اى که بر مرکب تازنده سوارى هشدار
که خر خارکش غم زده در آب و گل است
آتش از خانه همسایه درویش مخواه
کانچه از روزن او مى گذرد دود دل است
سلام و عرض ادب به دوست گرامی خودم..با دل سودایی سر گشته ام من به دنبال خدا می گشته امدر زمین،در آسمان،در کهکشانلیک او نزدیک تر از جسم و جاناو به هر فصلی خودش را می نموداو به دست خود افق را می گشوداو به ما از نور خود تابیده استعطر خود را بین ما پاشیده استاو بهار آورد بعد از فصل سرداو نشاط آورد بعد از رنج و دردسبزه و گل را به ما تقدیم کردعشق را در بین ما تقسیم کرددر خلوص و خلوت پنهانی ام من پر از موسیقی روحانی امای خدای لحظه های دلپذیرشادی این لحظه را از ما مگیر
سلام و عرض ادب به دوست گرامی خودم..
با دل سودایی سر گشته ام
من به دنبال خدا می گشته ام
در زمین،در آسمان،در کهکشان
لیک او نزدیک تر از جسم و جان
او به هر فصلی خودش را می نمود
او به دست خود افق را می گشود
او به ما از نور خود تابیده است
عطر خود را بین ما پاشیده است
او بهار آورد بعد از فصل سرد
او نشاط آورد بعد از رنج و درد
سبزه و گل را به ما تقدیم کرد
عشق را در بین ما تقسیم کرد
در خلوص و خلوت پنهانی ام
من پر از موسیقی روحانی ام
ای خدای لحظه های دلپذیر
شادی این لحظه را از ما مگیر