مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

برخی از بایدهای زندگی

برخی از بایدهای زندگی


1 ـ شرح صدر :
شرح صدر یاسعه صدر به معناى گشادگى سینه ، داشتن ظرفیت و قدرت روحى براى مقابله با مشکلات است . امیرمؤ منان (ع ) مى فرماید: (آلَةَ الرِّئاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ)
(1) سعه صدر ابزار مدیریت است .
اگر کسی فاقد چنین ابزارى باشد از عهده اداره زندگی و روابط اجتماعی خـویـش بـر نـمـى آیـد. از ایـن رو وقـتـى حضرت موسى (ع ) به مقام ارجمند پیامبرى مى رسد ، از خداوند چنین مى خواهد : رَبِّ اشْرَحْ لى صَدْرى # وَ یَسِّرْلى اَمْرى
 (2) پروردگارا سینه ام را گشاده کن و کارم را برایم آسان گردان .
این تحفه الهى در نخستین سال هاى بعثت به پیامبر بزرگوار اسلام (ص ) نیز ارزانى مى شود و خداوند مى فرماید: اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ # وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ # الَّذى اَنْقَضَ ظَهْرَکَ
(3) آیـا سـیـنه ات را برایت گشاده نساختیم و بارت را برنداشتیم ، همان که بر دوشت سنگینى مى کرد؟!
علامه طباطبایى در تفسیر آیات یاد شده مى نویسد : مـراد از شـرح صـدر رسـول خـدا صـلى الله علیه و آله ، گستردگى و وسعت نظر وى است به طورى کـه ظـرفـیـت تـلقـّى وحـى را و نـیـز نـیـروى تـبـلیـغ آن و تحمل ناملایماتى را که در این راه مى بیند داشته باشد.
(4)
هر چه حیطه زندگی  و مسؤ ولیت فرد بیشتر باشد، شرح صدر و قدرت روحى بـیـشترى نیز لازم است تا مشکلات و ناملایمات را یکى پس از دیگرى پشت سرگذارد و زندگی خویش را به نحو احسن اداره کند.
2 ـ چشم پوشى و گذشت
بـدون تـردیـد در مجموعه اى از انسان ها که زندگی گروهى دارند ـ اختلاف سلیقه و نظر، سبب برخى از برخوردها و خطاها مى شود که از دید کسی مخفى نمى ماند، بهترین نوع برخورد بـا ایـن گـونـه اشـتـبـاهـات ، چـشـم پـوشـى بـزرگـوارانـه و رعـایـت اصـل (تغافل ) است . تغافل که به معناى نادیده انگاشتن ، چشم پوشى و خود را به غفلت زدن اسـت ، سـبـب جـذب و سـازنـدگى دیگران و حفظ آبروى آنان و دلگرم کردن فرودستان مى شـود و بـه تـدریج ، ارتباط عاطفى و معنوى مجموعه را تشدید مى کندو از این راه ، بسیارى از مشکلات نیز حل مى شود. امام صادق (ع ) طى سخن حکیمانه اى مى فرماید: صَلاحُ حالِ التَّعایُشِ وَ التَّعاشُرِ مِلاُْ مِکْیالٍ ثُلْثاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلْثُهُ تَغافُلٌ (5) فـضـاى زنـدگـى و مـعـاشـرت سـالم ، پـیـمـانـه اى اسـت کـه 23 آن را زیـرکـى و 13 آن را تغافل پر مى کند.
اگر فردی در زندگی، اصل تغافل ، را مدّ نظر قرار ندهد نه تنها چنین فضاى صمیمت و سلامت را
نـمـى آفـریـنـد، بلکه خرده گیرى و فشارهاى گاه و بیگاه سبب بروز مشکلات جدید نیز خواهد شد. امیرمؤ منان (ع ) در این باره مى فرماید: مَنْ لَمْ یَتَغافَلْ وَ لا یَغُضَّ عَنْ کَثیرٍ مِنَ الاُْموُرِ تَنَغَّصَتْ عیشَتُهُ (6)
آن کس که در بسیارى از امور تغافل و چشم پوشى نکند، زندگى اش ناگوار مى شود.
3 ـ وجدان کارى :
گـوهـر انـسـانیت آدمى ایجاب مى کند که هر مسوؤ لیتى را که به عهده مى گیرد به نیکوترین وجـه مـمـکـن به پایان رساند و از هر گونه سهل انگارى و مسامحه کارى بپرهیزد.
وجـدان کـارى در هـر مـسـؤ ولیـتـى آن قـدر مـهـم و ضـرورى اسـت کـه رسول اکرم (ص ) حتى
براى چیدن لحد نیز آن را لازم مى داند. به داستان زیر توجه کنید: ابـراهـیـم ـ فـرزنـد خـردسـال پـیـامـبـر ـ درگـذشت ، وقتى او را در قبر نهادند و لحد را چیدند، رسول خدا(ص ) روزنه اى در لحد مشاهده کرد و با دست خود آن را پوشاند، سپس فرمود:  اِذا عَمِلَ اَحَدُکُمْ عَمَلاً فَلْیُتْقِنْ (7) هر گاه یکى از شما کارى انجام مى دهد، آن را محکم و دقیق انجام دهد.
4 ـ رابطه صمیمانه
امام صادق (ع ) مى فرماید: مَنْ کانَ رَفیقاً فى اَمْرِهِ نالَ ما یُریدُ مِنَ النّاسِ (8) هـر کـس در کارش (با دیگران ) رفیق باشد، به خواسته هایى که از مردم توقع دارد، دست مى یابد.
همچنان امیر مؤ منان در این باره مى فرماید:  اَلرِّفْقُ یُیَسِّرُ الصِّعابَ وَ یُسَهِّلُ شَدیدَ الاَْسْبابِ (9) صمیمیت ، سختى ها را آسان و راه هاى دشوار را ساده مى سازد.
همچنین رفتار صمیمى و دوستانه ، شاءن و منزلت فرد را افزایش مى دهد و بر عظمت
و کرامت او در نزد دیگران  مى افزاید. امام صادق (ع ) مى فرماید: اِنْ شِئْتَ اَنْ تُکْرَمَ فَلِنْ وَ اِنْ شِئْتَ اَنْ تُهانَ فَاْخشَنْ (10) اگر مى خواهى محترم باشى ، نرمى کن و اگر مى خواهى سبک شمرده شوى ، خشونت به خرج ده !
5 ـ امیدوارى
امید و آرزو نقشى اساسى در تنظیم زندگى آدمى دارد. نقش آفرینى امید بویژه در حالات بحرانى ، انکارناپذیر است و همواره بسان اهرمى قدرتمند، مجموعه را در برابر ناملایمات و موانع ، نیرو مى بخشد و توان کارى آن را مضاعف مى کند و افراد را دلگرم مى سازد.
ایـن بـخـش را بـا نـمـونـه اى از امـیـدوارى و امـیـدبـخـشـى رسول اکرم (ص ) به پایان مى بریم .
در جـنـگ خـنـدق ، رسـول خـدا(ص ) دسـتـور داد در قـسـمـت هـاى آسـیـب پـذیـر مـدیـنـه کـانـال حـفر کنند. یکى از مسلمانان هنگام حفر کانال به صخره سختى برخورد که نوک کلنگ را مـى شـکست ولى خرد نمى شد، داستان را به پیامبر(ص ) گزارش دادند، تشریف آورد و با سه ضربه کلنگ آن صخره را متلاشى کرد. آن حضرت با هر ضربه اى که مى زد، تکبیر مى گفت و از نـوک کـلنـگ بـرق مـى جـهـیـد. رسـول خـدا(ص ) فـرمود:در پرتو برق نوک کلنگ دیدم که قصرهاى حیره ، مدائن ، روم و صنعا به دست مسلمانان فتح خواهد شد!
(11)

  1- نهج البلاغه ، حکمت 167، ص 1169.
 2- طه (20)، آیات 26 ـ 25. 3- شرح (94)، آیات 3 ـ 1.
 4- ترجمه المیزان ، ج 20 ، ص 530 .
 5- بحارالانوار ، ج 78، ص 241.
 6-  شرح غرر الحکم ، ج 5، ص 455.
 7- بحارالانوار، ج 22، ص 157.
 8-  همان ، ج 75، ص 64.
 9- شرح غرر الحکم ، ج 2، ص 45.
 10- بحارالانوار، ج 78، ص 269.
 11- بحارالانوار ، ج 17، ص 171 ـ 170.

اسم اعظم

اسم اعظم خداوند کدام یکی از اسماء الهی است ؟ سووالی است که اذهان بسیاری را بخود مشغول نموده است. در این بین هم برخی با استفاده از این شرایط با مطرح نمودن مسایلی مردم را مشغول کرده اند. این مقدمه را برای این نوشتم که چند روز قبل  برای یاد بود و تجلیل از یک بنده خدای یک کتاب کوچک ادعیه را  انتشار دادیم . با توجه به اسقبال زیاد ، قرار شد این کتاب با عبارات بهتری بار دیگر چاپ شود . اما پیشنهاد جالبی از سوی یکی از علما داشتم ؛ ایشان می فرمودند که آیات اسم اعظم الهی را که در مفاتیح الجنان آمده است ، به این کتاب اضافه کنم. حال چند ساعت با این عالم محترم روی اسم اعظم بحث کردیم بماند ... در باره اسم اعظم توجه شما را به این مطلب که از صفحه 242  -  کتاب هزار و یک نکته ایت حق ایت الله حسن زاده  انتخاب کرده ام جلب می نمایم : " در تفسیر ابوالفتوح رازى است که حضرت امام صادق را پرسیدند: از مهم ترین نام اسم اعظم ؟ حضرت فرمود: در این حوض سرد رو! در آن آب رفت و هر چه خواست بیرون آید فرمود منعش کردند تا گفت : یا الله اغثنى ! فرمود: این اسم اعظم است . پس اسم اعظم به حالت خود انسان است ."

عبادت ، هدف خلقت

عبادت ، هدف خلقت 


O عـبـادت بـه مـعـنـى افتادگى و اظهار خضوع و کوچکى در پیشگاه قادر مطلق است و این حالت دربرابر غیر خدا سزاوار نیست ، چون فقط خداوند است که عارى از هر نقص و عیب مى باشد.O در روایـات اسـلامـى عبادت از سه حال خارج نیست یا از ترس جهنم است یا به طمع بهشت یا به دلیل عشق و محبّتى که عابد به خدا دارد که نوع سوم از همه برتر است .O قـرآن هـدف از خـلقـت بـشـر را عـبـادت و سـتـایـش خـالق مـتـعال مى داند و هشدار مى دهد که غیر خدا را پرستش نکنید و به راه شیطان قدم نگذارید و از او اطاعت مکنید.O در روایـات نـیـز هـدف خـلقـت انـسـانـهـا عـبـادت وبـندگى خدا معرفى شده تا بدین وسیله از گمراهى و انحرافات دیگر نجات یابند.

توصیه برخی مراجع درباره آداب تحویل سال نو

توصیه برخی مراجع درباره آداب تحویل سال نو

در معارف اسلامی آمده است هر روزی که در آن گناه صورت نگیرد، عید است چنان که حضرت علی(ع) می‌فرماید: "کل یوم لا یعصی الله فیه فهو یوم عید."
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی لبیک عید نوروز که با تحویل سال و چرخیدن یک دور کامل زمین به گرد خورشید شروع می‌شود، از جمله اعیادی است که تاریخ پیدایش آن قبل از اسلام است. این عید با آمدن اسلام و زدودن خرافات از چهرۀ آن مورد موافقت و تأیید اسلام قرار گرفت؛ در روایات نیز آمده است که روزی برای حضرت علی(ع) هدیه‌ای آوردند، حضرت فرمود این چیست؟ گفتند: ‌ای امیر المؤمنین، امروز نوروز است. فرمود هر روز را برای ما نوروز قرار دهید.
امام صادق(ع) درباره نوروز فرموده‌ است: "هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم؛ زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ما است."
امام خمینی(ره) در یکی از پیامهای نوروزی می‌فرماید: "این عید، هر چند یک عید اسلامی نیست ولی اسلام آن را نفی نکرده است."
مرحوم محمد حسین کاشف الغطاء در جواب این سؤال که اعتقاد شیعه و روش شما دربارۀ روز اول سال(نوروز) چیست؟ چنین نوشت: نوروز مقتضای جهان است در بشر و حیوان و جماد، بلکه در آسمان و زمین و هوا و فضا و بر این اساس روایاتی از اهل بیت(ع) دربارۀ نوروز به ما رسیده که عید گرفتن را تأیید کرده اند و نیز به نماز، ذکر و عبادت سفارش نموده اند و ...
برهمین اساس ،خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی لبیک وابسته به اداره کل امور فرهنگی سازمان صداوسیما باطرح پرسشی، نظر برخی مراجع عظام تقلید را در خصوص آداب واعمال زمان تحویل سال نو و توصیه های آنان را در این باره جویا شد.
حضرت آیت الله العظمی مظاهری در پاسخ به پرسش مکتوب خبرنگار ما،نکات مهمی را در سه بخش قرائت دعا ،توسل به اهل بیت ومحاسبه اعمال ودوری از اختلافات خانوادگی یادآور شده و مرقوم نمودند :
1- بهترین چیزها در موقع تحویل، خواندن این دعا، با توجه به معنی است: «یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبّر الّیل و النّهار یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال». ای خدایی که همه چیز در دست تو است، سال خوشی به همۀ ما عنایت فرما.
و از خداوند متعال با توسل به اهل بیت«علیهم السلام» بخواهید در این سال، تقوا و رابطه با خودش و سلامتی و امنیت، مقدّر شما بکند و فرج حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» انشاءالله حاصل شود.
همچنین محدث قمی در مفاتیح، در آخر دستورات ماهها، نمازی در آن روز نقل می کند و بعد از نماز دعائی و در آن دعا شرافت و کرامت آن عید را نقل می کند که خواندن آن خوب است.
2- هرکس باید جداً حساب سال را و گذشته را بکند و اگر گناهکار است، جداً توبه کند و با حالت توبه وارد سال شود.
3- باید این آتش اختلاف که در همه خانه ها رفته است، با دامن نزدن به آن خاموش شود و از گذشته ها هیچ حرفی زده نشود و گرمی و اتّحاد خانه و خانواده و مجالس با یگدیگر حفظ شود.
همچنین حضرت آیت الله العظمی مبشر کاشانی در پاسخ به پرسش خبرنگار ما،ضمن توصیه همگان به رعایت آداب واعمال وارده در کتب ادعیه به شرح دعای یا مقلب القلوب پرداخت و سپس نکات مهمی را جهت زمان تحویل سال متذکرشده و مرقوم نمودند :
نماز و دعاهای خاصی جهت تحویل سال در مفاتیح الجنان و کتب ادعیه دیگر آمده که سزاوار است به آنها عمل شود،مطلب مهم توجه به لزوم تحول در سیر انفسی انسان است که به تحول در طبیعت باید در انسان ایجاد شود پس باید باتوجه دعاکنیم وبگوییم:
"یا مقلب القلوب والابصار،یامدبراللیل والنهار،یامحول الحول والاحوال،حول حالناالی احسن الحال "مدبر ودبیر آفرینش در حوزه حالات بشری ،مقلب القلوب والابصار،ودر طبیعت مدبراللیل والنهار ومحول الحول الاحوال است که باتدبیر خود ،جهان را از حالی به حالی متحول نموده ودوآیت خود"لیل ونهار " راتدبیر می کند تا نظام احسن ،مستقر وپایدار باشد .
پس از حضرتش مسئلت می نمائیم که حال ما را به "احسن حال"تبدیل نماید زیرا طبیعت بشر به جهت تعاقب وتنازع دوآیت "نفس اماره ولوامه"دستخوش تحولاتی می شود که باتمایلات نفسانی و وساوس شیطانی غالبا سیر نزولی داشته و (اسوء الحال) می گردد وفقط اوست که قدرت تحویل اسوءالحال به احسن الحال را دارد .
پس از او می خواهیم تا نظام هستی انسان نیز به احسن الحالات تبدیل شود .
ترک گناه ،تطهیر ظاهر وباطن ،نظافت لباس وخانه ومحیط کار ،تغییر روشهای غلط زندگی ،به روشهای صحیح ،تجلیل از والدین ،دید وبازدید وصله ارحام ، اداءحقوق الناس،راضی شدن از مردم وراضی نمودن دیگران که به عللی از ما ناراضی باشند ،شادنمودن دلها با هبه وبخشش،عیادت مریض،دستگیری از فقرا ومستمندان ،ذکر وتوجه قلبی ولسانی به خداوند متعال وتوسل به اهل البیت علیهم السلام و ... تماما از اموری هستند که از علائم استجابت دعای ما هنگام سال تحویل وتحول وتکامل روح ونفس انسان می باشد.
همچنین حضرت آیت الله العظمی علوی گرگانی در پاسخ به پرسش خبرنگار ما،ضمن بیان ضرورت تحول درروح وروان آدمی در زمان تحویل سال به هفت سین قرآنی اشاره نموده ومرقوم نمودند:
تحویل سال باید در حقیقت تحول در روح و روان انسانها و زنده شدن نفس غفلت زده انسان باشد همانطور که در عالم طبیعت نیز بیداری طبیعت به وجود می آید و این همان معنای حقیقی یا محول الحول و الاحوال است و لذا در روایات سفارش شده که در هنگام تحویل سال سیصد و شصت مرتبه ذکر یا محول الحول و الاحوال الی آخر خوانده شود که این خود شاید باعث بیداری نفس انسان در این دنیای ظلمانی و پر از فتنه شود و چقدر خوب است که علاوه بر هفت سین باستانی از هفت سین قرآنی که امیر المومنین علی علیه السلام دستور داده اند استفاده شود و آن این است که : بر روی ظرف چینی با زعفرانی که با گلاب مخلوط شده این هفت ذکر قرآنی نوشته شود :
1 _ سلام علی آل یاسین 2 _ سلام علی نوح فی العالمین 3 _ سلام علی ابراهیم 4 _ سلام علی موسی و هارون 5 _ سلام قولا من رب رحیم 6 _ سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین 7 _ سلام هی حتی مطلع الفجر سپس این نوشته ها با آب شسته شود (که بهتر است آب زمزم و یا باران باشد) و آب جمع شده را به افراد خانواده بنوشانید امید است که باعث دفع بلا و کسب سلامتی در طول سال جدید شود .
درخاتمه نیز، حضرت آیت الله العظمی روحانی نیز در این باره مردم را به رعایت اعمال وآدابی که در کتابهای مفاتیح وزادالمعاد اشاره شده توصیه نمودند.

بدگمانى

یکی از آفات سعادت خانواده ، بدگمانى زن و شوهر به یکدیگر است که آثار منفى بسیارى را بـه هـمـراه دارد. شـخـص بـدگمان داراى روحیه منفى بافى و بیمارگونه است . او از سلامت روحى و تعادل روانى برخوردار نبوده ،به رفتار وگفتار دیگران با دیده تردید مى نگرد.
انـسـانـى کـه بـر اثـر روحیه بدبینى ، به همسر خود اعتماد و اطمینان ندارد، از آرامش و صفاى زنـدگـى خـانـوادگى محروم خواهد بود. چنین افرادى در روابط اجتماعى نیز موفق نخواهند شد؛ چـرا که در نتیجه بدگمانى به دیگران ، دوستان خود را از دست داده ، تنها خواهند ماند. امیر مؤ منان (ع ) فرمود:
(شَرُّ النّاسِ مَنْ لَمْ یَثِقْ بِاءَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَمْ یَثِقْ بِهِ اَحَدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ)
  *
بدترین مردم کسى است که به علت بدگمانى به هیچ کس اعتماد ندارد و به جهت رفتار بدش ، کسى به او اطمینان نمى کند.
براى از بین بردن صفت ناپسند بدگمانى ، باید از عواملى که مایه بروز یا ایجاد بدبینى است ، پرهیز کرد. رفتار مشکوک ، قرار گرفتن در موضع تهمت و نیز همنشینى با بدگویان و افراد شرور، از جمله اسباب بدبینى است
  **  که باید در محیط زندگى بویژه در کانون گرم خانواده از آنها دورى جست .
آثار بدگمانى
هـمـسـر بـدبـیـن بـه علت روحیه منفى بافى اش ، سلامت زندگى خانوادگى را در معرض خطر قـرار مى دهد و آن را با عواقب زیانبارى رو به رو مى سازد که در نهایت ممکن است به نابودى کانون گرم خانواده منجر شود. در این بخش دو اثر منفى بدگمانى را ذکر مى کنیم :
الف ـ برانگیختن بدیها
یـکـى از نـتـایـج زیـانـبـار بـدگـمـانـى ، کـاهـش انـگـیـزه نـیـکـوکـارى و ارتـکـاب اعـمـال ناپسند است . اگر مردى در مسائل خانوادگى نسبت به همسرش بدگمان باشد، اتهامات واهـى و بـى اسـاسـى را بـه وى نـسـبـت مـى دهـد کـه سـبـب نـاچـیـز جـلوه دادن زشـتـى اعـمـال بـد گـردیـده ، انـجـام اعمال ناشایست را براى او آسان مى کند و در نتیجه ، رفتار او را بـتـدریـج بـه سـمـتـى انـحـرافـى و نـامـطـلوب سـوق داده ، مـوجـب ظـهـور اعمال ناپسند از او خواهد شد. امیر مؤ منان على (ع ) در این مورد فرمود:
(سُوءُ الظَّنِّ یُفْسِدُ الاُْمُورَ وَ یَبْعَثُ عَلَى الشُّرُورِ)
  ***
بدگمانى کارها را فاسد مى کند و بدیها را برمى انگیزد.
ب ـ اختلافات خانوادگى
از دیـگـر آثـار مـنـفـى بدگمانى به همسر، ایجاد زمینه وسیع درگیرى و اختلافات خانوادگى اسـت . از نـظـر فـرد بـدبـیـن ، اغـلب رفـتـارهـاى هـمـسـر، مـشـکـوک و نـادرسـت اسـت و هـمـیـن خـیـال واهـى ، مـوجب اعتراضات بى اساس ، پرخاشهاى بیجا، دخالتهاى ناروا، اتهامات پوچ و واکـنـشـهـاى نـاپـسـنـد او در مـقـابـل رفـتـار هـمـسـر مـى شـود. تـحمّل چنین وضعى در دراز مدت براى انسان مشکل و طاقت فرساست . همسر چنین فردى هر اندازه کـه صـبـور و خـویـشتندار باشد، پس از گذشت مدت زمانى ، کاسه صبرش لبریز شده ، به مقابله با او خواهد پرداخت .
در نـتـیـجـه ، بـر اثـر غـلبـه روحـیـه بـدگـمـانـى ، هـمـواره بـه خـاطـر مسائل جزئى و غیر قابل اعتنا، درگیریهاى مستمر خانوادگى ایجاد مى شود، صلح و آرامش از این خـانـه رخـت بـرمـى بـنـدد و دوسـتـى و مـحـبـت زن و شـوهـر، بـه جـدایـى روحـى از یـکـدیـگـر تبدیل خواهدشد. حضرت على (ع ) فرمود: (مَنْ غَلَبَ عَلَیْهِ سُوءُ الظَّنِّ لَمْ یَتْرُکْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلیلٍ صُلْحاً)
  ****
بدگمانى بر هر کس چیره شود، بین او و هیچ دوستى صلح و آرامش باقى نخواهد گذاشت .

 * شرح غررالحکم ، ج 4 ، ص 178 .
 ** ر . ک : بحارالانوار ، ج 74 ، ص 187 و 197 .
 *** شرح غررالحکم ، ج 4 ، ص 132 .

 ****شرح غررالحکم ، ج 3 ، ص 261 .

صله رحم

صله رحم

 امام علی (ع) : و اکرم عشیرتک...  نامه /31


اقوام و خویشاوندانت را گرامى و عزیز بدار.


امام علیه‏السلام، در این جمله زیبا و پر معنى، ما را به حفظ و رعایت((صله رحم)) دعوت کرده است.
درباره((صله رحم)) در قرآن و روایات اسلامى، سفارش فراوانى شده است. تا جاى که ترک آن - یعنى بجا نیاوردن صله رحم - از گناهان بزرگ به شمار آمده است.
معناى((صله رحم)) آن است که: انسان، با اقوام و خویشاوندان خود، مناسبات و رفت و آمدهاى سالم و صمیمانه داشته باشد، با مهربانى و لطف و گرامى، به دیدار و احوال پرسى آنها برود، در حل مشکلات و رفع گرفتاریهاى آنان شرکت کند و هنگامى که آنها مشکل و نیازى داشته باشد، از کمک کردن به آنها خوددارى نورزد.
در این باره، امام علیه‏السلام، با زیباترین و مؤثرترین بیان، ما را، بیش، به اهمیت و ارزش معاشرت با خانواده و خویشاوند، متوجه نموده است.
طبق فرموده امام علیه‏السلام، خویشاوندان، همانند پر و بالى هستند که ما، به کمک آنها قدرت پرواز پیدا میکنیم و مى‏توانیم به آسانى به سوى هدف‏هاى خود برویم. در حالیکه بدون داشتن پروبال یعنى بدون داشتن خانواده دلسوز و مهربان و یارى دهنده قادر به پرواز نخواهیم بود و به این زودیها، به هدفهاى خود نخواهیم رسید.
از نظر دیگر، ما همچون شاخه و برگ درختى هستیم، که ریشه‏هاى آن را، اقوام و خویشاوندان ما تشکیل میدهند، و در حقیقت، اصالت و پابرجایى ما، به آنها بستگى دارد. و همچنین، خویشاوندان همانند دستهاى ما هستند، که بوسیله آنها، دشمنان را از خود دور میسازد، و نیز، هدفهاى خود را به چنگ مى‏آوریم.
به این ترتیب، اگر ما با خانواده و خویشاوندان خود رفت و آمد داشته باشیم، و با مهربانى و نیکدلى و صمیمیت معاشرت کنیم، همیشه در جریان کارها و مشکلات و مسائل زندگى یکدیگر خواهیم بود، و در هنگام گرفتاریها، به کمک همدیگر خواهیم شتافت و از نیروهاى یکدیگر، براى حل مشکلات و سازندگى در راه زندگى یکدیگر، کمک خواهیم گرفت .
و البته، اینها همه به شرطى درست خواهد بود، که براى رفت و آمد و صمیمیت و کمک خواهى، خویشاوندان مؤمن و متدین و با تقواى خود را انتخاب کنیم. چون خویشاوندى که دین و ایمان محکم و تقواى اسلامى نداشته باشد، جز ضرر و زیان و ایجاد ناراحتى و گرفتارى بیشتر، تأثیرى در زندگى ما نخواهد داشت.

حدود اخلاق نیکو

حدود اخلاق نیکو


آنـچه از جمع بندى آیات و روایات و سیره معصومین (ع ) به دست مى آید، این است که حـُسـن خـلق از نـظـر آیـیـن مقدّس اسلام ارزش ذاتى دارد، چه در برخورد با مؤ من باشد و چه در بـرخـورد بـا کافر.
مـتـاءسـفـانـه بـعـضى به دلیل عدم شناخت و آگاهى لازم ، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملّق و چـاپـلوسـى اشـتـبـاه مـى گیرند و بناحقّ به مدح و ستایش صاحبان زور و زر مى پردازند و در بـرابـر آنـان کـرنـش و کوچکى مى کنند و شخصیّت و ارزش والاى انسانى خود را لگدکوب مى سازند و با کمال وقاحت نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم مى گذارند. نـشـانـه چـنـیـن کـسـانـى آن اسـت کـه وقتى به افراد عادى و تهیدست مى رسند، گشاده رویى و نـرمخویى را فراموش مى کنند و چهره اى عبوس و خشن به خود مى گیرند. این صفت ناپسند نه تـنـهـا یـک ارزش نـیـسـت ، بـلکـه گـنـاهـى بـزرگ اسـت کـه مـوجـب خـشـم خـداونـد مـى شـود.

یـکـى دیـگر از موضوعات مرتبط با حُسن خلق ، بحث مزاح است . باید دانست که مزاح و شوخى در حـدّى کـه مـوجـب زدودن غـم و انـدوه و شـاد کـردن مؤ من باشد و به گناه و افراط و جسارت و سـخـنان زشت و دور از ادب کشیده نشود، عملى پسندیده است .

از نـظـر اسـلام ، حـسـن خـلق هـرگـز بـه ایـن مـعنا نیست که اگر با منکرى روبه رو شدیم ، در بـرابـر آن سـکـوت کـرده ، لبـخـنـد بـزنـیـم ، یـا در بـرابـر اعـمـال زشـت دیـگـران واکنش منفى نشان ندهیم ، زیرا برخورد منفى و تواءم با تندى و خشونت ، زمـانـى مـذمـوم و ناپسند است که پاى بى اعتنایى به دین و ارزشهاى والاى آن در میان نباشد و گـرنـه رنـجـیـدن نـزدیـکـتـریـن افـراد بـه انـسـان نـیـز اگـر بـه دلیـل حـفـظ ارزشها و پایبندى به آن باشد، نه تنها زشت نیست ، بلکه در ردیف مهمترین وظایف شرعى و از مراتب نهى از منکر است .

دنیای‌ مذموم‌ کدام‌ است‌؟

دنیای‌ مذموم‌ کدام‌ است‌؟

 

در تبلیغات‌ و مواعظ‌ اسلامی‌، معمولاً بیش‌ از آن‌ که‌ انسان‌ به‌ سوی‌دنیا سوق‌ داده‌ شود و ارزش‌ مثبت‌ آن‌ بیان‌ گردد، از دنیا مذمت‌می‌شود و این‌ بدان‌ سبب‌ است‌ که‌ انسان‌ به‌ دلیل‌ انس‌ بیشترش‌ باماده‌ و محسوسات‌، گرایش‌ و میل‌ طبیعی‌ به‌ دنیا دارد. اما آخرت‌که‌ در افق‌ دورتری‌ از قوای‌ ادراکی‌ او قرار دارد، چندان‌ مورد توجه‌قرار نمی‌گیرد. این‌ نکته‌ مبلغان‌ و ناصحان‌ را بر آن‌ داشته‌ تا بامذمت‌ دنیا و بیان‌ بی‌ارزشی‌ آن‌، شتاب‌ انسان‌ در گرایش‌ به‌ دنیا رامتعادل‌ گردانند. آنچه‌ را، در فرهنگ‌ قرآن‌، به‌ عنوان‌ بی‌ارزشی‌ دنیا آمده‌ است‌،می‌توان‌ به‌ دو قسم‌ تقسیم‌ کرد:

امر بمعروف و نهى از منکر



معناى امر به معروف و نهى از منکر چیست ؟
در احکام دین ، به تمام واجبات و مستحبات ((معروف )) و به تمام محرّمات و مکروهات ((مُنکر)) گفته مى شود. بنابراین وا داشتن افراد جامعه به انجام کارهاى واجب و مستحب ((امر بمعروف )) و باز داشتن آنها از کارهاى حرام و مکروه ((نهى از منکر)) است .
هر انسانى نسبت به کارهاى ناپسندى که در جامعه انجام مى پذیرد و کارهاى نیک و پسندیده اى که ترک مى شود، مسؤ ولیت دارد، بنابراین اگر کار واجبى ترک شود و یا حرامى اتفاق بیفتد سکوت و بى تفاوتى در مقابل آن جایز نیست ، و تمام افراد جامعه باید براى برپایى ((واجب )) و جلوگیرى از ((حرام )) اقدام کنند، که این عمل ، ((امر به معروف )) و ((نهى از منکر)) است .

 شرایط امر به معروف و نهى از منکر:
1 - کسى که امر بمعروف و نهى از منکر مى کند، باید بداند آنچه را که دیگرى انجام مى دهد حرام است و آنچه را ترک کرده ، واجب است ، پس ‍ هر کس که نمى داند که این عمل واجب است یا حرام ؟ جلوگیرى واجب نیست .
2 - احتمال بدهد که امر بمعروف و نهى از منکر او تاءثیر دارد، بنابراین اگر مى داند تاءثیر ندارد یا شک دارد، امر و نهى از منکر واجب نیست .
3 - شخص گناهکار اصرار بر ادامه کار خود داشته باشد، پس اگر معلوم شود، گناهکار بناى ترک عمل را دارد و دوباره تکرار نمى کند یا مؤ فّق به تکرار نمى شود، امر و نهى واجب نیست .
4 - امر بمعروف و نهى از منکر سبب ضرر جانى یا آبرویى یا ضرر مالى قابل توجّه ، به خودش یا نزدیکان و یاران و همراهان و یا سایر مؤ منان نباشد.
براى امر بمعروف و نهى از منکر، مراتبى است که اگر با عمل به مرتبه پایین تر مقصود حاصل مى شود، عمل به مرتبه بعدى جایز نیست .
مراتب امر بمعروف و نهى از منکر:

اوّل : با معصیت کار طورى عمل شود که بفهمد به سبب انجام آن گناه ، با او اینگونه عمل مى شود، مثل اینکه از او رو برگرداند یا با چهره عبوس با او برخورد کند و یا با او رفت و آمد نکند.
دوّم : امر و نهى با زبان ، یعنى به کسى که واجبى را ترک کرده است دستور دهد که واجب را بجا آورد و به گناهکار دستور دهد که گناه را ترک کند.
سوّم : استفاده از زور، براى جلوگیرى از منکر و برپایى واجب ، یعنى زدن گناهکار.
آداب امر بمعروف و نهى از منکر:

مانند طبیبى دلسوز و پدرى مهربان باشد.
قصد خود را خالص کندو تنها براى رضاى خداوند اقدام کند، و عمل خود را از هر گونه برترى جویى پاک کند.
خود را پاک و منزّه نداند، چه بسا همان شخصى که اکنون خطایى از او سر زده است ، داراى صفات پسندیده اى باشد که مورد محبت الهى است ، هر چند این عمل او هم اکنون ناپسند و مورد غضب الهى باشد.

دعا و نفرین به مسلمان

دعا و نفرین به مسلمان

دعاى بد و نفرین به مسلمانان کردن نیز مانند لعن کردن بد است،‏حتى بر ظلمه، مگر در صورتى که از شر و ضرر او آدمى‏مضطر و ناچار گردد.  در حدیث است که:  «گاه است مظلوم این قدر نفرین ظالم مى‏کند که مکافات ظلم او مى‏شود و زیاد مى‏آید، و این زیادتى از براى ظالم باقى مى‏ماند و روز قیامت مطالبه‏مى‏کند.

و اما ضد این، که دعاى خیر باشد از براى برادر دینى بهترین طاعات و فاضل‏ترین عبادات است.و فایده آن بى‏حد، و ثواب آن خارج از «حیز عد»است‏بلکه درحقیقت کسى که دعا به دیگرى کند دعا به خود کرده.حضرت رسول - صلى الله علیه‏و آله - فرمودند که: «چون کسى در غیاب برادر خود به او دعا کند فرشته گوید: از براى‏تو هم مثل این باشد» .

و فرمودند که:  «در حق برادر مستجاب مى‏شود دعائى که در حق خود مستجاب نمى‏شود» .

و از حضرت امام زین العابدین - علیه السلام - مروى است که: «چون ملائکه بشنوندکه بنده مؤمن برادر خود را دعا مى‏کند در غیاب او، یا او را به خوبى یاد مى‏کند، گویند:  خوب برادرى هستى از براى برادرت، دعاى خیر به او مى‏کنى و حال اینکه او حاضرنیست، و او را به خیر یاد مى‏کنى خدا به تو داد دو مقابل آنچه از براى او خواستى.و ثناکرد بر تو دو مقابل آنچه ثنا کردى بر او.و از براى تو است فضیلت‏بر او» .

و اخبار در این خصوص فراوان است  و چه کرامتى از این بالاتر است که هدیه‏اى ازدعا و طلب آمرزش از تو به برادر مؤمنت رسد و حال آنکه او در زیر طبقات خاک‏خوابیده.   تامل کن که روح او به چه حد از تو شاد مى‏شود که اهل و فرزندانش میراث او راقسمت مى‏کنند و در مال او عیش و تنعم مى‏نمایند و تو او را در تاریکى‏هاى شب یادمى‏کنى و از خدا آمرزش او را مى‏طلبى و هدیه از براى او مى‏فرستى.

و پیغمبر خدا - صلى الله علیه و آله - فرمودند که: «میت در قبر مانند کسى است که به‏دریا غرق شده باشد، هر چه را دید چنگ به آن مى‏زند که شاید نجات یابد.و منتظردعاى کسى است که به او دعا کند از: فرزند و پدر و برادر خویش.و از دعاى زندگان‏نورهائى مانند کوهها داخل قبور اموات مى‏شود.و این مثل هدیه‏اى است که زندگان ازبراى یکدیگر مى‏فرستند.پس چون کسى از براى میتى استغفارى یا دعائى کرد فرشته‏اى‏آن را بر طبقى مى‏گذارد و از براى میت مى‏برد و مى‏گوید: این هدیه‏اى است که فلان‏برادرت یا فلان خویشت از براى تو فرستاده است و آن میت‏به این سبب شاد و فرحناک‏مى‏شود» .

و اما طعن زدن بر مسلمین: و آن نیز از اعمال ذمیمه و افعال سیئه است، و باعث ضرردنیوى و عذاب اخروى مى‏گردد.   حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - فرمودند که: «هیچ کس بر مؤمنى طعنه‏نمى‏زند مگر اینکه مى‏میرد به بدترین مردنها» .

کلمات حضرت امام صادق (ع )

کلمات حضرت امام صادق (ع ) 


1 - بى نیازترین مردم کسى است که گرفتار حرص نباشد.
2 - بى رغبتى نسبت به دنیا موجب راحتى قلب و سلامت بدن است .
3 - چون خدا خیر بنده اى بخواهد او را نسبت به دنیا بى رغبت و نسبت به دین دانشمند کند و او را به عیوبش آگاه گرداند و به هر که این خصلتها داده شود خیر دنیا و آخرت داده شده است .
4 - پیروان ما کسانى هستند که در کارهاى نیک پیشقدمند و از انجام اعمال بد خوددارى مى کنند. نیکویى را آشکار مى کنند و به کارهاى خوب پیشى مى گیرند، و براى علاقه اى که به رحمت خداوند جلیل دارند. اینان از ما هستند و هر کجا که ما باشیم با ما هستند.
5 - براى مؤ من چقدر زشت است خواهشى داشته باشد که در راه خواستن آن خوار گردد.
6 - مؤ من از آهن سخت تر است ، زیرا اگر آهن در آتش گداخته شود رنگش ‍ تغییر پیدا مى کند، ولى مؤ من اگر کشته شود و دوباره زنده گردد و مجددا او را بکشند، دل او از ایمان بر نمى گردد.
7 - حضرت صادق (ع ) در آخرین لحظه هاى عمر که همه خویشانش ‍ گرداگردش جمع بودند فرمود: شفاعت ما شامل حال کسى که نماز را سبک بشمارد نخواهد شد.

سخنان رحمت للعالمین حضرت محمّد (ص )



1 - بهترین چیزى که به مردم داده شد؛ زبانى است شکرگزار، تنى است صابر و شکیبا و دلى است ذکر کننده و به یاد خدا.
2 - حقا که شما هرگز نمى توانید به مردمان به مال خود برسید و آنها را راضى کنید، پس سعى کنید به اخلاق خوش خود به آنها برسید و از آنها دلجویى نمایید.
3 - بدترین مردم آن کس است که عذرى را نپذیرد و لغزشى را نبخشاید.
4 - نهنده دانش در نااهلش مانند آویزنده گوهر و مروارید است بر گردن خوکان .
5 - بالاترین و بهترین دو چیزى که در یک نفر فراهم مى آید حلم است و علم .
6 - امید مایه رحمت امت من است ، اگر نور امید در دلها نبود هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمى داد و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت .
7 - کسى که به بازار مى رود و تحفه اى براى خانواده خود مى خرد همچون کسى است که مى خواهد به نیازمندانى کمک کند و هنگامى که مى خواهد تحفه را تقسیم کند نخست باید به دخترش و سپس آن را به پسرش بدهد.
8 - آیا شما را با خبر نسازم به کارى که اگر انجام دهید شیطان به اندازه فاصله مغرب از مشرق از شما دور مى شود؟ گفتند چرا. فرمود: روزه ، شیطان را روسیاه مى کند و صدقه کمر او را مى شکند و دوستى فقط به خاطر خدا و مداومت بر عمل صالح ، ریشه او را قطع مى کند. استغفار و توبه رگ گردن شیطان را قطع مى سازد، براى هر چیزى زکات است و زکات جسم روزه است .

مذهب شیعه چرا مذهب جعفرى نامیده شد؟

مذهب شیعه چرا مذهب جعفرى نامیده شد؟

هیچ تاکنون به این نکته اندیشیده‏اید که چرا ما شیعیان راپیروان مذهب جعفرى مى‏خوانند؟ در میان امامان دوازدگانه شیعه‏چرا مذهب ما به ایشان انتساب یافته است؟ با توجه به این که‏امام جعفر صادق(ع) ششمین امام شیعه هستند مگر پیش از ایشان‏وضعیت‏شیعه چگونه بوده و به عبارت دیگر چرا مذهب شیعه علوى یاحسنى یا حسینى یا سجادى و یا باقرى نامیده نشده است؟ آنچه درپى مى‏آید توضیحى است‏بر راز این نام گذارى.

گوشه‏اى ازاخلاق عظیم پیامبر (ص)

گوشه‏اى ازاخلاق عظیم پیامبر (ص)

روزهایى بس شیرین و به‏یادماندنى و تاریخ ساز پیامبر را نمى‏توان با الفاظ و سخنان ناقص انسانهاى ناقص‏توصیف و تعریف کرد.

او هرگز در این واژه‏ها نمى‏گنجد و فراتر از آن است. انسان‏کاملى که تمام افلاک و موجودات را خدا به خاطر او آفرید واگر او نبود، هیچ چیز نبود. «لولاک لما خلقت الافلاک‏» و الاانسانى که تا قاب قوسین او ادنى بالا رفت و به جایى رسید که‏جبرئیل آن ملک مقرب و واسطه وحى الهى به آنجا هرگز نرسد وبا صراحت‏به او عرض کرد: اگر یک مو بالاتر روم به نور تجلى‏بسوزد پرم. ولى رسول الله رفت و به جایى رفت که نه در خرد آیدو نه بر ورق نگاشته شود و نه حتى در وهم وخیال! اوست کسى که‏خدایش درباره‏اش فرمود: «و انک لعلى خلق عظیم‏» پس مابه جاى‏اینکه حرفى بزنیم که نه آغازش و نه انجامش ما را به جایى‏مى‏رساند چرا که جز آفریده‏اش و برادرش کسى او را نخواهد شناخت‏«یا على ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفنى الا الله وانت و ما عرفک الا الله و انا» پس روا است که لب فرو بندیم وسخن کمتر گوئیم.

صوت دلرباى حضرت مهدى علیه السّلام

عالم بزرگوار، مرحوم ملا زین العابدین سلماسى مى گوید: ((روزى علاّمه بحرالعلوم ، وارد حرم مطهر حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام شد و به این بیت ترنّم مى کرد:

چه خوشست صوت قرآن ، ز تو دلربا شنیدن

به رخت نظاره کردن ، سخن خدا شنیدن

از سیّد، سؤ ال کردم : ((به چه مناسبت این بیت را زمزمه مى کنید؟)) فرمود: ((چون وارد حرم مولایمان امیرالمؤ منین علیه السّلام شدم ، دیدم که حضرت حجت (روى له الفداء) با آواز شیوا و دلنشین در بالاى سر، قرآن تلاوت مى فرمود، چون صداى آن بزرگوار را شنیدم این بیت را خواندم ؛ امّا وقتى وارد حرم شدم ، قرائت را ترک نموده و از حرم بیرون رفتند.))

فوائد الرضویه ، 282.

علامت هاى آخرالزمان

علامت هاى آخرالزمان

ابن عباس نقل مى کند: ما با پیامبر (صلى الله علیه و آله ) در آخرین حجى که در سال آخر عمر خود بجاى آورد (حجة الوداع ) بودیم . رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) حلقه در خانه کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود: آیا حاضرید شما را از علامتهاى آخرالزمان باخبر سازم ؟
سلمان که در آن روز از همه به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نزدیک بود، عرض کرد:
آرى ، یا رسول الله !
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: از علامت هاى آخرالزمان ضایع کردن نماز، پیروى از شهوات ، تمایل به هواپرستى ، گرامى داشتن ثروتمندان و فروختن دین به دنیاست و در آن وقت قلب مؤ من در درونش آب مى شود مثل آب نمک در آب ! از این همه زشتیها که مى بیند و قدرت بر جلوگیرى آن را ندارد.
سلمان پرسید: آیا چنین چیزى واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آرى ، سوگند به خداوند! اى سلمان ! در آن وقت زمامداران ظالم ، وزیرانى فاسق ، کارشناسان ستمگر و امنایى خائن بر مردم حکومت کنند.
سلمان پرسید: آیا چنین امرى واقع خواهد شد؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: آرى ، سوگند به خدا! اى سلمان ! در آن وقت زشتى ها زیبا و زیبایى ها زشت مى شود. امانت به خیانتکار سپرده مى شود و امانتدار خیانت مى کند، دروغگو تصدیق مى شود و راستگو تکذیب !
سلمان پرسید :  آیا این امر واقع خواهد شد؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: آرى ، سوگند به خداوند! در آن وقت حکومت به دست زنان و مشورت با بردگان خواهد بود، کودکان بر منبر مى نشینند، دروغ خوشایند و زرنگى ، زکات ضرر و بیت المال غنیمت محسوب مى شود!
اولاد در حق پدر و مادر جفا مى کنند و به دوستانشان نیکى مى نمایند و ستاره دنباله دار طلوع مى کند!
سلمان پرسید: آیا چنین چیزى واقع خواهد شد، یا رسول الله ؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: آرى ، اى سلمان ! در آن زمان زنان در تجارت با شوهران خود شریک مى شوند، باران رحمت کم ، جوانمردان بخیل ، تهى دستان حقیر مى شوند، بازارها به هم نزدیک مى گردد و همه از خدا شکایت مى کنند. یکى مى گوید سودى نبردم و دیگرى مى گوید چیزى نفروختم .
سلمان پرسید: این امر واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آرى ، در آن وقت گروهى به حکومت مى رسند، اگر مردم حرف بزنند آنها را مى کشند و اگر سکوت کنند اموالشان را غارت ، حقشان را پایمال مى کنند و خونشان را مى ریزند و دلها را پر از کینه و وحشت مى کنند و...
در آن زمان اشیاء و قوانین را از شرق و غرب مى آورند و امت من رنگارنگ مى شوند، نه ، بر کوچک رحم مى کنند و نه ، بر بزرگ احترام مى گذارند و نه ، گناه کارى را مى بخشند، هیکل هایشان مانند آدمیان و قلب هایشان همچو شیاطین است .
در آن زمان لواط زیاد مى شود، مردان خود را شبیه زنان مى کنند و زنان خود را شبیه مردان ، لعنت خدا بر آنها باد!
در آن زمان مساجد را زینت مى کنند، قرآن ها را آرایش مى دهند و مناره هاى مساجد را بلند مى نمایند و صفهاى نمازگزاران زیاد، اما دلهایشان به یکدیگر کینه توز و زبانهایشان مختلف است !
مردان و پسران ، خود را با طلا زینت مى کنند و لباس حریر و دیباج مى پوشند، پوست پلنگ را براى اظهار بزرگى در بر مى کنند.
ربا در بین مردم شایع مى شود و معاملات با غیبت و رشوه انجام مى گیرد، دین را مى گذارند و دنیا را برمى دارند!
طلاق زیاد مى شود، حدود اجرا نمى گردد، زنان خواننده و آلات نوازندگى آشکار مى گردد و اشرار امت به دنبال آنها مى روند، ثروتمندان براى تفریح و طبقه متوسط براى تجارت و فقرا براى ریا و خودنمایى به حج مى روند!
عده اى قرآن را براى غیر خدا و عده اى براى خوانندگى یاد مى گیرند و گروهى نیز علم را براى غیر خدا مى آموزند، زنازاده فراوان مى شود و براى دنیا با یکدیگر عداوت مى کنند!
پرده هاى حرمت پاره مى گردد، گناه زیاد مى شود، بدان بر خوبان مسلط مى شوند دروغ فراوان ، لجاجت شایع و فقر فزونى مى یابد، با انواع لباسها بر یکدیگر فخر مى فروشند، قمار و آلات موسیقى را تعریف مى کنند و امر به معروف و نهى از منکر را زشت مى شمرند.
مؤ من واقعى در آن زمان خوار است ، قاریان قرآن و عبادت کنندگان پیوسته از یکدیگر بدگویى مى کنند و در ملکوت آسمانها آنان را افراد پلید مى دانند.
ثروتمندان از فقر مى ترسند و بر فقرا رحم نمى کنند و آدمهاى نالایق درباره جامعه سخن مى گویند که حقیقت ندارند، حرفهایشان فقط شعار است !
در آن زمان صداى تواءم با لرزش از زمین برمى خیزد که همه مى شنوند، گنجهاى طلا و نقره بیرون مى ریزند ولى براى انسان دیگر سودى نخواهند داشت و دنیا به آخر مى رسد...

 بحار: ج 6، ص 306