امام علی (ع) : لاتَرَی الجاهِلَ اِلاّ مُفْرِطاً اَوْمُفَرِّطاً
(نهجالبلاغه ـ حکمت 70)
نادان را نمیبینی مگر مُفْرِط و زیادهرو یا مُفرِّط و اهمالکار.
از دیدگاهِ امام علی(ع) ـ که همان دیدگاه مکتب ناب توحیدی و اسلامناب محمدی(ص) است ـ یکی از اصلیترین ملاکها و شاخصهای رشد وتعالی انسان، عقل است. عقل، همان قوة تشخیص و توانِ تمییز حقّ و باطل،برانگیزندة انسان به پیمودن راه حقّ و طیکردن مسیر سعادت و همچنین عاملتعدیلکننده و هماهنگکنندة غرایز و تمایلات مختلف انسان و بکارگیریِاین غرایز و تمایلات در مسیر حیات ابدی و حقیقیِ آدمی است. عقل، آن قوةتشخیص و نیروی محرکهای است که انسان بر اساس هدایت و تحریک آن،خدا را میپرستد و در راه بدستآوردن بهشت و سعادت ابدی تلاش میکند.عقل، محور و منشا تعهد انسان در برابر حقّ و بنابراین ملاک ارزش آدمیاست. باید توجه داشت که در این تعریف از عقل، عقل جزئی که تنها از عهدةحسابگریِ مادّیِ صِرف و تشخیص منافع و مضارّ حیوانی برمیآید، مدّنظرنیست که «عقل جزئی» با «عقل» از دیدگاه وحیِ الهی و خاندان نبوت، تفاوتاساسی دارد.
علامت جاهل
امام علی (ع) : لاتَرَی الجاهِلَ اِلاّ مُفْرِطاً اَوْمُفَرِّطاً
(نهجالبلاغه ـ حکمت 70)
نادان را نمیبینی مگر مُفْرِط و زیادهرو یا مُفرِّط و اهمالکار.
از دیدگاهِ امام علی(ع) ـ که همان دیدگاه مکتب ناب توحیدی و اسلامناب محمدی(ص) است ـ یکی از اصلیترین ملاکها و شاخصهای رشد وتعالی انسان، عقل است. عقل، همان قوة تشخیص و توانِ تمییز حقّ و باطل،برانگیزندة انسان به پیمودن راه حقّ و طیکردن مسیر سعادت و همچنین عاملتعدیلکننده و هماهنگکنندة غرایز و تمایلات مختلف انسان و بکارگیریِاین غرایز و تمایلات در مسیر حیات ابدی و حقیقیِ آدمی است. عقل، آن قوةتشخیص و نیروی محرکهای است که انسان بر اساس هدایت و تحریک آن،خدا را میپرستد و در راه بدستآوردن بهشت و سعادت ابدی تلاش میکند.عقل، محور و منشا تعهد انسان در برابر حقّ و بنابراین ملاک ارزش آدمیاست. باید توجه داشت که در این تعریف از عقل، عقل جزئی که تنها از عهدةحسابگریِ مادّیِ صِرف و تشخیص منافع و مضارّ حیوانی برمیآید، مدّنظرنیست که «عقل جزئی» با «عقل» از دیدگاه وحیِ الهی و خاندان نبوت، تفاوتاساسی دارد.
در برابر عقل به معنیای که گفته شد، جهل مطرح میشود. جهالت، به معنیِنادانی و عدول از راهِ مستقیم و انحراف از طریق انسانیت و سعادت ابدیاست. «جاهل» از دیدگاه امام علی(ع)، تنها کسی نیست که از آگاهی و معرفتمحروم است، بلکه کسی است که عقل را از صحنة تصمیمگیری و اعمالِ نفوذدر اعمال و رفتار خود، کنار نهاده و قوایِ حیوانی خود را اصل قرار داده ورفتارش را تابع خواستها و تمایلات شهوات و غضب خویش ساخته است.بنابراین جهالت، ریشة کفر و الحاد و سرمنشا فساد و فسق است. در فرهنگقرآن کریم و اهلبیت:، «جهل» تنها نقطة مقابلِ «علم» نیست بلکه نقطةمتضاد با «عقل» است و هنگامی که امامانِ نور و هدایت، سخن از عقل و جهلبه میان میآورند، به بُعد علمی و دانش انسان نظر ندارند، بلکه به معرفت وحکمت عملی و نظری، نظر دارند که نشاندهنده و راه برنده و برانگیزندةانسان به نور و ظلمت، بهشت و دوزخ، سعادت و شقاوت یا نیکبختی جاودانو یا سیهروزیِ ابدی است.
امام امیرالمومنین علیبن ابیطالب(ع) در این کلام یکی از مهمترینخصوصیات و یا علامتهای «جاهل» را بیان میکند: جاهل، یا اهل افراطاست یا اهل تفریط. افراط یعنی زیادهروی، تندروی، بیش از اندازة لازم بهامری بهادادن و اهتمام ورزیدن و تفریط ـ در نقطة مقابلِ آن ـ یعنی اهمال،بیتفاوت بودن در مورد یک موضوع، کمگذاشتن و معطلگذاردن امری وبیاعتنایی به آن یا کم بهادادنِ آن. و جاهل، یا اهلِ افراط است و یا اهلتفریط، و به هر حال از مسیر تعادل و اعتدال و عدالت خارج است. در مقابلِجاهل، عاقل اهل عدل و اعتدال است. به هر موضوع و مسئلهای به اندازة وزنو ارج و جایگاه آن، بها میدهد و به آن میپردازد و از افراط و تفریط، پرهیزدارد.
متاسفانه کم نیستند کسانی که چه در امور دینی و چه در سایر امور زندگیخود، دچار افراط و تفریطاند، و به همان اندازه که از خطِّ اعتدال و تعادل دورباشند، از مراتب بالایِ «عقل» و دانایی محروماند. در آموزههای قرآن واهلبیت:، همانگونه که زیادهروی در توجه به مسائل مادی و زندگیدنیوی نهی شده، به همان اندازه از بیتوجهی مفرط و بیاعتنایی محض به«بهره حیات دنیوی» سرزنش شده است. همانگونه که از بخل و عدم انفاق مالدر راه خدا نهی شده، به همان اندازه از زیادهروی در بخشش مال در حدی کهخودِ شخص برای گذران زندگی خود دچار سرگردانی شود، ملامت گشتهاست. همانگونه که آشکارکردنِ همة عبادات و کارهای نیک مطلوب نیست، بههمان اندازه پنهان کردن آن هم صحیح نمیباشد، و...
اساساً یکی از مختصات امت پیامبر اکرم(ص) همین است که از افراط وتفریطهای امتهای پیامبران پیشین، پرهیز و احتراز دارد و به عنوان «امتوسط» و میانهرو توصیف شده است. این میانهروی نه به معنی محافظهکاری وسازش با دشمنان دین و خدا، بلکه به معنیِ اعتدال و پرهیز از تندروی وبیاعتنایی در امور میباشد.
همانگونه که پرهیز از افراط و تفریط، هم در تکالیف و وظایف دینی و همدر امور عرفی و عادی زندگی شخصی، از علامتهای «عقل» و دانایی است،همچنین در امور اجتماعی و سیاسی پرهیز از افراط و تفریط علامت بلوغاجتماعی و رشد سیاسی است، زیرا افراط در رسیدگی و تاکید بر بخشی ازنیازها و مسائل جامعه، قطعاً جای رسیدگی و توجه به سایر بخشها و نیازها راتنگ میکند و موجب تفریط در آن بخشها میشود. توجه به واقعیات وامکانات همزمان با لحاظِ آرمانها و ایدهآلها، توجه به مصالح و مقاصداجتماعی همزمان با لحاظ اصول و مبانی؛ توجه به خواستها و گرایشهاینسل جوان همزمان با رعایتِ مصالح و لوازم سعادت و بهروزی آنان؛ توجه بهتوسعة اقتصادی همزمان با لحاظِ ارزشها و معیارهای اسلامی؛ توجه بهاقتضائات بینالمللی همزمان با لحاظ شرایط داخلی و اهداف دینی و ملی؛توجه به آزادیهای اجتماعی همزمان با رعایت حدود قانونی و شرعی و...موجب میشود که عدل و اعتدال و تعادل در امور اجتماعی و کلان رعایتشود و سعادت و رشدِ همه جانبة آن تامین گردد.
تلاش کنیم با پرهیز از افراط و تفریط و شناخت خطّ تعادل و التزام بدان،گامی از جهالت فاصله بگیریم و به عقلانیت الهی نزدیک شویم. انشاءاللّه.
سلام
جاهلان نیستند مگر در حالت افراط و تفریط ...
مثل همیشه عالی عالیه
شما واقعا حبیب الله هستید؟
راستی نمازه یادتون نره (گل)