پاسخ مثبت و نامحدود به غرایز حیوانی، تامین رفاه و خوشبختیدنیوی و رسیدن به خواستها و خوشیهای مادّی که در بسیاری از انسانهاعالیترین هدف قرار داده میشود؛ و آنچه در انسان محوری و انسانگراییامروز به عنوان آرمان بشریت مطرح میشود نتیجة اشتباهِ انسان در شناخت وتشخیص خودِ اصیل و خویشتن حقیقیِ خویش است! این نوع خودگرایی وخوددوستی غلط و نامطلوب است، اما نه به این دلیل که اساساً توجه انسان بهخویشتن و خود دوستی، ناپسند و ناصحیح باشد، بلکه به این دلیل که اینخوددوستی و خودخواهی در حقیقت دشمنی با خویشتن و غفلت از خودِحقیقی است! در این نوع خوددوستی و خودخواهی، آنچه که باید ابزار ووسیلة تامین کمالِ ابدی و سعادت حقیقی باشد، هدف گرفته شده و خودبخودهدف اصلی فراموش شده است! تاکید قرآن کریم بر توجه به خویشتن وپرداختن به خود و هشدارهای مکرّر رهبران الهی بر شناخت خود و معرفتنفس، برای همین است که چنین خبط عظیم و اشتباه جبرانناپذیری برای انسانرخ ندهد. خودخواهی، خوددوستی و برای خود تلاش و کوشش کردن نهتنهابد نیست، که مطلوب است، اما کدام «خود»؟! خود حقیقی و خویشتن راستینیا خودِ حیوانی و مادّی؟!
از همین جا این نکته بسیار مهم باید برای ما روشن باشد که «اسلام» وارزشها و دستورات الهی، هدفی ندارد جز کمک به انسان برای پرداختن بهخود و تامین سعادت جاودان خویش. تسلیمشدن در برابر فرمانها ودستورات الهی که همانا جوهره و روح اسلام است، جز برای این نیست کهانسان بتواند راهِ رساندن خویشتن به کمال را طی کند.
اطاعتِ مخلوق تا کجا؟
امام علی (ع) : لا طاعَةَ لَِمخْلوق فی مَعْصِیَةِ الخالِقِ (نهجالبلاغه ـ حکمت 165)
اطاعت و فرمانبرداری از مخلوق در سرپیچی و نافرمانی از خالق،سزاوار نیست.
برترین هدف و مهمترین آرمانِ یک انسان، نیل به خوشبختی وبدستآوردنِ کمال و سعادت حقیقیِ خویشتن است. حسّ خوددوستی و«حبّ ذات» در انسان، نهادهای است درونی و همگانی، که هرگز از انسان قابلتفکیک و جداییپذیر نمیباشد. نمیتوان از کسی خواست که خودش رادوست نداشته باشد و برای خوشبختی و بهروزی و کمالِ خود تلاش نکند،اساساً همة دغدغهها و کوششهای هر کسی، برای همین است که بتواندخویشتن را رشد دهد و به کمال برساند. اما در میان انسانها کسانی هستند کهدر شناخت و تشخیصِ جوهر و اصلِ هستیِ خود، دچار اشتباه میشوند وخویشتنِ واقعی و اصیل خود را فراموش میکنند و آنچه را ابزاری و وسیلهایبیش نیست، به جای «خویشتن» میگیرند و تنها آن را هدف و آرمان زندگیخود قرار میدهند.
آری! پاسخ مثبت و نامحدود به غرایز حیوانی، تامین رفاه و خوشبختیدنیوی و رسیدن به خواستها و خوشیهای مادّی که در بسیاری از انسانهاعالیترین هدف قرار داده میشود؛ و آنچه در انسان محوری و انسانگراییامروز به عنوان آرمان بشریت مطرح میشود نتیجة اشتباهِ انسان در شناخت وتشخیص خودِ اصیل و خویشتن حقیقیِ خویش است! این نوع خودگرایی وخوددوستی غلط و نامطلوب است، اما نه به این دلیل که اساساً توجه انسان بهخویشتن و خود دوستی، ناپسند و ناصحیح باشد، بلکه به این دلیل که اینخوددوستی و خودخواهی در حقیقت دشمنی با خویشتن و غفلت از خودِحقیقی است! در این نوع خوددوستی و خودخواهی، آنچه که باید ابزار ووسیلة تامین کمالِ ابدی و سعادت حقیقی باشد، هدف گرفته شده و خودبخودهدف اصلی فراموش شده است! تاکید قرآن کریم بر توجه به خویشتن وپرداختن به خود و هشدارهای مکرّر رهبران الهی بر شناخت خود و معرفتنفس، برای همین است که چنین خبط عظیم و اشتباه جبرانناپذیری برای انسانرخ ندهد. خودخواهی، خوددوستی و برای خود تلاش و کوشش کردن نهتنهابد نیست، که مطلوب است، اما کدام «خود»؟! خود حقیقی و خویشتن راستینیا خودِ حیوانی و مادّی؟!
از همین جا این نکته بسیار مهم باید برای ما روشن باشد که «اسلام» وارزشها و دستورات الهی، هدفی ندارد جز کمک به انسان برای پرداختن بهخود و تامین سعادت جاودان خویش. تسلیمشدن در برابر فرمانها ودستورات الهی که همانا جوهره و روح اسلام است، جز برای این نیست کهانسان بتواند راهِ رساندن خویشتن به کمال را طی کند.
چرا که تنها مرجع با کفایت برای راهنمایی و راهبری این مسیر، خداوندمتعال است که دستورات رهایی بخش خود را در قالب دین مبین اسلام به ماابلاغ فرموده است. از این رو اطاعت از خداوند و فرمانبرداریِ خالق درجهتِ خوددوستی و خودخواهی حقیقی و مطلوب قرار دارد. آنچه را خالقمتعال برای انسان واجب ساخته، همان است که توجه به آن و عمل بدان شرطحتمیِ رشد خویشتن انسان است و آنچه را حرام نموده چیزی است که مانعواقعی تعالی آدمی است. و بدیهی است که معرفت، رحمت و قدرت الهی بیشاز دیگران است! پس در جایی که فرمان بردن از یک مخلوق، مستلزمِنافرمانی خدا است، و در موردی که خواست یک انسان از ما با امر خداوند درتعارض قرار میگیرد، کدام یک در جهت تعالی ما خواهد بود؟ آیا دستورخداوندی که اطاعتِ ما از او هیچ سودی برای او ندارد و تنها سعادت ومصلحت ما است که با اطاعتِ از او تامین میشود یا دستور مخلوق که اطاعتخواهی او از ما، جز تامین منفعت او هیچ نتیجهای برای ما نخواهد داشت؟!
انسانهای برگزیده و مصلِحان واقعی، هرگز آدمی را به آنچه مخالف بااوامر الهی است فرا نمیخوانند، بلکه تنها و تنها محورِ دعوت آنان ازانسانها، رو به سوی خداآوردن و تن به فرمان او دادن و جان خویش را تسلیماو قراردادن است، آن هم برای سعادت و کمال خود انسان. هیچ پیامبری وهیچ رهبر الهی، انسانها را به اطاعتِ از خویش و سر به فرمانِ او نهادن دعوتنمیکند، بلکه همه یکصدا انسان را به اطاعت از خدا فرامیخوانند، پس قبولاین دعوت هرگز مستلزم سرپیچی از خدا نخواهد بود، اما انسانهای خودخواهو سرکش، کسانی که با روحیة تکبر و خودبزرگ بینی دیگران را برده و مطیعخود میخواهند و جز به منافع و غرایز و شهوات مادی خود به چیزینمیاندیشند، از دیگران میخواهند که از آنان اطاعت و پیروی کنند و چه بساآن را به نفع انسانها جلوه دهند و خود را خیرخواه و اصلاحطلب معرفی کنند،ولی همینکه معلوم شود که پیروی از آنان با معصیت و سرپیچی از امر خداحاصل میشود و اطاعت از آنان همراه و ملازم با نافرمانی خدا است، نشانةاین است که این اطاعتخواهی به زیان انسان بوده و اجابتِ آن به مصلحتنیست و برای یک انسان عاقل، که سعادت و کمال خویشتن برایش مهمترینآرمان است، سزاوار نیست که خودِ واقعی خویش را قربانی خود دروغین ومادی دیگران سازد. پس هرگز تن به فرمانبرداری از مخلوق به بهای سرپیچیاز خالق نمیدهد. این مخلوق هر که خواهد باشد: دوست، همسر، پدر، مادر،فرزندان، همکاران، رئیس، همسایه، حاکم، ابرقدرت و...
البته کسانی که به خویشتن واقعی خود توجه دارند، دریافتهاند که هرگزسعادت حقیقی انسان با اطاعتِ دیگران از وی، هنگامی که در نافرمانی خداباشد حاصل نمیشود. همانگونه که توجه به دیگران، خدمت به آنان و تلاشبراییاری به آنان برای رشد و تعالی، یکی از لوازم مهم تامین سعادت حقیقیانسان است. هیچگاه فرمان بردن دیگران نمیتواند سعادت کسی را تامین کندمگر اینکه این فرمان بردن در راستایِ فرمان خدا باشد. که در اینصورتسعادت و کمال جاودانِ فرماندهنده و فرمان برنده ـ هر دو ـ را تامین میکندو اگر در تعارض با فرمان خدا باشد، به سعادتِ هر دو لطمه میزند!
آری! اطاعت از خداست که تنها و تنها تامین کنندة رشد، تعالی وخوشبختی جاودان انسان است و اطاعت از دیگران ـ اگر با سرپیچی از خداهمراه باشد ـ جز زیان و انحطاط برای انسان، پیامدی نخواهد داشت. پیرویاز این سرمشق بزرگ ـ که از ارکان اصلی توحید حقیقی و عملی است ـمیتواند ما را در راه امام علی(ع) قرار دهد. انشاءاللّه.
سلام
غرق در افکار هر روزه خود....فراموش میشود بدن...آن بدنی که یاد آور خداست ...وتنظیم روحی ...خلقت من روحی....!!!غرق در افکار هر روزه زمین ...وفراموش میشوند بیدها مجنون دل من....وفراموش میشود قاعده زیستن....!!آخر اینجا کجاست...زمینی ام....ونی آسمانی...قرن بلا تعجب فراق از خدا....فراق از آستان سبز نیایش...وخشک میشود نهال آدمیت...وشاید فرو رود در لجنزار طبیعت...آیا نردبان خداست گناهان منیت؟؟!!یا مسدود میکند صعود را...حلاوت را...خوشبختیهای هر روز مرا....؟؟!!...واینک خداست آن که هر لحظه آغوشش باز میشود به مهر به عشق ...به صفای مقدم آلاله ها صلوات....[گل]
ممنون از حضورتان
بروزیم[گل]
اطاعت مخلو ق تا سعادت تا ةامین ارامشش در اغوش مهر پروردگار..آطاعت خدا تا عاشقی...تا سراپرده وصال تا ...عمل به قالوا بلی ...اطاعت خدا تا همیشه...تا بهشت خود دلدار...