گویند شغالى، چند پر طاوس بر خود بست و سر و روى خویش را آراست و به میان طاوسان در آمد. طاوسها او را شناختند و با منقار خود بر او زخمها
زدند .
شغال از میان آنان گریخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ اما گروه شغالان نیز او را به جمع خود راه ندادند و روى خود را از او بر مىگرداندند .
شغالى نرمخوى و جهاندیده، نزد شغال خودخواه و فریبکار آمد و گفت: (( اگر به آنچه بودى و داشتى، قناعت مىکردى، نه منقار طاوسان بر بدنت فرود مىآمد و نه نفرت همجنسان خود را بر مىانگیختى . آن باش که هستى و خویشتن را بهتر و زیباتر و مطبوعتر از آنچه هستى، نشان مده که به اندازه بود، باید نمود.))
ر .ک: بدیع الزمان فروزانفر، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوى.
سلام دوست عزیزم
از شما دعوت می کنم از چت روم اختصاصی دختران ایرونی دیدن کنید
ادرس : http://www.mihanchat.com
منتظرتیم ...