مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

کمر علی را شکستند!

کمر علی را شکستند!

علی (ع) فرمودند : دو کس پشت مرا شکستند ؛

1-  مرد سخنور بد کردار. 2- عابد جاهل ناسک .

 اولی به کمک زبان  بر کار های زشت خود پرده می کشد. دومی با عبادات خود نادانی خویش را پنهان می کند. ( خصال صدوق،ص 80)

اهل بیت علیه السّلام در مجلس ابن زیاد

اهل بیت علیه السّلام در مجلس ابن زیاد 

 
پس ار ورود اهل بیت علیه السّلام به کوفه، ابن زیاد بد بنیاد در قصردار الاماره نشست و صلاى عام در داد که در آن مجلس عموم اهل کوفه حاضر گردند حکم نمود که سر مطهر امام حسین علیه السّلام را در پیش روى آن لعین نهادند و زنان و دختران اهلى بیت حضرت امام علیه السّلام و کودکان آن جناب در مجلس آن شقاوت ماب حاضر گردیدند؛ پس علیا مکرمه حضرت زینب خاتون علیه السّلام به قسمى که او را نشناسند و ملتفت حال او نگردند بنشست ابن زیاد شقى از حال آن مخدره سؤ ال کرد، به او گفتند: این علیا مکرمه زینب خاتون دختر امیر المومنین علیه السّلام است ابن زیاد لعین متوجه آن جناب شد و به زبان بریده این کلمات را بگفت : حمد خدا را که شما را رسوا نمود و دروغ شما را ظاهر ساخت خانم زینب در جواب ابن زیاد نانجیب ، فرمود: روسایى براى فاسقان است و دروغگویى درشان فاجران است و ما خاندان رسول خدا چنین نیستیم باز ابن زیاد گفت : دیدى خدا با برادرت و اهل بیت تو چه کرد! زینب کبرى فرمود: من بجز خوبى از پروردگارم ندیدم ، شهداى کربلا گروهى بودند (از بندگان خاص خدا) خدا عزوجل شهادت را براى ایشان مقدر فرموده بود و آنها به سوى آرامگاه ابدى خود شتافتند و به زودى خداى تعالى بین تو و آنها جمع نماید و به حسابرسى پردازد و آنان علیه تو حجت اورند و با تو دشمنى نمایند؛ پس ‍ نظر نما که در روز رستاخیز رستگارى و پیروزى از آن کیست ؟ اى ابن مرجانه ! مادرت به عزایت نشیند.:
راوى گوید: با شنیدن این گفتار از دختر حیدرکرار، ابن زیاد بدرکردار در خشم شد چون مار، چنانکه مى نمود که تصمیم به قتل آن مخدره دارد پس ‍ عمرو بن حریث به آن ملعون ، گفت : اى ابن زیاد! این زن است و طائفه زنان را بر سخنانشان مواخذه نمى کنند.

افشاگری های امام سجاد و حضرت زینب در کوفه

افشاگری های امام سجاد و حضرت زینب در کوفه 

 در کتب تاریخ و از جمله سید بن طاوس در کتاب لهوف نوشته اند: عمر سعد لعین پس از قتل فرزندم خاتم النبیین ، سر مطهر امام شهید را در همان روز عاشورا به همراه خولى بن یزید اصبحى و حمیدبن مسلم ازدى - لعنهما الله - به نزد عبیدالله بن زیاد بد نهاد، روانه داشت و نیز حکم داد که سرهاى انور سایر شهداء - رضوان الله علیهم اجمعین - چه از اصحاب و یاران و چه از اهل بیت و جان نثاران آن حضرت را پاک و پاکیزه نمودند و آنان را با شمر بن ذى الجوشن پلید و قیس بن اشعث با سرهاى مطهر به سوى کوفه رفتند و عمر سعد خود نیز روز عاشورا و روز یازدهم را تا هنگام زوال در زمین کربلا اقامت نمود و بعد از زوال ، آن اهل بیت غم آمال و آن کسانى را که از طوفان ستم آن اشقیا در سرزمین محنت و بلا، باقى مانده بودند از عیالات حسین علیه السّلام را بر روى پلاسهاى بى هودج شتران ، سوار نمودند زنان آل عصمت و طهارت را که امانتهاى انبیاء بودند مانند اسیران ترک و روم با شدت مصیبت و کثرت غم و غصه ، به اسیرى مى بردند.

ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا

ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا

امام حسین علیه السلام پس از آن که با دعوت مردم کوفه و نامه هاى فراوان و پى در پى آنان روبرو شد، تصمیم به هجرت از مکه به سوى کوفه گرفت .
با این که برخى از آشنایان و بزرگان مدینه ، مانند محمد حنفیه ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر، آن حضرت را از سفر به کوفه بر حذر کرده بودند و با دلایلى چند، تلاش کردند که وى را منصرف کنند، با این حال امام حسین علیه السلام سفر به کوفه را براى خویش تکلیف فرض ‍ کرد و به آن اقدام نمود.
امام حسین علیه السلام در روز هشتم ذى حجه سال 60 قمرى به قصد کوفه ، از مکه خارج گردید. قافله امام حسین علیه السلام پس از رسیدن به سرزمین عراق ، در منزلگاه ((شراف )) با سپاه یکهزار نفرى حر بن یزید ریاحى که از سوى عبیدالله بن زیاد براى تعقیب و یا نبرد امام حسین علیه السلام ماءموریت یافته بود، مواجه گردید و از آن پس ، مسیر تاریخ به سوى دیگر کشیده شد.
حر بن یزید که در پى نامه هاى روزانه عبیدالله ، امام حسین علیه السلام را کنترل کرده و در مراقبت کامل خویش داشت ، بنا به فرمان عبیدالله بن زیاد، آن حضرت را از مسیر اصلى به صحراى خشک و غیر آباد کشانید. تا این که در روز پنج شنبه ، دوم ماه محرم سال 61 قمرى در سرزمین کربلا، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و از ادامه حرکت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد. امام حسین علیه السلام همین که متوجه شد، آن سرزمین ، کربلا است ، دستور داد آن جا خیمه گاه و منزلگاه دایمى خویش قرار دهند. چون آن حضرت پیش از این از جدش محمد صلى الله علیه و آله و سلم و پدرش ‍ امیرمؤ منان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است .

بوی بهشت می وزد از کربلای تو

ای صد هزار جان گرامی فدای تو

رفتی به پاس حرمت کعبه بکربلا

شد کعبه حقیقی دل کربلای تو

اندر منی ذبیح یکی بود وزنده رفت

ای صد ذبیح کشته شد در منای تو

اجر هزار عمره وحج در طواف تست

ای مروه وصفا بفدای صفای تو

هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین

فردا خداست جل وجلاله جزای تو

خون خداست خون تو وجز خدا نیست

ای کشته خداکه خدا خون بهای توست

دو نقش متمایز در مبارزات ائمه (ع )


مناسب است در اینجا توجه خواننده عزیز را به یک موضوع کلى و اساسى در مورد نقش ‍ متمایز و مختلف ائمه هدى علیهما السلام در مقابله و مبارزه با جباران و ستمگران ، جلب نماییم و آن این که :
مقاومت در برابر ستم و فساد و مبارزه با حکومتهاى باطل اختصاص به حسین بن على علیهما السلام ندارد بلکه همه ائمه هدى و پیشوایان که
((علت مبقیه )) و نیروى حفاظت و پاسدارى اسلام هستند، در عصر خود چنین مقاومت و مبارزه اى را داشته و آن را رهبرى مى کردند، منتها این پیشوایان در مقابله و رویارویى با مخالفان خود که اسلام را ملعبه خویش قرار داده بودند، نسبت به شرایط و اوضاع ، دو نقش متمایز و مختلف ایفا مى نمودند؛ نقش ‍ مبارزه مثبت و نقش مبارزه منفى .1- مبارزه منفى :
در مواردى که شرایط حاکم بر اجتماع به گونه اى بوده که مبارزه و رویارویى با نیروى منسجم و حساب شده دشمن از طرفى موجب شکست قطعى و از بین رفتن نیروها مى گردید و از طرف دیگر، در اثر همین جو حاکم هیچ نفعى ولو در دراز مدت براى اسلام نداشت و بلکه منجر به تثبیت و تحکیم قدرت و سلطه همه جانبه دشمن مى گردید در این شرایط ائمه هدى علیهما السلام به جاى مبارزه مثبت ، نقش مبارزه و مقاومت منفى را ایفاء مى کردند یعنى در عین اینکه از اقدام انقلابى و مبارزه با شمشیر، خوددارى مى نمودند عملاً با دستگاههاى جبار در نبرد و مبارزه پیگیر بودند و همین مبارزه ها بود که به فشار و سلب آزادى و به زندانى و مسموم شدن و بالا خره به شهادت آنان منجر مى گردید.
از مظاهر و نمودهاى مقاومت منفى پیشوایان ما، تحریم و قدغن نمودن هر نوع وابستگى و گرایش و همکارى با دستگاه خلافت بود که حتى طرح شکایت و دادخواهى از محاکم قضایى و حقوقى وابسته به دستگاه خلافت از سوى ائمه علیهما السلام تحریم شده بود.
و از نمونه ها و شواهد این نوع مبارزه ، گفتگویى است که حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام با
((صفوان جمال )) که شترهاى خود را به درباریان هارون الرشید دیکتاتور مقتدر تاریخ - آن هم براى سفر حج - کرایه داده بود، مى باشد که آن حضرت ، ((صفوان )) را از این عمل شدیدا نهى نمود و او نیز طبق دستور امام علیه السلام تا آنجا پیش رفت که قبل از وقت ، همه شترهاى خود را یکجا فروخت . البته این موضوع از نظر هارون مخفى نبود و لذا ((صفوان )) را احضار و او را تهدید به قتل نمود(5).
نقش مبارزه منفى علاوه بر این که موجب تضعیف قدرت حکومت مى شد و تعدادى از عناصر و مهره ها از همکارى با دستگاه خلافت امتناع مى ورزیدند، خود سندى بود بر ضد رژیم و نامشروع بودن تصدى حکومت رانشان مى داد و در واقع موضعگیرى منفى ائمه هدى علیهما السلام مایه آگاهى توده ها نسبت به ماهیت خلفا و مقدمه اى براى مقاومتها و مبارزه هاى مثبت در آینده بود.
2- مبارزه مثبت :
و اما در مواردى که مبارزه مثبت طبق شرایط و اوضاع ولو در درازمدت مفید و ثمربخش بود، ائمه هدى علیهما السلام قدم به میدان مبارزه گذاشته نه سکوت بلکه حتى مقاومت منفى را نیز در مقابل حکام جنایتکار، بزرگترین گناه به قول امیرمؤ منان علیه السلام
((کُفْرٌ بِما اَنْزَلَاللّهُ)) تلقى مى نمودند.
و بارزترین شکل هر دو نوع مبارزه در روش و عملکرد حسین بن على علیهما السلام ظاهر گردید؛ زیرا آن حضرت در دوران دهساله از سال پنجاه تا سال شصت (فاصله شهادت حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام و هلاکت معاویه ) مانند بعضى از امامان طبق شرایط و اوضاع ، همان روش مقاومت منفى را در پیش گرفت ولى پس از هلاکت معاویه که شرایط براى مبارزه مثبت به وجود آمد آن حضرت نیز بدون کوچکترین تاءمل و با وجود مخالفت شدید همه دوستان و اقوام خویش ، این مبارزه را آغاز و در مقابله با یزید موضع مثبت و انقلابى خویش را آشکار کرد و با یارانى اندک و بى وفایى مردم و تزلزل و ترس توده ها که امام به همه اینها آگاهى داشت ، راهى را انتخاب کرد که فرجامش شهادت بود و در این راه گرچه پیکرش ‍ هدف تیرها و نیزه ها و شمشیرها قرار گرفت و تنش لگدمال سم اسبها شد ولى شرایط طورى نبود که این خون پاک به هدر برود و دستگاه تبلیغاتى بنى امیه با تلاش فراوان که داشت بتواند آن را لوث کند.
ولى آیا انتخاب این روش براى حسین بن على علیهما السلام در دوران معاویه و با شرایط آن زمان نیز وفق مى داد؟ و اگر چنین بود برخورد او با معاویه نیز مانند پدرش امیرمؤ منان علیه السلام به صورت مبارزه و مقاومت مثبت بود نه به صورت مبارزه منفى
.

مقام آل محمد(ص) در شیعه

بر اساس اعتقادات شیعه ؛  آل محمد(ص) بندگان خاص و خالص خدایند و تمام آثار و شئون خدایی که در امور، علوم و معجزات از ایشان ظاهر گردیده و می‌گردد در برابر [ذات] خدا، به منزلة صفت نسبت به موصوف است؛ همان طور که صفت هرگز به قدر یک چشم بر هم‌زدن بدون موصوف قوامی ندارد و همیشه قائم به موصوف است به قیام صدور؛ آل محمّد(ص) با این شئون و فضائل و کمالات و خصایصی که خداوند به ایشان عطا فرموده است نسبت به او کمال فقر و ذلت و احتیاج را دارند و در آنچه که خدا به آنها عطا نموده، [نه تنها] هیچ استقلالی از خود ندارند [بلکه] ادعای استقلال هم نکرده و نمی‌کنند و آنچه از اسما و افاضات آل محمّد(ص) است، اسمای حسنا و امثال علیای الله بوده و ایشان بدون امر و فرمان خداوند هیچ فعلی را انجام نداده و از خود به هیچ وجه اراده‌ای ندارند. خوف و ترسشان از خدا از همة مخلوقات بیشتر است و مثل آنها مثل آهنی است که در اثر مجاورت و نزدیکی با آتش و به آتش سرخ و تفتیده شده عمل آتش را از خود نشان می‌دهد و می‌سوزاند، لکن آهن گرم شده است نه آتش، سوزندگی آن از ذات خود او نیست و از آتش است. هیچ وقت ممکن‌الوجود، واجب‌الوجود نمی‌شود ولی هر چه تقرّب او به خداوند بیشتر شود صفات الهی بیشتر در او جلوه می‌کند. و این فرموده که:   "بنده‌ام مرا اطاعت نما تا آنکه تو را نمونه (و مثال) خویش نمایم که هرگاه به چیزی بگویی «بشو» بشود."* وشاهد همین مدعا است این کلام ":  دائماً بنده به واسطة انجام مستحبات به سویم نزدیک می‌گردد تا آنکه من گوش او بشوم که با آن می‌شنود و چشمش که با آن می‌نگرد و دستش که با آن می‌گیرد."** بر خلاف باور خیلی از افراطیون و تفریطیون خدا امر خلق و رزق را به ائمه(ع) واگذار نکرده و یا آنان مثل افراد عادی کاره نباشند، بلکه مرتبه و مقامی به آنها داده شده است که هرگاه از خدا بخواهند خلقی را خلق کند و یا روزی بدهد، خداوند خواهش آنها را از اجابت می‌فرماید زیرا حق آنها را بزرگ گردانیده است.

* عبدی أطعنی حتی أجعلک مثلی إذا قلت لشیءٍ‌ کن فیکون.
**
لا زال العبد یتقرّب إلی بالنّوافل حتّی کنت سمعه الّذی یسمع به و بصره الّتی یبصر بها و یده الّتی یبطش بها.

انتظار سبز

وقتی ابرهای تیره، چهره خورشید را پوشانده و دشت و دَمَن از دست بوسی آفتاب محروم گردیده و سبزه و گل از دوری مِهر عالم تاب پژمرده است چاره چیست؟ زمانی که عصاره آفرینش و خلاصه خوبی‌ها و آیینه زیبایی‌ها رخ در نقاب غیبت کشیده و جهانیان از فیض حضور او بی نصیب مانده‌اند چه می‌توان کرد؟

گل‌های باغ چشم به راهند تا سایه باغبان مهربان را بر سر خود ببینند و از دستان پر مهر او آب حیات بنوشند و دل‌های مشتاق، بی تاب چشم‌های اویند تا عنایت شور آفرین او را لمس کنند و اینجاست که «انتظار» شکل می‌گیرد. آری، همه منتظرند تا او بیاید و سبزی و نشاط را به ارمغان آورد. به راستی «انتظار» چه زیبا و شیرین است اگر زیبایی آن در نظر آید و شیرینی آن در کام دل، چشیده شود.

حقیقت انتظار و جایگاه آن

ابعاد انتظار

شناخت امام

الگوپذیری

یادِ امام

آثار انتظار

پاداش منتظران

ادامه مطلب ...

وظایف منتظران


منتظران راستین حضرت مهدى (عج ) علاوه بر انجام دستورهاى عمومى اسلام ، باید تکالیف خاصى را در مورد  آن حضرت مراعات نمایند که به بعضى از آن ها اشاره مى کنیم :
1 شناخت درست از امامت و صفات آن حضرت ؛ زیرا اعتقاد به امامت ایشان از ارکان اعتقادى دین اسلام است که مرگ بدون آن از نوع مرگ ضلالت و جاهلیت است .

2 دعا براى سلامتى آن حضرت ، به گونه اى که ائمه (ع ) تعلیم داده اند.(1)
3 صدقه دادن براى سلامتى ایشان (2)، همان گونه که وقتى یکى از عزیزان ما، در سفر است ، صدقه مى دهیم تا سالم بازگردد. این صدقه نوعى ابراز مودّت به آن حضرت است که همه اُمت بدان ماءمورند.
4 اندوهناک بودن در فراق آن حضرت ؛ از این رو، سزاوار است دعاى ندبه در هر صبح جمعه خوانده شود، و آن دعا ناله عاشقى است که در فراق آن حضرت اشک مى ریزد، همان گونه که امام صادق (ع ) در فراقش اشک ریخت .
سدیر صیرفى مى گوید: من و مفضل و ابو بصیر و اءبان بر امام صادق (ع ) وارد شدیم ، دیدیم روى خاک نشسته و مانند زن جوان مرده گریه مى کند و حزن و اندوه از چهره اش ‍ نمایان است ، در حالى که مى فرماید:
آقاى من ! غیبت تو خوابم را ربوده ، بسترم را بر من تنگ کرده ، آرامش قلبى ام را گرفته و مصیبتم را ابدى کرده است . جز این مصیبت عظیم [غیبت تو] که در برابر دیدگانم مجسّم است و از همه مصایب بزرگتر، جانگدازتر، سخت تر و ناآشناتر است ، چیزى را احساس نمى کنم ، نه اشکى را که از دیدگانم روان است و نه ناله اى را که از سینه ام برمى خیزد.
سدیر مى گوید: با دیدن این منظره ، عقل از سر ما پرید و گمان کردیم ، حادثه اى براى آن حضرت پیش آمده است . عرض کردیم : اى پسر بهترین آفریدگان ! خداوند چشمانتان را نگریاند، چه حادثه اى پیش آمده که اشک شما روان است ؟ در این هنگام آن حضرت نفس عمیقى کشید و فرمود:
امروز صبح در کتاب جفر نگاه مى کردم ، کتابى که شامل بر حوادث گذشته و آینده تا روز قیامت است و خداوند آن را به محمد(ص ) و امامان بعد از او اختصاص داده است . در آن جا به اخبار قائم (عج ) برخوردم و درباره غیبت و طول عمر او و آزمایش مؤ منان در فکر فرو رفتم که چگونه طول غیبتش ‍ موجب شک و تردید آنان و ارتداد عده زیادى مى شود، از این رو، غم و اندوه بر من غلبه کرد و متاءثر شدم ... .(3)
5 انجام طواف و حج مستحبى به نیابت از ایشان .
موسى بن قاسم مى گوید: به امام جواد(ع ) عرض کردم : مى خواهم به نیابت از طرف شما و پدرتان طواف کنم ، اما به من مى گویند نباید به نیابت از طرف اوصیا طواف کرد. آن حضرت در پاسخ فرمود:
نه این چنین نیست ، هر چه برایت امکان دارد طواف کن .(4)
6 توسل و استغاثه به آن حضرت ؛ چرا که او فریادرس بیچارگان و درماندگان است و چه بسیار مشکلات و نیازهایى که بر اثر استغاثه به آن حضرت رفع شده است .(5)
7 هنگامى که نام آن حضرت [قائم آل محمّد(ص )] برده مى شود، همه براى تعظیم و تکریمش به پا خیزند، چنان که روایت شده که حضرت رضا(ع ) در مجلسى در خراسان وقتى نام (قائم )(عج ) برده شد، ایستاد و دست بر سرش نهاد و فرمود:
(اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ)(6)
8 آشنا کردن مردم با امامت آن حضرت و راهنمایى آنان به لزوم پیروى از ایشان که نوعى (تواصى به حق ) است .(7)
9 بزرگداشت و تجلیل از مقام افرادى که منسوب به آن حضرت هستند، از قبیل سادات ، علما و صالحان که از خاندان آن حضرت یا شاگردان و جانشینان اویند.
10 براى ثبات عقیده و ایمان خود به خواندن دعاى زیر مداومت نماید.
زراره مى گوید: به امام صادق (ع ) عرض کردم : فدایت شوم ، اگر زمان غیبت را درک نمودم ، چه کنم ؟ آن حضرت فرمود: اى زراره ! اگر آن زمان را درک کردى ، این دعا را بخوان : (اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَکَ فَاِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى )(8)
خداوندا! خودت را به من بشناسان ؛ زیرا اگر خودت را به من نشناسانى ، پیامبرت را نخواهم شناخت . پروردگارا! فرستاده ات را به من بشناسان ؛ چون اگر او را به من معرفى نکنى ، حجت تو را نخواهم شناخت . بار الها! حجت (امام وقت ) خود را به من معرفى کن ؛ چرا که اگر او را به من نشناسانى ، در دینم گمراه خواهم شد.


1- منتخب الاثر، ص 497 498.
2- منتخب الاثر، ص 503.
3- همان ، ص 502.
4- کمال الدین و تمام النعمه ، ج 2 1، ص 353 354.
5- وسائل الشیعه ، ج 8، ص 141 و 138.
6- ر. ک : نجم الثّاقب یا زندگانى مهدى موعود(عج )، ص 531 538.
7- منتخب الاثر، ص 506.
8- ر. ک : عصر (103)، آیه 4.

دیدار یار

 - بسیاری از علما معتقدند که در این زمان نیز، ملاقات با آن ماه منیر امکان دارد و بارها اتّفاق افتاده است. حکایت شرفیابی بزرگانی چون علامه بحرالعلوم، مقدس اردبیلی، سیدبن‌طاووس و مانند آنها معروف و مشهور است و در کتاب‌های بزرگان علما نقل گردیده است.

 - باید توجه داشت که ادّعای ملاقات و دیدار آن حضرت از هر کسی پذیرفته نیست.  در طول مدت غیبت کبری و به ویژه در زمان ما، افرادی با ادّعای ملاقات امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پی جمع کردن مردم و کسب نام و نانی برای خود بوده‌اند و از این راه بسیاری را به گمراهی و انحراف در عقیده و عمل کشانیده اند؛ با توصیه خواندن بعضی دعاها و انجام برخی اعمال که بسیاری از آنها هیچ اصل و اساسی ندارد و با دعوت از مشتاقان دیدار، برای شرکت در جلسه هایی که محتوای قابل قبولی ندارد، وعده دیدار حجّت خدا را می‌دهند و بدینگونه امر ملاقات با آن امام غایب را کاری سهل و در دسترسِ همگان جلوه می‌دهند در حالی که بدون تردید آن حضرت بر طبق اراده پروردگار در غیبت کامل قرار گرفته است و جز برای افرادی انگشت شمار که تنها راه نجات آنها عنایت مستقیم آن مظهر لطف الهی است رخ نمی‌نماید.

 - جان سخن اینکه اگر چه دیدن جمال نورانی امام عصر و سخن گفتن با آن محبوب دلها سعادتی بزرگ است امّا امامان ما و به ویژه حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شیعیان نخواسته‌اند که در پی دیدار امام زمان خود باشند و برای رسیدن به این مقصود، چلّه نشینی کرده و یا بیابان گردی پیشه کنند؛ بلکه در کلمات پیشوایان معصوم(علیهم السلام) سفارش فراوان شده است که شیعیان پیوسته به یاد آن حضرت بوده و برای فرج او دعا کنند و در جلب رضای او در گفتار و کردار بکوشند و در راستای اهداف بزرگ او قدم بر دارند تا هر چه زودتر زمینه ظهور آن امید بشریت فراهم گردد و عالم از فیض مستقیم او بهره مند شود.

ادامه مطلب ...

علی از علی می گوید

به وظیفه قیام کردم به وقتى که دیگران ناتوان شدند، خود را  آشکارنمودم آن زمان که دیگران سر در گریبان بودند، سخن گفتم هنگامى که آنان واماندند، و به نور خدا راه پیمودم وقتى که آنان دچار توقف شدند.
در آن زمان صدایم از همه پایین تر بود، ولى در پیشى گرفتن به خیر از همه برتر بودم. با عنان فضائل پرواز کردم، و جایزه مسابقه را بردم، همانند کوهى که باد شکننده آن را نجنباند، و طوفان آن را از جا نکند.
کسى نتوانسته از من عیب بگیرد، یا زبان به بدگوئیم باز کند. ضعیف در نزدم عزیز است تا حقّش را از ظالم بگیرم، و قوى نزدم ناتوان است تا حق مظلوم را از وى بستانم. مـا بـه قضـاء الهى راضـى، و تسلیم امـر او هستیم.
آیا مرا مى بینى که به رسول خدا ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ دروغ بندم؟ به خدا اول کسى هستم
که او را باور کردم، و اول کسى نخواهم بود که بر او دروغ بندم. در مسأله خلافت خود فکر کردم دیدم وجوب
اطاعت از رسول (که مرا به مدارا امر کرده بود) برعهده من است، بیعت کردم و براساس پیمان خود با نبى اسلام عمل کردم.

( ترجمه خطبه 37 نهج البلاغه)

گزیده ای از زندگانی امام دهم

امام دهم، حضرت على بن محمد الهادى- (ع)- بنا به قول مشهور در تاریخ پانزدهم ذیحجه سال 212 هجرى در حوالى مدینه متولد شدند. نام امام دهم ،"على" و کنیه آن حضرت "ابوالحسن ثالث" است ("ابوالحسن ماضى" نیز گفته شده است). مشهورترین القاب ایشان "هادى" و "نقى" است. از آنجا که ایشان و فرزندشان امام حسن عسکرى- (ع)- در محلهاى از سامرا به نام "عسکر" (یعنى لشکر و سپاه) سکونت داشتند (و در حقیقت تحت نظر بودند)، به آن دو بزرگوار لقب "عسکرى" نیز داده بودند.

"ستمگران و گردنکشان بر قله کوهها منزل گزیدند تا در امان باشند، ولى قله کوهها براى آنان سودى نداشت و پس از آن عزت و شوکت، از آن کوهها و پناهگاهاى مرتفع به پایین کشیده شدند و در گورها جاى گرفتند. چه بد منزلگاهى است آن حفره ها که در آن قرار گرفتند! پس از دفن شدن آنها، منادیى با فریاد بلند ندا داد: کجاست آن دستبندهاى زینتى و آن تاجها و لباسهاى فاخر؟ کجا هستند آن صورتهایى که در ناز و نعمت مىزیستند و در مقابل آنها پرده هاى نازک مى آویختند؟ قبور آنان بروشنى پاسخ این سؤالات را آشکار کرد: اکنون کرمها بر آن صورتها مىلولند. مدت زمان مدیدى بود که مىخوردند و مىنوشیدند و امروز پس از آن خوردنهاى بسیار، خودشان خوراک کرمها شده اند."

ادامه مطلب ...

سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر (ع) را تسلیت می گویم

 

 

  

  

روی من و تربت بیابان بقیع         دست من و دامان امامان بقیع

             

جان خسته و دل کبابم و دیده پر اشک       در آرزوی  قبور ویران بقیع    

 

سیره عملى امام باقر(ع)

ادامه مطلب ...

چگونه می توان به مقام دوستی اهلبیت رسید؟

برای نیل به مقام دوستی اهلبیت  دو راه وجود دارد که هردو ملازم همدیگر می باشد ؛ نظری و عملی.

  نظری :  " محبت " فرزندی است که در دامان معرفت  و شناسایی پرورش می یابد و آن گاه که معرفت حاصل شد، کشش به سوی محبوب و شکل گرفتن طبق روش او نیز حتمی خواهد بود. از این رو نخستین قدم در ایجاد محبت و نیل به مقام دوستی اهلبیت (ع) ، شناخت آنان است و برای شناخت سه راه وجود دارد:

1-     مطالعه تاریخ زندگانی آنان.

2-     مطالعه و تفکر در سخنان و عملکرد آنان.

3-     شناخت خدا ( زیرا؛ با شناخت خدا و صفات او می فهمیم که اهلبیت که متصف به اوصاف و اسماء  الهی هستند چه وی‍زگی های دارند)

 عملی :  در این راه نیز دو روش اساسی وجود دارد ؛

     1-  تبعیت از آنان؛ عمل کردن به سخنانشان و اجتناب ازحرام و عمل کردن به واجبات، هم شکلی با آن سروران، متخلق شدن به اخلاق آنان در سخن وعمل. باروری و همچنین فزونی محبت به آن عزیزان ، به دوست داشتن امور و افرادی است که آنان دوست می دارند و متنفر بودن از هر کس و چیزی که ایشان، مبغوضش می دارند.

2-     رابطه وپیوند داشتن؛  زیارت آنان در حرم های پاکشان و یاد کردن ایشان از دور ونزدیک، موجب ایجاد محبت می شود. اینکه بر زیارت اهلبیت  (ع) این همه ثواب مترتب بوده و این همه به آن توصیه شده است؛ برای این است که با آنان " رابطه" پیدا شود. وقتی رابطه پیدا شد، " تشبه" پدید می آید و وقتی تشبه پیدا گشت ، " عشق ومحبت" به حد اعلای خود می رسد.

امام جواد(ع) و راز شهادت

تقواى الهى و عدم همراهى با فساد در بار

برترى دانش و تفوق علمى

بزرگداشت نهضتهاى شیعى

درود و سلام و صلوات خدا بر جواد الائمه(ع) آن هنگام که بامیلادش جلوه زیباى مبارک‏ترین مولود را رقم زد و آن هنگام که باقامت زیباى امامت‏خویش قیامتى از شکوه و جلال و عظمت الهى رامتجلى ساخت و آن زمان که در آخر ذى قعده سال 220 هجرى دیده ازجهان فرو بست و با غروب غمگنانه و افتخار آفرین خویش تجلى بخش‏آیات جهاد و شهادت گشت.

ادامه مطلب ...

شهادت حضرت جواد ( ع )

امام نهم شیعیان حضرت جواد ( ع ) در سال 195 هجرى در مدینه ولادت یافت . نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقى است . القاب دیگرى مانند : رضى و مقتى نیز داشته , ولى تقى از همه معروف ترمیباشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این هر دو نام در تاریخ زندگى آن حضرت ثبت است . امام محمد تقى ( ع ) هنگام وفات پدر حدود 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203 ه  مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأ ئمه ( ع ) انتقال یافت . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220 ه .به سراى جاویدان شتافت .

ادامه مطلب ...

روش حکومت‌داری امام علی(ع)

 امام(ع) در حکومت‌داری خود، از شیوه‌های خاصّی استفاده می‌کرد و بدین‌گونه نبود که تنها از اعمال قدرت در رسیدن به اهداف صحیح حکومتی بهره بگیرد؛ بلکه به روش‌های ذیل نیز تمسک می‌جست:

عقلانیت و استدلال‌گرایی

مشورت با مردم و مشارکت دادن آن‌ها در تصمیم‌گیری‌ها

اهمیّت دادن به افکار توده‌ی مردم و انتقادها

رعایت اخلاق حسنه

و...

ادامه مطلب ...

صوت دلرباى حضرت مهدى علیه السّلام

 

عالم بزرگوار، مرحوم ملا زین العابدین سلماسى مى گوید: ((روزى علاّمه بحرالعلوم ، وارد حرم مطهر حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام شد و به این بیت ترنّم مى کرد

چه خوشست صوت قرآن ، ز تو دلربا شنیدن

به رخت نظاره کردن ، سخن خدا شنیدن

از سیّد، سؤ ال کردم : ((به چه مناسبت این بیت را زمزمه مى کنید؟)) فرمود: ((چون وارد حرم مولایمان امیرالمؤ منین علیه السّلام شدم ، دیدم که حضرت حجت (روى له الفداء) با آواز شیوا و دلنشین در بالاى سر، قرآن تلاوت مى فرمود، چون صداى آن بزرگوار را شنیدم این بیت را خواندم ؛ امّا وقتى وارد حرم شدم ، قرائت را ترک نموده و از حرم بیرون رفتند.))

برگرفته شده از کتاب: فوائد الرضویه ، 282.

زندگانى امام على بن موسى الرضا (ع)

امام هشتم شیعیان، حضرت على بن موس الرضا- (ع)- برطبق قول مشهور در تاریخ 11 ذیقعده سال 148 و بنا به قول دیگرى 11 ذیحجه در مدینه چشم به جهان گشودند. جد بزرگوارشان امام صادق (ع) به فرزندشان ، امام کاظم- علیه السلام- اشاره نموده، فرمودند: "خداوند عز و جل، دادرس و فریادرس این امت است و نور و فهم و حکم این امت را که بهترین مولود است از صلب او بیرون خواهد آورد . . . ."

نام شریف آن حضرت، "على"، کنیه ایشان "ابوالحسن" و القاب شریفش "رضا" ، "صابر"، "فاضل"، "رضى"، و "وفى" بوده است که "رضا" از همه معروفتر است. مادر آن حضرت، اسامى متعددى داشتند، از جمله: تکتم، نجمه، سمانه، اروى و امالبنین.

از جمله خصوصیات اخلاقى آن حضرت این است که ایشان هیچ گاه سخنى را قطع نمىکردند. در حضور دیگران پاى خود را دراز نمىکردند و هیچ گاه آب دهان بر زمین نمىانداختند و چون سفره غذا را مىگستراندند، با تمام غلامان خود بر سر سفره حاضر مىشدند و غذا مىخوردند و از هر غذایى که در سفره بود، بهترین قسمت آن را جدا کرده، براى مستمندان مىفرستادند. بسیار صدقه مىدادند و این کار رابیشتر اوقات در تاریکى شب به انجام مىرساندند

امام رضا (ع) :  کلمه لا إله إلا الله قلعه من است و هر کس داخل قلعه من شود، از عذابم در امان است." (برطبق برخى نقلها پس از لختى درنگ، فرمود:بشروطها و أنا من شروطها: این امر شروطى دارد و من - یعنى پذیرش ولایت من - از جمله آن شروط هستم.
ادامه مطلب ...

هشت درس و پیام از هشتمین امام(ع)

بمناسبت ایام ولادت امام رضا (ع) 

اصولا رسول اکرم(ص) و ائمه(علیهم السلام) طبق روایاتى که داریم قبل‏از این عالم انوارى بوده‏اند در ظل عرش و در انعقاد نطفه و طینت از بقیه مردم‏امتیاز داشته‏اند.

با این فرمایش که ... ما با خداحالاتى داریم که نه فرشته مقرب آن را مى‏تواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل.این‏جزء اصول مذهب ماست که ائمه(علیهم السلام) چنین مقاماتى دارند.  چنانکه به حسب روایات این مقامات معنوى براى حضرت زهرا(ع) هم هست.

پیشوایان شیعه تمام عمر خویش را صرف بسط احکام و اخلاق و عقاید نمودند و تنهاهدف و مقصدشان نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده، نورشان از بسیط خاک تاآن سوى افلاک و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى پرتوافشانى کرده و مى‏کند.

در این مختصر با استفاده از رهنمودهاى معصومین(علیهم السلام) و علماى بزرگواردر محضر درخشان‏ترین سیماى نورانى از تبار امام کاظم(ع) و آفتاب خطه خراسان‏مى‏نشینیم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا مى‏گیریم.

دستت نمى‏رسد که بچینى گلى ز شاخ بارى بپاى گلبن ایشان گیاه باش

ادامه مطلب ...

خدا کند تو بیایی

 

چقدر منتظرم من، خدا کند تو بیایی

نشسته پشت درم من،خدا کند تو بیایی!

از آن درخت شکسته،ازآن پرنده ی خسته

هنوز خسته ترم من، خدا کند تو بیایی

همیشه در سفری تو، بهاروبرگ و بری تو

درخت بی ثمرم من، خدا کند تو بیایی

غریب مانده ام اینجا، غریب مثل پرستو

شکسته بال و پر من، خدا کند تو بیایی

شب است وماه، تویی تو;نشان راه تویی تو

ببین که در بدرم من، خدا کند تو بیایی

محمد رضا احمدی فر

برترین راه تقرب به خداوند

مسلما راه تقرب به خداوند، انجام دستورات و دوری از منهیات او است. ولی در میان فرائض دینی، هیچ فریضه ای (پس از توحید و نبوت) به اهمیت ولایت نمی باشد. لذا است که برترین راه تقرب به خدا، ولایت آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در همین زمینه فرمودند: لکل امر سید و حبی و حب علی سید ما تقرب به المتقربون من طاعه ربهم. در هر کاری رتبه برتری وجود دارد، و محبت من و محبت علی، برترین طاعتی است که افراد می توانند از طریق آن به خدا تقرب جویند.* لذا در نظام آفرینش، مقام آن مخلوقی برتر است که در امر ولایت، اعتقاد و اخلاص بیشتری نشان داده باشد. در همین راستا، انبیا در عالم قبل،

با آزمون ولایت برگزیده شده، مقام رفیع نبوت، به این دلیل به آنان واگذار شد که در آن آزمایش، آنان ولایت را در درجه بالاتری پذیرفته، و نسبت به اهل بیت علیهم السلام خضوع بیشتری داشتند. حضرت باقر علیه السلام فرمودند:... آن گاه خداوند از انبیاء میثاق گرفته، فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ سپس خداوند فرمود: آیا محمد پیامبر من و علی رهبر مومنین نمی باشد؟ همه آنها پذیرفتند. لذا نبوت آنها تثبیت شد.

* بحار 129:27 ح 19، در زیارت عاشورا نیز ما با ولایت سیدالشهداء و برائت از دشمنان آن حضرت به نزد خدا و اهل بیت علیهم السلام تقرب جسته می گوییم: یا ابا عبد الله انی اتقرب الی الله و... بموالاتک و بالبرائه ممن اسس اساس ذلک.

وحشت‌ نکنید!

 

 

امام علی (ع) : اَیُّهاالنّاس‌ُ ! لاتَسْتَوحِشُوا فی‌طَریق‌ِ الهُدی‌ لِقِلَّة‌ِ اَهْلِه‌ .

(نهج‌البلاغه‌ ـ خطبه‌ 201)

ای‌ مردم‌! در راه‌ هدایت‌ و مسیر درستی‌ که‌ طی‌ می‌کنید، از کمی‌ِ اهل‌ِ آن‌،دچار وحشت‌ و تردید نشوید!

 

راه‌ هدایت‌، مسیری‌ است‌ که‌ آدمی‌ را به‌ سرمنزل‌ مقصود و کمال‌ مطلوب‌می‌رساند. این‌ راه‌، برای‌ هر انسان‌ اندیشمند و بی‌غرضی‌ روشن‌ و باز است‌. هرکسی‌ که‌ دچار هوی‌ و هوس‌ و خواست‌های‌ مادی‌ و حیوانی‌ محض‌ نباشد و باآزاداندیشی‌ و حریّت‌ بر مبنای‌ فطرت‌ و وجدان‌ الهی‌ خود درصدد دستیابی‌ به‌این‌ راه‌ باشد، قطعاً به‌ آن‌ خواهد رسید. عقل‌ و وحی‌، دو راه‌ روشن‌ وهماهنگ‌اند که‌ آدمی‌ را به‌ «طریق‌الهدی‌» و راه‌ هدایت‌ می‌رسانند.

امّا همواره‌ کسانی‌ که‌ به‌ این‌ توفیق‌ دست‌ می‌یابند، فراوان‌ نیستند. البته‌شرایط‌ و محیط‌ها متفاوت‌ است‌، در زمان‌ها و مکان‌های‌ مختلف‌، میزان‌کسانی‌ که‌ در راه‌ هدایت‌ به‌ حرکت‌ می‌پردازند یکسان‌ نمی‌باشد، اما آنچه‌ مهم‌است‌، این‌ است‌ که‌ دست‌یافتگان‌ به‌ راه‌ هدایت‌، با منطق‌ و مطالعه‌ و معرفت‌ راه‌خود را برگزیده‌ باشند و برای‌ پیمودن‌ آن‌، از عزم‌ و اراده‌ای‌ قوی‌ و پولادین‌برخوردار باشند. در اینصورت‌، برای‌ آنان‌ چندان‌ اهمیتی‌ ندارد که‌ آیا عدة‌زیادی‌ در مسیر هدایت‌ در حرکت‌اند یا جمعی‌ اندک‌؟ هنگامی‌ که‌ راه‌ هدایت‌برای‌ ما روشن‌ شده‌ باشد، و زمانی‌ که‌ با همة‌ ظرفیت‌ عقلی‌ و ذهنی‌ خود، به‌ این‌نکته‌ رسیده‌ باشیم‌ که‌ این‌ راه‌، ما را به‌ کمال‌ و سعادت‌ و نیکبختی‌ می‌رساند، ودر مرحله‌ای‌ که‌ با عزم‌ و اراده‌ای‌ استوار در این‌ راه‌ گام‌ نهاده‌ باشیم‌، دیگر چه‌باک‌ که‌ جمعی‌ اندک‌ در این‌ راه‌اند یا جمعی‌ فراوان‌؟

ادامه مطلب ...

سیماى شیعه در نگاه امام صادق

امام صادق(ع) در سفارش‏هاى خود به عبدالله بن جندب پس از هشدارشیعیان به دام‏هاى شیطان، ویژگى‏هاى برجسته دوستان حقیقى خود رابر مى‏شمرد و سپس خصلت‏هاى دیگر شیعیان را بیان مى‏کند. دو ویژگى‏ممتاز شیعیان از نگاه امام صادق(ع) عبارت است از:

1- آخرت

«لقد جلت الاخره فى اعینهم حتى ما یریدون بها بدلا... و انماکانت الدنیا عندهم بمنزله الشجاع الارقم و العدو الاعجم‏»; آخرت‏در نگاه آن ها بسیار بزرگ است، به اندازه‏اى که چیزى را با آن‏عوض نمى‏کنند... و دنیا نزد آن‏ها همانند مارگزنده و دشمن بى‏زبان‏است.

پیروان حقیقى و دوستان واقعى خاندان نبوت علیهم السلام به چیزى‏جز آخرت نمى‏اندیشند و تمام کردارها و رفتارهاى خود را با نگاه‏به آخرت مى‏سنجند. دنیا در نظر مؤمن وسیله‏اى است‏براى رسیدن به‏هدفى بزرگ که همان زندگى جاودان آخرت است. دوستان حقیقى اهل‏بیت‏علیهم السلام از مواهب دنیوى بهره مى‏برند، اما هرگز زندگى‏جاودان را با زندگى گذراى دنیا عوض نمى‏کنند.

2- انس با خدا

«انسوا بالله واستوحشوا مما به استاءنس المترفون‏»; آن‏ها باخدا انس گرفته‏اند و از آن‏چه که مال اندوزان به آن انس‏گرفته‏اند، در هراسند.

مومنان از نعمت‏هاى الهى بهره مى‏برند اما به آن‏ها وابسته‏نمى‏شوند. وابستگى به مال دنیا موجب بندگى انسان در برابرمادیات خواهد شد. زراندوزان هماره به ثروت خود وابسته‏اند.شیعیان واقعى با یاد خدا آرامش مى‏یابند نیستند.

حضرت صادق(ع) پس از برشمردن این دو ویژگى مهم، فرمود: «اولئک‏اولیائى حقا بهم تکشف کل فتنه و ترفع کل بلیه‏»; آن‏ها دوستان‏حقیقى من هستند. به وسیله آن‏ها فتنه شکست مى‏خورد و هرگرفتارى‏هابر طرف مى‏شود.

ادامه مطلب ...

مذهب شیعه چرا مذهب جعفرى نامیده شد؟

هیچ تاکنون به این نکته اندیشیده‏اید که چرا ما شیعیان راپیروان مذهب جعفرى مى‏خوانند؟ در میان امامان دوازدگانه شیعه‏چرا مذهب ما به ایشان انتساب یافته است؟ با توجه به این که‏امام جعفر صادق(ع) ششمین امام شیعه هستند مگر پیش از ایشان‏وضعیت‏شیعه چگونه بوده و به عبارت دیگر چرا مذهب شیعه علوى یاحسنى یا حسینى یا سجادى و یا باقرى نامیده نشده است؟ آنچه درپى مى‏آید توضیحى است‏بر راز این نام گذارى.

ادامه مطلب ...

نگاهى به سیماى امام صادق علیه السلام

ششمین امام شیعیان ، و پنجمین امام از نسل امیرالمومنین (ع) کنیه او ابوعبدالله و لقب مشهورش «صادق‏» است . لقبهاى‏دیگر نیز دارد ، از آن جمله صابر ، طاهر و فاضل ، اما چون‏فقیهان و محدثان معاصر او که شیعه وى هم نبوده‏اند ، حضرتش رابه درستى حدیث و راستگویى در نقل روایات بدین لقب ستوده‏اند ،لقب «صادق‏» شهرت یافته است وگرنه امامى را که منصوب از طرف‏خدا و منصوص از جانب امامان پیش از اوست ، راستگو گفتن ، آفتاب‏را به «روشن‏» وصف کردن است .

ابن حجر عسقلانى نویسد : ابن حبان گوید : در فقه و علم وفضیلت از سادات اهل بیت‏بود .

ولادت او ماه ربیع‏الاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا (ص) ، و در هفدهم آن ماه بوده است . ولى بعض مورخان و تذکره‏نویسان ولادت حضرتش را در سال هشتادم از هجرت نوشته‏اند و در ماه‏شوال سال صدوچهل‏وهشت هجرى به دیدار پروردگار شتافت . مدت‏زندگانى او شصت و پنج‏سال بوده است .

ادامه مطلب ...

برترین‌ زُهـد

امام علی (ع) :  اَفْضَل‌ُ الزُّهْدِ اِخْفاءُ الزُّهْدِ (نهج‌ البلاغه‌ ـ حکمت‌ 28) 

برترین‌ مرتبه‌ زُهد، پنهان‌ داشتن‌ زهد است‌.

 

در اینکه‌ «زهد» یکی‌ از ارزشهای‌ برجستة‌ فرهنگ‌ِ علوی‌ است‌، تردیدی‌وجود ندارد. زهد، در کلام‌ِ علی‌بن‌ ابیطالب‌(ع)، ویژگی‌ مخلصین‌، کلیدشایستگی‌، برترین‌ عبادت‌، زینت‌ِ حکمت‌، یاور دین‌، میوه‌ دین‌، پایه یقین‌ وصفت‌ بهترین‌ مردمان‌ شمرده‌ شده‌ است‌. نمی‌توان‌ انکار کرد که‌ از دیدگاه‌ امام‌علی‌(ع) زهد یک‌ صفت‌ برجسته‌ و بزرگ‌ِ اهل‌ ایمان‌ و ویژگی‌ِ انسان‌های‌هدایت‌یافته‌ و سعادتمند تلقی‌ می‌شود. امّا برخی‌ بدفهمی‌ها دربارة‌ زهد،موجب‌ شده‌ که‌ مردمان‌، عموماً برداشت‌ درست‌ و درک‌ عمیق‌ و صحیحی‌ ازاین‌ «ارزش‌ بزرگ‌» در میان‌ خود نداشته‌ باشند و زهد را مترادف‌ و برابر باتنبلی‌، پلشتی‌، بی‌نظمی‌ در زندگی‌، گوشه‌گیری‌ و انزوا، بی‌تفاوت‌ بودن‌ درمسائل‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ جامعه‌، گریز از مسئولیت‌، اِفراط‌ در عبادت‌ و از این‌قبیل‌ مفاهیم‌ بدانند و در نتیجه‌ این‌ مفهوم‌ِ عالی‌ و مهم‌، از زندگی‌ جامعه‌، حذف‌یا منزوی‌ شود. البته‌ برخی‌ دنیامداران‌ و دنیادوستان‌ِ غافل‌ از ارزش‌های‌ متعالی‌مکتب‌ علوی‌، برای‌ توجیه‌ دنیاپرستی‌ و رفاه‌زدگی‌ خود، همین‌ مفاهیم‌ انحرافی‌را به‌ عنوان‌ معنی‌ زهد تلقی‌ می‌کنند تا بتوانند براحتی‌ رفتار غلط‌ خود را توجیه‌کنند!!

ادامه مطلب ...