تمام ادیان آسمانى «الگو» و نمونههائى را به پیروانشاننشان مىدهند. البته ناگفته پیداست که هر مکتبى انسان را بهنوعى تلقى مىکند و او را براساس جهانبینىاش مىشناسد مثلا یکىانسان را حیوانى مادى مىبیند و دیگرى در او به روح خدائىمعتقد است. هر مکتبى صفتى یا اوصافى به او مىدهد از قبیل: ناطق، اقتصادى، ابزارساز، ایدهآلساز، بىماهیت، متمدن وخودآگاه و...
در نتیجه انسانهائى که به عنوان «ایدهآل» در مکتبها معرفىمىشوند، ارزشهاى انسانى آنها مثل خود مکاتیب، متفاوت هستند وبه اصطلاح «ابرمرد» هرمکتب تجسم یافته عینى همان مکتب است.
در اینجا بىآنکه تعصب دینى یا ضد دینى نگاههاى ما را از درستدیدن باز دارد به چشم دقیق بنگریم، مىبینیم چهرههاى شگفتى کهاسلام به عنوان «انسان کامل» و «انسان نمونه» و «الگو» و«سرمشق» معرفى کرده است، تاکنون به هیچ چشمى نیامده است وهیچ دین و هیچ مکتبى چنین تصویر زیبائى از «انسان کامل»ارائه نداده است.
در مکتب اسلام، انسان ایدهآل جانشین خداست و با سه چهره: حقیقت، نیکى و زیبائى مشخص شده است. در تعالیم اسلام، تماماستانداردهاى ثابت و قراردادى در ارزشهاى انسانى نفى شده و یکروش استاندارد شده «تخلقوا باخلاق الله» که گرفتن خلق و خوىخداست، به مردم معرفى گردیده است و بدین وسیله اسلام، انسان رابه سوى بىنهایت کمال سوق مىدهد.
در مکتب اسلام برخلاف سایر ادیان و مکاتیب، انسانهاى کامل وبرجسته و نمونه بسیارند آنها همه «واقعیتخارجى» دارند وداراى وجودى قابل لمس و عینى مىباشند.
در قرآن مجید تمام پیامبران و مردان و زنان پاک، تجسم عینى«انسان کامل» و «الگوى» انسانیت معرفى شدهاند و ازتربیتیافتگان اسلام که قرآن و حدیث، طهارت و عصمت و پاکى آنانرا تضمین نموده است، «اهل بیت» پیامبر اکرم(ص) مىباشد و اینخانواده آشکارترین «حقیقت» و «مترقىترین مکتبى» هستند کهدر شکل موجودات انسانى تجسم یافتهاند و سیرت آنان همان سیرترسول اکرم(ص) مىباشد، آنان از پلیدى پاک شدهاند و عصمت ازآنان نگهبانى مىکند.