرفتن اینگونه اکل مال به باطل و حرام است. والله العالم»

پاسخ آیت الله العظمی علوی گرگانی:

«بسمه تعالی دعا نویسی از نظر شرعی اشکال ندارد ولی فال گیری و جن گیری مورد تائید نیست ولی دعانویسی که فعلا در مملکت ما رواج دارد و بیشتر افراد کلاهبردار به این امر مشغول هستند جایز نیست زیرا بسیاری از آنها معلومات کافی در این امر ندارند و گرفتن چنین پولهایی هم خالی از شبهه نیست و ما نباید خودمان را در معرض سوء استفاده اینگونه افراد قرار دهیم.»

به گزارش ایسنا، در بخش سوال‌ها و جواب‌های پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی سیستانی به این سوال که «آیا مراجعه به دعانویس اشکال دارد؟ نظر شما در مورد سحر و جادو چیست؟» پاسخ داده شده است: «مراجعه به دعانویس اشکال ندارد ولی سحر و جادو جایز نیست.»
همچنین در پاسخ به این سوال که «سحر و جادو چه حکمی دارد؟» عنوان شده است:«سحر و جادو از محرمات و معاصی کبیره است و جایز نیست».
همچنین درباره این سوال که «کف و یا فال فنجان بین، پیشگویی‌هایی می‌کند و می‌گوید که برای شخص در حال و آینده چه پیش خواهد آمد ؟ آیا چنین کاری جایز است به ویژه اگر صاحب فنجان به آنچه گفته می‌شود ترتیب اثر بدهد؟» پاسخ داده شده است: «چنان پیشگوی‌هایی اعتبار ندارد و او هم نباید به طور جزم و یقین، سخنی بگوید هم چنانکه دیگران هم در مواردی که وجود حجّت شرعی و عقلی لازم است ، نباید بر آن پیشگویی‌ها، اثر بار کنند.»

شیعه، شیعه است

شیعه، شیعه است

برای درک بهتر مفاهم اصلی و واقعی شیعه و معرفی آن به جهان و شناخت بهتر پیروان این مذهب، از مذهب شان! به دو نکته اساسی حتما باید توجه داشت.

1- شیعه تنها مذهب اسلامی است که بعد از آورنده اش، قریب به 260 سال از راهنمایی و تفسیر دین از سویی افراد معصوم که از طرف رسول خدا (ص) به عنوان وصی و جانشین ، انتخاب کرده بود، بر خور دار بوده است. در شرایط کنونی نیز افراد متقی و مخلص و بی نام ونشانی هستند که از هدایت و دیدار امام عصر ( عج) بر خور دار می باشند.

2- با وجود این وضعیت ، که سبب غنا و برتری شیعه از دیگران شده است. بازهم برخی مفاهم غیر اصولی و غیر منطقی که اصولا با روح این مذهب،قرآن و خرد سازگار نمی باشد، در این مذهب حقه دیده می شود. این مفاهم نادرست از سوی دشمنان زیرک و دوستان جاهل وارد شیعه شده ست.

با در نظر داشت این دو نکته و معیار قرار دادن ؛ قرآن، عقل و سنت محکم از جهت سند و بدور از هر گونه هیاهو و تعصب بیاییم شیعه را آنگونه که هست بشناسیم وبشناسانیم.

خداوند با حقیقت جویان است.

واقعا جای پرسش است

وقتی تاریخ ادیان الهی را مطالعه می کنیم می بینیم که همه شان دارای اصول مشترک  هستند ، چون منبع همه آنها یکی است . اما وقتی عملکرد مدعیان پیروی از این ادیان را مطالعه می کنیم با اختلافات فراوان مواجه می گردیم !

یکی از اصول ادیان  الهی این است که با آمدن شریعت جدید ، شریعت قبلی باطل و پیروان ادیان گذشته باید از دین جدید تبعیت کنند. با وجود سپری شدن 15 قرن از آمدن اسلام ، شاهدیم که امروز تعدادی خویش را پیرو  حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) می دانند.

همه انبیاء گذشته بعد از خود جانشینانی را برای ادامه راه و تفسیر دین که آورده بودند تعیین می کردند . اما در اسلام ، تعدادی این تعیین جانشین از سوی رسول خدا (ص) را قبول ندارند.

دلیل گریه و استغفار معصومین

گریه و استغفار پیامبران و امامان همواره شگفتى پیروانشان را برانگیخته و یکى از فضایل والاى آنان به شمار آمده است واز سوی هم همین مسأله برخى را به تأمل درباره عصمت معصومان واداشته و گاه بهانه اى براى انکار آن به دست داده است.

در این رابطه  از مرحوم اربلى (متوفاى 692 هـ ق) مطلب جالبی نقل شده است : گناهى که معصومان راه گریزى از آن ندارند و براى جبران آن ناله سر مى دهند. آلودگى به محرّمات (ومکروهات) الهى نیست. بلکه هر که در آن درگه مقرّب تر است، معیار دقیق ترى را براى سنجش تخلّفات خود در نظر مى گیرد و چیزى را گناه مى شمارد که دیگران به سادگى از کنار آن مى گذرند. مثلا؛ بسیارند کسانى که از قضا شدن نماز واجب شان اندوهى به خود راه نمى دهند و کم نبوده اند تقوا پیشه گانى که از به جا نیاوردن نمازى مستحبّى ناله سر داده اند و این زنجیره همچنان ادامه دارد و هیچگاه پایان نمى پذیرد.

پیامبران و امامان ـ که سلام خدا بر آنان باد ـ همواره در یاد خدا به سر مى برند و در بالاترین مراتب قرب الهى ره مى سپردند و پیوسته در این اندیشه بودند که مبادا لحظه اى از یاد او غافل گردند. پس هر گاه اندکى از این مرتبه والا فروتر مى آمدند ، این را گناهى بزرگ براى خویش مى شمردند. استغفار و توبه آنان نیز از چنین اعمالى بوده که خوددارى از آن ها شایسته محبّان و مقرّبان درگاه الهى است. بر این اساس است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: (حسنات الابرار سیئات المقربین) چه بسا اعمالى که براى نیکان، پسندیده و براى مقرّبان، ناپسند است.

همسانى در عصمت

در ادامه نوشته قبلی ( معصوم کیست؟) برای روشن شدن بیشتر موضوع ، یاد آور می شوم که همه پیامبران الهى در چهار گونه عصمت همسان یکدیگرند: الف) عصمت در دریافت وحى و ابلاغ آن. ب) عصمت در اعتقادات ج) عصمت از گناهان. د) عصمت از خطا و نسیان. عصمت امامان نیز تفاوت چندانى با عصمت پیامبران ندارد، جز اینکه در اینجا به جاى دریافت و ابلاغ وحى، از تبیین و توضیح معارف وحیانى سخن مى رود. نکته در خور توجه این است که مقصود از گناهانى که هیچ پیامبر و امامى به گِرد آن نمى گردد، سرپیچى از مقرّراتى است که در شریعتى آسمانى، به صورت تکلیفى همگانى در آمده است. با این حال، بسیارى از کارها که بر همگان روا است، شایسته مقرّبان درگاه الهى نیست، که "حسنات الابرار سیئات المقرّبین" در اینجا است که گاه معصومان نیز دچار لغزش مى گردند و عملى از آنان سر مى زند که هر چند حرام شرعى نیست، امّا در خور مقام والاى معصومان نبوده، در اصطلاح «ترک اولى» خوانده مى شود شمار ترک اولاى یک معصوم، یکى از معیارهایى است که مى تواند مقدار قرب و کمالش را مشخص سازد.

کوتاه سخن آنکه، نردبان معرفت الهى، داراى پلّه هاى نامتناهى است و معصومان اگر چه از خطّ قرمزى که مرز سقوط به دامن گناهان شرعى را مشخص مى سازد، فروتر نمى آیند، اما چنین نیست که همگى به یکسان درجات تعالى را بپیمایند، چنانکه آیات قرآن ـ با وجود آنکه در معجزه بودن همسان یکدیگرند ـ در رسایى و شیوایى با یکدیگر تفاوت دارند.

وحدت ادیان الهی


باید به این حقیقت ، توجّه داشت این که در قرآن کریم از ادیان مختلفى ، نام برده شده هرگزبه معناى وجود ادیان متعدّد با آرا و عقاید متفاوت و احیانا متضاد دراصول و فروع دینى شان نیست که از سوى قرآن کریم مورد تاءیید قرارگرفته باشد؛زیرا بنابر تصریح قرآن ، اصل دین که منطبق با فطرت انسان  است ، از آدم (ع ) تا خاتم (ص ) یکى بیش نیست ، و آن هم اسلام نام دارد. چنان که فرمود:
(اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللّهِ اِلاسْلا مُ... وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاِسْلا مِ د ینا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى اْلاخِرَة مِنَ الْخ اسِرینَ.)
(1)
دین ، نزد خدا، تنها اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق ) است ... و هر کس جز اسلام ،آیین دیگرى براى خود برگزیند، از او پذیرفته نیست ، و در سراى باقى از زیانکاران خواهدبود.
بر این اساس است که قرآن کریم ابراهیم خلیل (ع ) را مسلمان معرفى کرده ، و فرمود:
(ما کانَ اِبْر اهیمُ یَهُودِیّا وَ لا نَصْر انِیا وَلکِنْ کانَ حَنیفا مُسْلِما وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ.)
ابراهیم ، نه یهودى بود ونه نصرانى ، بلکه موحّدى خالص و مسلمان بود، و هرگز ازمشرکان نبود.
در آیه 13 سوره (شورى )، درباره ثبات و وحدت دین خدا که از آدم (ع ) تا خاتم (ع )استمرار دارد، چنین آمده است .
(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِی اءَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصّى بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى اءَنْ اءَقِیمُوا الدِّینَ وَلاَ تَتَفَرَّقُوا فِیهِ...)
آیینى را براى شما تشریع کرد که به نوح ، توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم این بود که : دین خدا را، بر پادارید و در آن ، تفرقه ، ایجاد نکنید!
نتیجه ثبات و وحدت دین الهى ، این است که ادیان الهى دراصل دیانت که همان اسلام باشد اشتراک داشته و تفاوت آن ها تنها در مذاهب و شرایع امت ها است ؛زیرا اصل دین که مساءله توحید، وحى ، رسالت ، عصمت ، امامت ، عدالت برزخ ، قیامت ، سراى آخرت و مفاهیمى از این نوع است ، همان خطوط کلّى مى باشد که انسان بر اساس فطرت وسرشت انسانى الهى اش در هر زمان و مکان ، و باهر نژاد و قومیتى ، خواهان آن است . امادستورهاى جزئى و فروع عملى متناسب با ابعاد طبیعى ومادّى آدمى و خصوصیات فردى و قومى افراد به مقتضاى زمان ها و مکان هاى گوناگون ، تغییر مى یابند. این فروع جزئى که دلیل پیدایش ‍ شرایع گوناگون هستند نه تنها موجب کثرت دراصل دین نمى باشند، بلکه نتیجه همان فطرت ثابت و واحد هستند .
(2)
براین اساس ، در قرآن کریم آن جا که محور گفتار،اصول دین یا خطوط کلى فروع آن است چنان که در آیات مربوط به آن ملاحظه کردیم ، سخن از تصدیق کتب آسمانى به یک دیگر است ، که در واقع نمایانگر تصدیق پیامبران (ع ) به یکدیگر مى باشد. (3)
امّا آن جا که محور گفتار، فروع جزئى دین است سخن از تعدد، تفاوت و تغییر است :
(لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا...)
(4)
براى هر امتى از شما، شریعت و روش خاصّى قرار دادیم .
راز این که ، قرآن کریم هرگز کلمه (دین ) را به صورت جمع (ادیان ) به کار نبرده است، بلکه همواره آن را به صورت مفرد ، استعمال کرده ، همین است که اصول فکرى و عملى که پیامبران به آن مى خوانده اند یکى بوده ، و همه آن ها مردم را به یک شاهراه ، هدایت و به سوى یک هدف مقدّس ، دعوت مى کرده اند؛ اختلاف شرایع و قوانین جزئى در جوهر و ماهیّت این راه که نامش در منطق قرآن (اسلام ) است تاءثیرى نداشته است . تفاوت واختلاف تعالیم پیامبران با یک دیگر از نوع اختلاف برنامه هایى است که در یک کشور، هر چندیک بار به مورد اجرا گذاشته مى شود. و همه آن ها از یک قانون اساسى الهام مى گیرد؛ از اینرو، تعلیمات پیامبران (ع ) در عین پاره اى اختلافات ،مکمّل و متمّم یکدیگر بوده است .
به بیان روشن تر، تفاوت آموزش هاى پیامبران (ع ) با یکدیگر یا از نوع تفاوت تعلیمات کلاس هاى بالاتر با کلاس هاى پایین تر است و یا از نوع تفاوت اجرایى یکاصل کلّى در شرایط و اوضاع گوناگون مى باشد.

1- آل عمران ، آیات 19 و 85.2- برگرفته از شریعت در آیینه معرفت ، عبدالله جوادى آملى ، ص 100 101، معالمالنبوة فى القرآن جعفر سبحانى ، ج 3، ص 119 120.3- ر.ک مائده ، آیات 46 48.4- همان ، آیه 48 .

نبوت وامامت

نبوت وامامت

دنیا هیچگاه خالی از انسان نبوده و انسان ها هم بدون دین وراهنمایی دینی نبوده اند. پیامبران دارای شریعت وکتاب پنج نفر بودند و این بزرگواران برای تداوم رسالت شان، بعد از خود جانشینانی و به تعبیر ما مسلمانان  امامانی را برای تفسیر کتاب ودین شان به امر خدای مهربان ، تعیین کرده اند. با احتساب جانشینان ، شمارآنان به 124000 هزار نفر می رسد.

نماز را اقامه می کنند

نماز را اقامه می کنند
 

نماز در فرهنگ وحى الهى ستون دین است ؛ از این رو از صیانت و مراقبت و سلامت آن به اقامه تعبیر مى شود؛ زیرا ستون ، برپاداشتنى است ، نه خواندنى . مراد از اقامه نماز، برپاداشتن و احیاى نماز در جامعه و به جا آوردن حقّ نماز با رعایت همه شرایط ظاهرى و باطنى آن و عدم اکتفا به شکل ظاهرى آن است .برای همین جهت است که غالب آیاتى قرآنى در قالب اقامه نازل شده، نه در صورت قراءت ؛ زیرا ستون خواندنى نیست ، برپاداشتنى است ؛ آن که فقط نماز مى خواند، در حقیقت نسخه ستون سازى را مى خواند، نه این که ستون را برپادارد؛ رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز فرمود: کسى که نماز او را ازفحشا و منکر باز ندارد جز دورى از خدا از نماز بهره اى نمى برد. نمازى که ستون است و برپاداشتنى می باشد ، نه الفاظ و خواندنى که توان اطفاى آتش گناه را داشته باشد.

معجزه

معجزه

1. واژه اعجاز در معانىِ فوت، ناتوان یافتن و ناتوان نمودن به کار رفته‏است. گرچه ریشه اصلى «عَجْز» به معناى تأخّر است.

2. اصطلاحاً معجزه کارى است خارق‏العاده، هماهنگ با دعوىِ نبوّت همراه با تحدّى و مصون از معارضه، که شاهدى بر صداقت پیامبر در ادعاى خویش است.

3. بهترین معجزه، آن است که با صنعت و فن رایج زمان خویش، سنخیّت و مشابهت داشته باشد. از این رو تنوّع معجزات چون عصا و ید بیضا براى موسى(ع)، احیاى مردگان از سوى عیسى(ع) و آوردن قرآن توسط محمد مصطفى(ص) به تناسب شرایط محیطى و موقعیت فنى و علمى هر عصرى صورت گرفته است.

امامت

 

یکى از مبانى اعتقادى شیعه برترى امام در همه اوصاف حسنه و فضایل اخلاقى انسانى است . یعنی امام باید افضل افراد امت و ارجح از همه آحاد مردم باشد؛ زیرا مقدم داشتن "مفضول " و کسانى که از لحاظ فضایل در سطح پایین قرار دارند بر "فاضل " و افراد برجسته و لایق ، عقلا نادرست و بر خلاف نظام اتم آفرینش و قانون تشریع الهى است . و این حقیقت را مى توان از این آیه شریفه نیز به وضوح دریافت:افمن یهدى الى الحق احق ان یتبع امن لا یهدى الا ان یهدى فما لکم کیف تحکمون

.  (یونس / 35.)
آیا کسى که هدایت به سوى حق مى کند براى پیروى شایسته تر است یا آن کس که خود هدایت نمى شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه مى شود، چگونه داورى مى کنید؟!

غدیر تجلى اراده خداوند

غدیر تجلى اراده خداوند

روز عید است و همان به که سلام تو کنیم

مطلع الفجر دل خویش بنام تو کنیم

جانشینى محمد (ص ) به تو فرخنده بود

عهد تجدید، در این بیعت عام تو کنیم

غدیر تجلى اراده خداوند است ، غدیر نقطه تاملى در تاریخ است ، غدیر یک مکان محدود نیست ، غدیر بى منتها و جاودانه است . غدیر روح جهان و انسان است ، غدیر زنجیره تداوم ایمان است ، غدیر لحظه هاى هیجان حیات است ، غدیر شکوه تاریخ است ، غدیر تلاوت آیه هاى رهایى بشر است ، غدیر قدرت اسلام و جانمایه اعتلاى بشریت است ، غدیر فرودگاه موکب مقدس پیامبر خدا و قرارگاه فرماندهى سپاه توحید در کل هستى است ، غدیر نبض حیات و راوى شور و شادمانى و شگفتى و سرور است .

ناگهان پیامبر (ص ) فرمان ایست میدهد. قلبها در سینه ها مى تپد، مردم با هم نجوا میکنند و از یکدیگر میپرسند که چه پیش آمده است ؟ کسى نمیداند! اینک این پیک آسمانى است که بر رسول خدا (ص ) فرود آمده :  یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ، و الله یعصمک من الناس. این کدامین سخن است که میباید بى هیچ درنگ و سستى ، در چنین موقعیتى حساس و در این بیابان ، و در این گرماى توانفرسا، براى جمعیتى که از رنج سفر خسته اند، بیان شود؟ اینجا مسئله فردا مطرح است . مگر میشود که پس از پیامبر، جامعه بدون رهبر بماند؟ مگر میشود که رسالت ، امامت را به دنبال نداشته باشد؟ من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه احبب من احبه و ابعضه و انصر من نصره و اخذل من خذله. و بدینگونه زمامدار آینده اسلام ، از سوى آورنده این دین و به فرمان خداى آن به عنوان حاکم سرنوشت جامعه تعیین میشود.چیزى نمیگذرد که دگر باره فرشته وحى فرود میاید و پیامبر (ص ) با زیبایى چنین میخواند: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الا سلام دینا.  الله اکبر، آرى اى مردم ، دین خداوند کامل شد و پرودگار به رسالت من و امامت على خشنود شد، آنگاه در برابر دریاى جمعیت ، شاد از انجام رسالت و امامت على خشنود شد، آنگاه در برابر دریاى جمعیت ، شاد از انجام رسالت الهى از منبر پایین میمید، مردم گروه گروه رهسپار بیعتند، با این اندیشه که این نخستین بار نبود، گر چه بلندترین و رساترین و همگانى ترین بود. پیشتر نیز در نخستین روز اعلام آشکار پیامبرى یوم الانذار خلیفه اش ‍ دانست ، در جنگ خندق تمامى ایمانش خواند، در نبرد خیبر قلعه گشا بود، در پیکار احد لافتایش سرود، در حدیث منزلش با هارون وصى موساى پیامبر سنجید و حدیث مدینه العلم ، دروازه دانشش نامید و بارها و بارها اسد الله ، عین الله ، خلیفه الله و سیف الله اش لقب داد و...

ادامه مطلب ...

امامت و پیشوائى امت

مراد از امامت پیشوائى دین در دنیاى مردم است و شخص پیشوا امام نامیده مى‏شود. شیعه معتقد است که پس از درگذشت پیامبر از جانب خداى متعال امامى براى مردم تعیین شود که حافظ و نگهبان معارف و احکام دین باشد و مردم را براه حق هدایت کند.

هرگز نمى‏توان باور کرد پیغمبر گرامى که بنص کتاب خدا نسبت بامت خود از همه دلسوزتر و مهربانتر بود در حکمى از احکام الهى که براى جامعه اسلامى بى تردید در درجه اول اهمیت کى باشد و عقل و فطرت سلیم بر وجوب آن حکم مى‏کند در همه مدت عمر خاموش نشیند و از بیانش صرف نظر کند.

تعیین جانشین از طرف پیغمبر

از امام نمى‏توان بى نیاز بود 

بیان پیغمبر اکرم درباره ولایت

ادامه مطلب ...

امامت از دیدگاه قرآن


قـرآن کـریـم در آیـه هـاى مـتـعددى به طرح مساءله امامت از جهات گوناگون پرداخته و زوایاى مختلف آن را مطرح نموده است . آنچه اکنون مورد نظر مى باشد امامت و ویژگیهاى امام از دیدگاه قرآن است . واژه امام به معناى جلودار و اقتداء شونده است . امـا واژه (ولى )، در لغـت بـه مـعناى سرپرست و اداره کننده امر، و به کسى گفته مى شود که بر کار کسى سرپرستى کند.

ادامه مطلب ...

ظرورت وجایگاه امامت

اخـتـلاف بـنـیـادیـن مـیـان مذاهب اسلامی در پاسخى است که به پرسش هاى زیر مى دهند:

 اوّل ایـن کـه آیـا امـامـت بـه نـصّ و نـصـب الهـى اسـت ، یـا بـه انـتـخـاب مـردم و از راه شـورا و اهل حل و عقد؟

دوم این که امام داراى چه شؤ ونى است ، گستره عملکردش تا کجاست و کدام یک از وظـایـف پـیـامـبـر اکـرم (ص )را بـرعهده دارد؟

ادامه مطلب ...

انتخاب جانشین به فرمان خدا(ج)

تعیین جانشینى براى رهبرى امت اسلامى از مهمترین و عمده‏ترین مسایلى بود که پیامبر اکرم در آخرین سال حیات، هنگام بازگشت از حجة‏الوداع، به همراهان خویش ابلاغ کرد.

اگر چه این اعلام عمومى، به فرمان خداوند صورت گرفت، ولى صرف نظر از جنبه آن، مى‏توانست‏حاکى از دغدغه طبیعى معمار و بنیانگذار مکتب نسبت‏به آینده امت‏باشد، این اقدام یک ضرورت اجتماعى اجتناب‏ناپذیر بود، و از انتظارات عقلاى عالم به شمار مى‏آمد و آن حضرت حتى در زمان حیات خویش از آن مهم غفلت نمى‏ورزید. او مى‏دانست که جامعه بى سرپرست مانند رمه بى‏چوپان که هر لحظه در معرض اختلاف، گسستگى و هجوم فرصت‏طلبان است. لذا هر وقت‏براى جنگ یا غزوه‏اى از مدینه خارج مى‏شد، شهر را بدون امیر و خلیفه وا نمى‏گذاشت; پس هنگامى که سفرى ابدى در پیش رو داشت، چگونه ممکن بود امت را به حال خود واگذارد. (1)

این بود که در زیر آفتاب سوزان بیابان تفتیده حجاز در میان جمعى از بزرگان اصحاب، کوشید تا رسالت‏خویش را به پایان رساند. علماى شیعه و شمارى از دانشمندان اهل سنت‏بر این باورند که سوره مائده، بویژه آیه‏67، آخرین کلامى بود که بر پیامبر(ص) نازل شد.

بسیارى از علماى اسلام معتقدند که آیه مزبور در روز هجدهم ذى‏حجه، پس از تمام شدن اعمال حجة‏الوداع در غدیر خم و قبل از آنکه پیامبر على(ع) را خلیفه خود معرفى کند، نازل شده است آنها شان نزول این آیه را انتصاب على(ع) به جانشینى پیامبر(ص) مى‏دانند. (2)

و باز هنگام حرکت‏به سوى تبوک به على(ع) فرمود: انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى; نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسى است، جز اینکه پس از من پیامبرى نخواهد بود.

پیامبر(ص) با این سخن مقام وزارت، اختصاص در دوستى، برترى بر همگان و جانشینى در زمان حیات و پس از وفاتش را براى على(ع) ثابت کرد. زیرا قرآن کریم به تحقق همه این موارد هارون گواهى مى‏دهد. (3)

1-براى آگاهى بیشتر رجوع شود به کتاب «ماجراى سقیفه‏» نوشته محمدرضا مظفر، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، ص‏39.

2- سوره مائده، آیه‏67.

3-براى آگاهى بیشتر رجوع شود به کتابهاى «على در قرآن و حدیث‏» و «تجلى امامت‏» تالیف سید على‏اصغر ناظم‏زاده.

قطره‌ و دریا

 

امام علی (ع) : وَما اَعْمال‌ُ البِرِّ کُلِّها وَالجِهادِ فی‌ سَبیل‌ِ اللّه‌ِ عِنْدَالاَمْرِ بِالْمَعْروف‌ِ وَالنَّهْی‌ِ  

 

عَن‌ِ  المُنْکَرِ  اِلاّکَنَفْثَة‌ٍ فی‌ بَحْرٍ  لُجِّی‌ٍّ. (نهج‌البلاغه‌ ـ حکمت‌ 374)

همه‌ کارهای‌ نیک‌ و جهاد در راه‌ خدا در مقایسه‌ با امر بمعروف‌ و نهی‌از منکر، جز به‌ مانند  

 

آب‌ دهان‌  در برابر دریای‌ بیکران‌، نمی‌باشد.

... به‌ راستی‌ چه‌ کاری‌ از میان‌ همة‌ کارهای‌ نیک‌، بیشترین‌ و برترین‌ ارزش‌را داراست‌؟ و چه‌ کسی‌ می‌تواند آن‌ را ارزیابی‌ کند و در بین‌ کارهای‌ خوب‌بهترین‌ آن‌ را برگزیند؟ البته‌ خوب‌ بودن‌ هر کاری‌، در گروِ آثار مثبتی‌ است‌ که‌آن‌ کار از خود بجا می‌نهد. این‌ آثار مثبت‌ گاهی‌ جنبة‌ فردی‌ دارد و برای‌تقویت‌ ایمان‌ و تثبیت‌ تقوی‌ و تامین‌ رشد و تعالی‌ معنوی‌ شخص‌ مفید است‌ وگاهی‌ جنبة‌ اجتماعی‌ داشته‌ موجب‌ نجات‌ انسان‌ها از مشکلات‌ معنوی‌ و مادی‌و فراهم‌کردن‌ زمینة‌ سعادت‌ افراد جامعه‌ می‌شود.

پیشوای‌ِ نیکوکاران‌ و امام‌ِ شایستگان‌، در این‌ عبارت‌، بهترین‌ و برترین‌اعمال‌ را «امر بمعروف‌ و نهی‌ از منکر» شمرده‌اند، و حتی‌ در مقایسه‌ با «جهادفی‌سبیل‌الله‌»، امربمعروف‌ و نهی‌ از منکر را به‌ دریای‌ بیکران‌ و عمیق‌ و همة‌کارهای‌ نیک‌ِ دیگر را ـ که‌ جهاد هم‌ یکی‌ از آن‌ها است‌ ـ به‌ آب‌ دهان‌ تشبیه‌کرده‌اند. چگونه‌ نمی‌توان‌ عظمت‌ و بزرگی‌ دریا را به‌ آب‌ دهان‌ سنجید،همانگونه‌ بزرگی‌ و اهمیت‌ امر بمعروف‌ و نهی‌ از منکر را با سایر کارهای‌نیک‌، نمی‌توان‌ مقایسه‌ کرد.

   وظیفة‌ اعضای‌ جامعة‌ اسلامی‌ که‌ ولایت‌ یکدیگررا پذیرفته‌اند این‌ است‌ که‌ مراقب‌ یکدیگر باشند و برای‌ حفظ‌ بهداشت‌ معنوی‌و فرهنگی‌ جامعه‌، با انگیزه‌ای‌ برخاسته‌ از رافت‌ و رحمت‌ اسلامی‌ و الهی‌یکدیگر را در پیمودن‌ راه‌ خدا و حفظ‌ سلامت‌ جامعه‌، یاری‌ رسانند که‌ شایدبهترین‌ مصداق‌ «تعاون‌» همین‌ امر باشد.

ادامه مطلب ...

از هم‌ فاصله‌ نگیرید

 

 

امام علی (ع) : فَاِن‌َّ یَداللّه‌ِ مَع‌َ الجَماعَة‌ِ، وَاِیّاکُم‌ْ وَالفُرْقَة‌َ، فَاِن‌َّ الشّاذَّ مِن‌َ النّاس‌ِ لِلشَّیْطان‌ِ، کَما اَن‌َّ الشّاذَّمِن‌َ الغَنَم‌ِ لِلذِّئْب‌ِ. (نهج‌البلاغه‌ ـ خطبه‌ 127)

همانا دست‌ خدا به‌ همراه‌ جماعت‌ است‌، و مراقب‌ باشید از هم‌ فاصله‌نگیرید، که‌ همانا کسی‌ که‌ از مردم‌ جدا شود سهم‌ شیطان‌ است‌ همانگونه‌که‌ گوسفندِ جدا شده‌ از گله‌، سهم‌ گرگ‌ است‌.

 

از مهم‌ترین‌ اصول‌ جامعه‌ اسلامی‌، وحدت‌ و یکپارچگی‌ جامعه‌ و پرهیز وپیشگیری‌ از بروز تفرقه‌ و جدایی‌ است‌، اصل‌ِ مهمی‌ که‌ در آیاتی‌ متعدد ازقرآن‌ کریم‌ بدان‌ تاکید شده‌ است‌. اگر جامعة‌ اسلامی‌ و امت‌ مسلمان‌ دچارتشتت‌ و پراکندگی‌ شود، ابهت‌ و اقتدار آن‌ شکسته‌ می‌شود و جای‌ پای‌ نفوذ وسلطة‌ کفّار و دشمنان‌ ستمگر باز می‌گردد.

ادامه مطلب ...

چرا پیامبران باید معصوم باشند؟


پـیـامـبران براى رهبرى مردم و نجات جامعه از آلودگیها و تباهیها و گسترش عدالت و تقوا آمده انـد. مـردم باید نسبت به آنان اعتماد داشته باشند و با اطمینان خاطر به گفته هاى آنان گوش فـرا دهـند. وقتى مردم ببینند که آنها اشتباه مى کنند یا به گفته هاى خود پاى بند نیستند، مردم را بـه راسـتى ، امانت ، عدالت و تقوا مى خوانند و خود، به حقوق دیگران تجاوز مى کنند و به گـنـاه آلوده انـد یـا اگر درباره آنان احتمال آلودگى به گناه داده شود، هرگز با قلبى آرام به گفتارشان توجه نمى شود و اثر گفتارشان از مرز گوشها فراتر نخواهد رفت .
بـراى این که دعوت پیامبران در قلبهاى مردم مؤ ثر افتد و اعتماد و اطمینان آنان را جلب نماید، بـایـسـتـى هـرگـز خـطـایى از آنان سر نزند و سراسر زندگى آنان از پاکى و نیکى ، آکنده باشد.

چگونگى خلافت انسان از خدا


خلیفه کسى است که پس از مستخلف عنه ظهور پیدا مى کند؛ یعنى در خلف و وراى او قرار مى گیرد و این مبتنى بر غیبت و نبود مستخلف عنه است و خداوندى که" بکل شى ء محیط"   و "على کلى شى ء شهید " است غیبتى ندارد و صحنه اى از او خالى نیست تا خلیفه او جاى او را پر کند. پس خلافت انسان از خدا چگونه تصویر مى شود؟
در پاسخ باید گفت ، این اشکال در صورتى وارد است که مقصود از استخلاف ، تفویض و واگذارى صحنه باشد و چنین استخلافى نسبت به خداوند، نه مورد تایید عقل است و نه مستفاد از نقل . آنچه درباره استخلاف از خداوند تصور دارد مظهریت خاص و مراتب ویژه است ؛ یعنى مراد از خلافت انسان از خداوند این است که او مظهر صفات خداوند و مرآت افعال اوست ؛ خدا اصل است و انسان خلیفه آیت و مرآت او.به بیان دیگر، نه خالى شدن صحنه وجود از خداوند مراد است و نه واگذارى مقام ربوبیت و تدبیر به انسان ؛ زیرا نه غیبت و محدودیت خداوند قابل تصور صحیح است و نه استقلال انسان در تدبیر امور قابل قبول ؛ چون موجود ممکن و فقیر ذاتا و مستقلا از اداره امور خود عاجز است ، چه رسد به تدبیر کار دیگران .به بیان سوم ، محیط مطلق خلیفه ندارد و حاضر محض استخلاف نمى پذیرد. از این رو اگر خداوند که محیط مطلق و حاضر است کسى را خلیفه خود معرفى کرد، مقصود این است که دست خدا از آستین او ظهور یافته است  " ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم"  و " یعذبهم الله باید یکم  " و اگر بخواهیم ظاهر مفهوم خلافت (تحقق کار مستخلف عنه به دست خلیفه ) حفظ شود باید گفت ، چنانه که خدا محیط و شاهد و قادر بر هر چیز است خلیفه او نیز این گونه است . تنها تفاوت در این است که خداوند، این صفات را بالا صاله و بالذات دارد و خلیفه او بالتبع و بالعرض و در واقع تفاوت بالاصاله و بالتبع بلکه بالذات و بالعرض بودن به این نکته بر مى گردد که خداوند از همه چیز بى نیاز است ، ولى خلیفه او به وسیله هر چیزى نیاز خود را رفع مى کند.

تلخیص شده از جلد سوم تفسیرتسنیم آیت الله استاد جوادی آملی

مخلوقا ت با شعور خدا

خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفریده :

یک نوع در آسمان ها هستند که همان فرشتگان اند و از نور به وجود آمده اند که شهوت جنسى و خور و خواب و شهوات دیگر ندارند؛ گناه از آنان سر نمى زند، تسلیم محض ‍ پروردگار مى باشند و یک لحظه نافرمانى او را نمى کنند، خلقت آنها جلوتر از جن و انس بوده .

نوع دیگر؛ انسان است که خداوند متعال او را با دو دست قدرت خود پدید آورد و ملائکه بر او سجده کردند و استاد آنان شد، هم عقل و هم شهوت در وجودش گذاشت ، و از خاک و آب به وجود آمده است .

 نوع سوم ؛ نژاد جن است که خداوند ایشان را از آتش بى دود(و باد) پدید آورد، و مثل انسان عقل و شهوت به آنها داده شده است . خلقت جن قبل از خلقت آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده است . خداوند درباره خلقت آنان چنین فرموده : والجان خلقناه من قبل من نار السموم ((ما طایفه جن را قبل از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفریدیم )).

همان طور که خداوند، نخست آدم علیه السلام را خلق نمود و همسرش ‍ ((حوا)) را بعد از او از جنس خودش آفرید، پدر جن ها هم که ((مارج )) نام داشت از آتش و سپس همسرش ((مارجه )) را نیز از او خلق نمود. ((مارج و مارجه )) با هم ازدواج کردند ((جان )) متولد شد و فرزندان ((جان )) دو طایفه شدند، یک طایفه ، همان جن ها که در میان آنان ، هم مؤمن پیدا مى شود و هم کافر؛ طایفه دوم ؛ شیاطین شدند که پدر بزرگشان ((ابلیس )) مى باشد. ابلیس یکى از فرزندان جان است . 

بر گرفته شده از دانشنامه آزاد

خلفای الهی

دانستن اسماء و توانمندی های که سبب بر تری انسان بر ملایک و شایستگی خلافت انسان گردید، درنهاد و سرشت همه انسان ها نهفته است . اما بروز وظهور آن بستگی به استعداد انسان ها دارد. در شرایط امروزی بر علاوه حضرت صاحب (عج) که انسان کامل و خلیفه اصلی هستند ، علمای ربانی ، تاکید می کنم علمای ربانی به اندازه سیر معنوی شان  خلیفه ، خلیفه الهی به حساب می آیند.

علل تجدید نبوتها

 

                     علل تجدید نبوتها
 

                      الف ـ تکامل تدریجى بشر و تکامل متناسب شرایع
                                      ب ـ تحریف کتب آسمانى

ادامه مطلب ...

ختم نبوت

از نـظـر مـسـلمانان مساءله ختم نبوت ، امرى مسلم است و هرگز براى آنان این مساءله مطرح نبوده کـه پـس از حـضـرت مـحـمـد (ص )، پـیـامـبر دیگرى خواهد آمد. قرآن کریم به روشنى پایان و سرانجام نبوت را اعلام کرده و بارها آن را متذکر شده است .
نـگـرش مسلمانان این است که اندیشه ظهور پیامبرى دیگر، مانند انکار یگانگى خداوند یا انکار قیامت ، با ایمان به اسلام همواره ناسازگار است و تلاش دانشمندان علوم اسلامى ، تنها در جهت شناختن عمق این اندیشه و پى بردن به راز و رمز آن بوده است در آیه اى از قرآن آمده است : ((ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَالنَّبیینَ)) محمد (ص ) پدر هیچ یک از مردان شما نیست ، بلکه او فرستاده خدا وپایان بخش پیامبران است .
کـلمـه ((خاتم )) به معناى چیزى است که به وسیله آن به امرى فرجام دهند و آنرا به سرانجام رسـانـند. از این رو به مهرى که پس از بسته شدن نامه ، بر روى آن مى زدند خاتم گفته مى شد و چون بیشتر بر روى نگین انگشترى نام یا شعار خود را نقش مى کردند و همان را بر روى نامه مى زدند، به انگشترى ((خاتم )) گفته شده است . خـتـم نـبـوت بـه مـعـنـاى عـدم نـیـاز بـه وحـى نـیـسـت ، بـلکـه بـه مـعـنـاى بـه کمال رسیدن وحى براى راهنمایى همیشگى بشر است .

عرضه اعمال به امام علیه السّلام جنبه تشریفاتى ندارد



عرضه اعمال به امام علیه السلام تشریفاتى نیست ، بلکه واقعیت دارد، اعمال بندگان نزد امام علیه السّلام حاضر است ، و هیچگاه غایب نیست و امام باغبان عمل بندگان است و آنها را (چه خوب و چه بد) به مطلوب سوق مى دهد و به سوى حق سبحانه و تعالى هدایت مى کند. در وقت مردن ، پرسش و پاسخ قبر، در روز قیامت ، میزان ، حساب ، و صراط و... رسیدگى عمل با امام علیه السّلام است خداوند سبحان مى فرماید:
یوم ندعو کل اناس بامامهم ... (اسراء: 71)
(یاد کن ) روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى خوانیم .
و همچنین خود آن بزرگواران علیهم السلام در ذیل آیه شریفه
ان الینا ایابهم ، ثم ان علینا حسابهم
(غاشیه : 25 و 26): (در حقیقت بازگشت آنان به سوى ماست ، آنگاه ، حساب آنان به عهده ماست ) فرموده اند که منظور ماییم .

منشاء عصمت پیامبران از اشتباه


مـصـونـیـت از اشـتـبـاه ، نـاشـى از نـوع بینش پیامبران است . اشتباه در آنجا رخ مى دهد که انسان بـطـور مـستقیم به واقعیتهاى عینى نرسد، بلکه از راه محاسبه هاى ذهنى کم و بیش با آنها آشنا شـود. هـمـانـگـونـه کـه حـواس مـا بـطـور مـسـتـقـیـم بـا جـهـان خـارج ارتـبـاط نـدارد و عقل نیز غالب فعالیتهایش روى داده هاى حسى است . پس امکان اشتباه وجود دارد. اما پیامبران الهى از درون خـود بـا کـمـک نـیـروى وحـى ، بـا واقـعـیـت هـسـتـى ارتـبـاط و اتصال دارند و چون در متنِ واقعیت ، اشتباه رخ نمى دهد، پس در ارتباط ایشان با آن نیز اشتباهى رخ نمى دهد.

منشاء عصمت از گناه


انـسـان ، مـوجـودى آزاد و انتخابگر است و کارهایش را بر اساس سود و زیان یا مصلحتى که در انـجـام یـا تـرک آن مى بیند انتخاب مى کند. از این رو، آگاهى و تشخیص نیک و بد نقش مهمى در انتخاب او دارد.
افـراد مـردم از نـظـر درجـه ایمان و توجه به آثار گناه متفاوتند؛ هر اندازه ایمانشان قویتر و تـوجـه آنـهـا به زیان گناهان بیشتر باشد، پرهیز و خویشتن دارى آنان بیشتر مى شود و به همان نسبت ، از ارتکاب گناهان پیراسته و برکنارند. اگر درجه ایمان به حد یقین برسد، به گـونـه اى کـه آدمـى حـالت خود را در حین ارتکاب گناه مانند کسى ببیند که مى خواهد خود را از کـوه پـرت کـنـد یـا زهـر کـشـنـده اى بـنـوشـد، در ایـن صـورت ، احـتمال ارتکاب گناه به صفر مى رسد و هرگز به طرف گناه نمى رود، همانند فرد عادى که از نـوشـیـدن زهـر و پـرتـاب کـردن خود از کوه امتناع مى کند، چنین حالتى را عصمت از گناه مى نامیم .
پس عصمت از گناه ، ناشى از کمال ایمان و شدت تقوا است و براى اینکه انسان به حد عصمت از گناه برسد، لازم نیست که نیرویى خارجى او را باز دارد یا در نهادش انگیزه گناه نباشد. اگر انـسـان تـوانـایـى انـجـام گـنـاه را نـداشـتـه بـاشـد، گـنـاه نـکـردن بـراى او کـمـال شـمرده نمى شود. او مانند انسانى است که در زندان حبس است و قادر به دزدى نیست ، آیا مى توان دزدى نکردن چنین انسانى را به حساب درستى و امانت او گذارد؟

عصمت

عصمت یعنى مصونیت از گناه و اشتباه ، پیامبران نه مرتکب گناه مى شوند و نه در کار خود دچار خـطا و اشتباه مى گردند، پیراستگى آنان از گناه و اشتباه ، حد اعلاى قابلیت اعتماد را به آنها مى دهد.
ایـنـک مى پرسیم که این مصونیت از گناه از کجا سرچشمه گرفته است ؟ آیا آنان همچون سایر انـسـانـها نیستند که از غرایز و شهوات برخوردار باشند مانند فرشتگان ، یا آنکه هر وقت مى خواهند مرتکب گناه و اشتباه شوند یک ماءمور غیبى جلوى آنها را مى گیرد؟!
در پـاسـخ مـى گوییم : عصمت پیامبران نه به خاطر نداشتن غرایز و شهوات است ، بلکه آنان هـمـانند سایر انسانها از غرایز برخوردارند و نه به خاطر آن است که کسى مانع آنان از گناه شود، بلکه برخاسته از نوع بینش و درجه یقین و ایمان آنان است .

معجزه


معجزه کار خارق العاده اى است که از طرف پیغمبر صورت مى گیرد و بدین وسیله افراد عادى را از انجام آن در موضع ناتوانى و عجز قرار مى دهد، پیامبر به فرمان خدا، براى اثـبـات ارتـبـاط خـویـش بـا خداوند و حقانیت ادعاى خویش ‍ معجزه اى انجام مى دهد. هـر پـیـامـبـرى که از جانب خداوند مبعوث مى شود از قدرت و نیرویى خارق العاده برخوردار مى گـردد کـه مـى تـواند به کمک آن به اذن خدا یک یا چند اثر ((مافوق قدرت عادى )) بشر، به وجود آورد.

البته نا گفته نباید گذاشت که معجزات پیامبران با توجه به شرایط جامعه صورت می گرفت ؛ مثلا عصایی معروف حـضرت موسى (ع ) یا حضرت عیسى (ع ) مرده ها را زنده مى کرد و کور مادرزاد را شفا مى دادو در زمـان پـیـامـبـر بزرگ اسلام (ص ) مردم به شعر، ادبیات و ظرایف آن روى آورده بودند، همه سـاله شـاعـران زبـر دسـت از سـراسـر جـزیـرة العـرب در مـکـه گـرد آمـده و مـحـفـل ادبـى پـرشـورى بـرپا مى کردند و بهترین شعر را به خانه کعبه مى آویختند، در این هنگام حضرت رسول (ص ) قرآن را از جانب خداوند آورد و اعلان کرد: ((اگـر شـک داریـد در آنـچـه بـر بـنـده خـود نـازل کـرده ایـم ، پـس سـوره اى مـانـنـد آن بیاورید.)) .

وحى چیست ؟


وحـى بـه مـعـنـاى ، سـخـن و پـیامى است که پنهانى و با اشاره ادا شود به گونه اى که تنها مـخاطب و گیرنده وحى از مفهوم و محتواى آن پیام آگاهى یافته و مقصود فرستنده را دریافت مى کند.
پـیـامـبـران بـا اسـتـعـدادى که دارند، پیامهاى ((وحى )) را از مبداء آفرینش دریافت مى کنند. این پـیـامـهـا چـنـان روشـن و روشنگرند که سراسر وجودشان را روشن مى کند و حقایقى را که از ما پنهان است ، بر آنها آشکار و عیان مى سازد.
آنـان بـه وسـیـله ایـن پیامهاى روشن از حقایقى باخبر مى شوند که انسانهاى دیگر از آنها بى خـبـرنـد و ((نـبـوّت )) هـمـیـن دریافت پیام است و به فرمان خداوند به دیگران ابلاغ مى کنند و رسالت ، ابلاغ پیام است .

هدایتِ ویژه انسان

همه پدیده هاى جهان از نوعى هدایت برخوردارند و راهى را که خداوند پیش رویشان گشوده است مـى پیمایند.  در این میان خداوند انسان را در راهى نگذاشته است که به اجبار آن را طى کند بلکه انسان را موجودى مختار و آزاد آفـریده تا راه تکامل خویش را از بیراهه ها بازشناسد و آزادانه در آن قدم گذارد، انسان آزاد است که از مسیر رشد، هدایت و صراط مستقیم برود یا در مسیر کج و بیراهه ها گام نهد. ولى بـراى ایـنـکـه بـتـواند راه تکامل خود را بشناسد و در بیراهه ها و گمراهیها گرفتار نیاید، از هـدایـتى ویژه برخوردار است تا راه را از کژ راهه شناخته و آزادانه در مسیر سعادت قدم نهاده و بـه سـوى هـدفـش گـام بـردارد. ایـن هـدایـت ویـژه ، هـدایـت عقل از درون و هدایت پیامبران از برون است .