مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

وحدت ادیان الهی


باید به این حقیقت ، توجّه داشت این که در قرآن کریم از ادیان مختلفى ، نام برده شده هرگزبه معناى وجود ادیان متعدّد با آرا و عقاید متفاوت و احیانا متضاد دراصول و فروع دینى شان نیست که از سوى قرآن کریم مورد تاءیید قرارگرفته باشد؛زیرا بنابر تصریح قرآن ، اصل دین که منطبق با فطرت انسان  است ، از آدم (ع ) تا خاتم (ص ) یکى بیش نیست ، و آن هم اسلام نام دارد. چنان که فرمود:
(اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللّهِ اِلاسْلا مُ... وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاِسْلا مِ د ینا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى اْلاخِرَة مِنَ الْخ اسِرینَ.)
(1)
دین ، نزد خدا، تنها اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق ) است ... و هر کس جز اسلام ،آیین دیگرى براى خود برگزیند، از او پذیرفته نیست ، و در سراى باقى از زیانکاران خواهدبود.
بر این اساس است که قرآن کریم ابراهیم خلیل (ع ) را مسلمان معرفى کرده ، و فرمود:
(ما کانَ اِبْر اهیمُ یَهُودِیّا وَ لا نَصْر انِیا وَلکِنْ کانَ حَنیفا مُسْلِما وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ.)
ابراهیم ، نه یهودى بود ونه نصرانى ، بلکه موحّدى خالص و مسلمان بود، و هرگز ازمشرکان نبود.
در آیه 13 سوره (شورى )، درباره ثبات و وحدت دین خدا که از آدم (ع ) تا خاتم (ع )استمرار دارد، چنین آمده است .
(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِی اءَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصّى بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى اءَنْ اءَقِیمُوا الدِّینَ وَلاَ تَتَفَرَّقُوا فِیهِ...)
آیینى را براى شما تشریع کرد که به نوح ، توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم این بود که : دین خدا را، بر پادارید و در آن ، تفرقه ، ایجاد نکنید!
نتیجه ثبات و وحدت دین الهى ، این است که ادیان الهى دراصل دیانت که همان اسلام باشد اشتراک داشته و تفاوت آن ها تنها در مذاهب و شرایع امت ها است ؛زیرا اصل دین که مساءله توحید، وحى ، رسالت ، عصمت ، امامت ، عدالت برزخ ، قیامت ، سراى آخرت و مفاهیمى از این نوع است ، همان خطوط کلّى مى باشد که انسان بر اساس فطرت وسرشت انسانى الهى اش در هر زمان و مکان ، و باهر نژاد و قومیتى ، خواهان آن است . امادستورهاى جزئى و فروع عملى متناسب با ابعاد طبیعى ومادّى آدمى و خصوصیات فردى و قومى افراد به مقتضاى زمان ها و مکان هاى گوناگون ، تغییر مى یابند. این فروع جزئى که دلیل پیدایش ‍ شرایع گوناگون هستند نه تنها موجب کثرت دراصل دین نمى باشند، بلکه نتیجه همان فطرت ثابت و واحد هستند .
(2)
براین اساس ، در قرآن کریم آن جا که محور گفتار،اصول دین یا خطوط کلى فروع آن است چنان که در آیات مربوط به آن ملاحظه کردیم ، سخن از تصدیق کتب آسمانى به یک دیگر است ، که در واقع نمایانگر تصدیق پیامبران (ع ) به یکدیگر مى باشد. (3)
امّا آن جا که محور گفتار، فروع جزئى دین است سخن از تعدد، تفاوت و تغییر است :
(لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا...)
(4)
براى هر امتى از شما، شریعت و روش خاصّى قرار دادیم .
راز این که ، قرآن کریم هرگز کلمه (دین ) را به صورت جمع (ادیان ) به کار نبرده است، بلکه همواره آن را به صورت مفرد ، استعمال کرده ، همین است که اصول فکرى و عملى که پیامبران به آن مى خوانده اند یکى بوده ، و همه آن ها مردم را به یک شاهراه ، هدایت و به سوى یک هدف مقدّس ، دعوت مى کرده اند؛ اختلاف شرایع و قوانین جزئى در جوهر و ماهیّت این راه که نامش در منطق قرآن (اسلام ) است تاءثیرى نداشته است . تفاوت واختلاف تعالیم پیامبران با یک دیگر از نوع اختلاف برنامه هایى است که در یک کشور، هر چندیک بار به مورد اجرا گذاشته مى شود. و همه آن ها از یک قانون اساسى الهام مى گیرد؛ از اینرو، تعلیمات پیامبران (ع ) در عین پاره اى اختلافات ،مکمّل و متمّم یکدیگر بوده است .
به بیان روشن تر، تفاوت آموزش هاى پیامبران (ع ) با یکدیگر یا از نوع تفاوت تعلیمات کلاس هاى بالاتر با کلاس هاى پایین تر است و یا از نوع تفاوت اجرایى یکاصل کلّى در شرایط و اوضاع گوناگون مى باشد.

1- آل عمران ، آیات 19 و 85.2- برگرفته از شریعت در آیینه معرفت ، عبدالله جوادى آملى ، ص 100 101، معالمالنبوة فى القرآن جعفر سبحانى ، ج 3، ص 119 120.3- ر.ک مائده ، آیات 46 48.4- همان ، آیه 48 .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد