مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

برخی اوصاف مؤمنان در سوره مؤمنون

1- در نماز شان خاضع و خاشعند.

2 – از لغو وسخنان باطل اعراض می کنند.

3 – به امانات و پیمان شان وفادارند.

4- از خوف خدا ترسانند.

5- بر نماز های شان محافظت می کنند.

6- به آیات خدا ایمان دارند.

7- هرگز به پروردگار شان شرک نمی ورزند.

8- آنچه وظیفه بندگی است انجام می دهند.

9- در کار های خیر پیشگامند.

10-فروج واندام شان را از عمل حرام باز می دارند.

11- زکات مال شان را می پردازند.

12- و...

سوره مبارک مومنون ،  سوره شماره23 قرآن کریم ، دارای118آیه و مکی است. اولین آیه این سوره ؛ قد افلح المومنون  و با آیه ؛ وقل ربّ اغفر وارحم و انت خیر الراحمین خاتمه می یابد.

عذاب خدا سخت است

بسم الله الرحمن الرحیم 

امروز صبح قرآن می خواندم  به سوره حج رسیدم ، آیات اول آن تکان دهنده است، برای شما ترجمه این آیات را می گزارم شما هم بخوانید ؛

 ای مردمان خدا ترس و پرهیزکارباشید که زلزله روز قیامت بسیار حادثه بزرگ وواقعه سختی خواهد بود* چون هنگامه آن روز را مشاهده کنید، هر زن شیرده  طفل خود را  از هول فراموش کند و هر آبستن بار رحم بیفکند و مردم را ( از وحشت آن روز) بیخود و مست بنگری در صورتکه مست نستند و لیک عذاب خدا سخت است*.

سوره مبارک حج آیات یک ودو

چرا هدایت قرآن ویژه پرهیزکاران است ؟


مسلما قرآن براى هدایت همه جهانیان نازل شده ، ولى چرا در برخی آیات هدایت قرآن مخصوص پرهیزکاران معرفى گردیده ؟
علت آن این است که تا مرحله اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسلیم در مقابل حق و پذیریش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است ) محال است انسان از هدایت کتابهاى آسمانى و دعوت انبیاء بهره بگیرد.به تعبیر دیگر: افراد فاقد ایمان دو گروهند: گروهى هستند که در جستجوى حقند و این مقدار از تقوا در دل آنها وجود دارد که هر جا حق را ببینند پذیرا مى شوند.گروه دیگرى افراد لجوج و متعصب و هواپرستى هستند که نه تنها در جستجوى حق نیستند بلکه هر جا آن را بیابند براى خاموش کردنش تلاش مى کنند.مسلما قرآن و هر کتاب آسمانى دیگر تنها به حال گروه اول مفید بوده و هست و گروه دوم از هدایت آن بهره اى نخواهند گرفت .و باز به تعبیر دیگر: علاوه بر (فاعلیت فاعل ) (قابلیت قابل ) نیز شرط است ، هم در هدایت تکوینى و هم در هدایت تشریعى .زمین شوره زار هرگز سنبل بر نیارد، اگر چه هزاران مرتبه باران بر آن ببارد بلکه باید زمین آماده باشد تا از قطرات زنده کننده باران بهره گیرد.سرزمین وجود انسانى نیز تا از لجاجت و عناد و تعصب پاک نشود، بذر هدایت را نمى پذیرد، و لذا خداوند مى فرماید:(قرآن هادى و راهنماى متقیان است.

هدف نزول قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

الر کتب انزلنه الیک لتخرج الناس من الظلمت الى النور باذن ربهم الى صرط العزیز الحمید

سوره ابراهیم آیه اول

الر - این کتابى است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکیهاى (شرک و ظلم و طغیان ) به سوى روشنائى (ایمان و عدل و صلح ) به فرمان پروردگارشان درآورى ، به سوى راه خداوند عزیز و حمید.

تفسیر :
... بعد از ذکر حروف الف لام راء، مى فرماید این کتابى است که بر تو نازل کردیم به این منظور که مردم را از گمراهیها به سوى نور خارج کنى (کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور).در حقیقت تمام هدفهاى تربیتى و انسانى ، معنوى و مادى نزول قرآن ، در همین یک جمله جمع است : بیرون ساختن از ظلمتها به نور! از ظلمت جهل به نور دانش ، از ظلمت کفر به نور ایمان ، از ظلمت ستمگرى و ظلم به نور عدالت ، از ظلمت فساد به نور صلاح ، از ظلمت گناه به نور پاکى و تقوى ، و از ظلمت پراکندگى و تفرقه و نفاق به نور وحدت .جالب اینکه (ظلمت ) در اینجا (مانند بعضى دیگر از سوره هاى قرآن
به صورت جمع آمده و (نور) به صورت مفرد، اشاره به اینکه ، همه نیکیها و پاکیها و ایمان و تقوا و فضیلت در پرتو نور توحید یک حالت وحدت و یگانگى بخود مى گیرند و همه با یکدیگر مربوطند و متحد و در پرتو آن یک جامعه واحد و یک پارچه و پاک از هر نظر ساخته مى شود.اما ظلمت همه جا مایه پراکندگى و تفرقه صفوف است ، ستمگران ، بدکاران و آلودگان به گناه و منحرف حتى در مسیرهاى انحرافى خود غالبا وحدت ندارند و با هم در حال جنگند.و از آنجا که سرچشمه همه نیکیها، ذات پاک خداست ، و شرط اساسى درک توحید، توجه به همین واقعیت است بلافاصله اضافه مى کند: همه اینها به اذن پروردگارشان (پروردگار مردم ) مى باشد (باذن ربهم ).سپس براى توضیح و تبیین بیشتر که منظور از این نور چیست ، مى فرماید: به سوى راه خداوند عزیز و حمید (الى صراط العزیز الحمید).خداوندى که عزتش دلیل قدرت او است ، چرا که هیچکس توانائى غلبه بر او را ندارد، و حمید بودنش نشانه مواهب و نعمتهاى بى پایان او مى باشد، چرا که حمد و ستایش همیشه در برابر نعمتها و موهبتها و زیبائیها است .

( تفسیر نمونه جلد ده)

اذن دخول قرآن

همه‌ی‌ آیه‌های‌ قرآن‌ کریم‌، زنده‌، حی‌، قائم‌، حکیم‌ و علیم‌ می‌باشند و اوصاف‌ الهی‌ را دارا هستند. قرآن‌ کریم‌ دارای‌ حقیقت‌، تجسم‌، تمثل‌ و تعین‌ است‌ و ثبت‌ و خاطره‌ی‌ احوال‌ گذشتگان‌ نیست‌، بلکه‌ حقایق‌ آن‌ زنده‌ و بالفعل‌ در عالم‌ موجود است‌ و اذن‌ دخول‌ آن‌، انس‌ با قرآن‌ کریم‌ است‌ و هرکس‌ به‌ هر مقدار که‌ چنین‌ انسی‌ برای‌ او حاصل‌ گردد، به‌ همان‌ اندازه‌ به‌ بطن‌ آن‌ رسوخ‌ پیدا کرده‌ است‌ و اوج‌ می‌گیرد. خداوند به‌ انسان‌ توفیق‌ پیمودن‌ این‌ راه‌ را عنایت‌ فرماید.

برگرفته شده از ویب  سایت ، حضرت آیت الله استاد نکونام

نقش علم به اسماء در مقام خلافت

وَعَلَّمَ ءَادَمَ الاَْسْمَآءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلََّئِکَةِ فَقَالَ اءَنبِئُونِى بِاءَسْمَآءِ هََّؤُلاَ ءِ إِن کُنْتُمْ صَا دِقِینَ – سوره مبارک بقره آیه 31.
و خداوند همه ى اسماء (حقائق و اسرار هستى ) را به آدم آموخت ، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گویید، از اسامى اینها به من خبر دهید؟  

                                                         ***


اهمیت مقام خلافت از سجده فرشتگان و خضوع آنان در برابر آدم پس از گرفتن پاسخ سوال و آشنا شدن با راز خلافت ، اجمالا روشن مى شود. از میان اسماى حسناى الهى ، نقش اساسى در خلافت ، با اسم مبارک علیم است . از این رو خداى سبحان ، هم در جواب اجمالى فرشتگان سخن از علم به میان آورده : انى اعلم ما لا تعلمون و هم در مقام برهان تفصیلى ،، تعلیم اسماء را مطرح کرده و بدین معناست که انسان کامل براى خلافت الهى خصوصیتى دارد که مشا فاقدید و آن این که او چیزهایى مى داند که شما آن ها را نمى دانید.به بیان دیگر، خلافت انسان دایر مدار علم اوست و سایر اسماى حسنا زمینه ساز یا متمم کمال اوست ؛ اگر چه همه اسماء در مقام ذات خداوند عین یکدیگر است . بر این اساس هر انسانى که عالمتر است خلافت الهى را بهتر نشان مى دهد. شایان توجه است که ، هر علمى معیار خلافت نیست ، بلکه تنها علم به اسماء چنین اثرى دارد.

.... در هر حال ، راز این که خداى سبحان در پاسخ فرشتگان ، سند خلافت الهى را علم و معرفت او به اسماء معرفت مى کند این است که همه اسماى فعلى دیگر خداوند؛ زیر پوشش علم اوست و ارزش تسبیح و تقدیس و عبادت ، بر اساس خلوص و عبودیت است که بر اثر معرفت تحقق مى یابد... فرشتگان که تنها مظهر اسماى تنزیهى خدایند نمى توانند مجلاى اسم جامع الهى باشند، ولى آدم ، یعنى خلیفه الله و انسان کامل ، چون جامع تنزیه و تشبیه است ، مى تواند مجلاى کامل همه اسماى او باشد.

معیار خلافت ، نه تنها علم به اسماء، بلکه علم به همه اسماء است ؛ یعنى خلافت مطرح شده در آیه محل بحث ، مظهریت همه صفات با حفظ مراتب آن است .شایان ذکر است که ، خلیفه الله مظهر همه اسمایى است که ظهور کرده و از مخزن غیب و محض و غیب مطلق بیرون آمده است وگرنه امورى که در غیب ذات و از اسماى مستاثره اى است که ظهور نکرده و نمى کند، یعنى جزو باطن ذات خداست (نه باطن در برابر ظاهر که تعین خاص محسوب مى شود) و در جهان امکان ظهور نیافته و نمى یابد، مقدور و میسور انسان کامل نیست تا مظهر آن باشد.خلیفه خداوندى که محیط مطلق ، علیم بکل شى ء، قدیر على کل شى ء و حى لا یموت است ، باید داراى این اوصاف باشد وگرنه در محدوده جهل و ضعف و غیبت ، به همان نسبت ، از خلافت الهى خبرى نیست .به همین لحاظ فرشتگان ، شایسته خلافت خدا نیستند؛ زیرا آنان مظهر بعضى از اسماى الهى هستند، نه همه آنها و به بیان دیگر آنان نمى توانند خلیفه مطلق و بى واسطه خدا باشند، بکله به مقدار مظهریتشان نسبت به اسما، خلیفه محدود و با واسطه خدایند؛ یعنى آنها خلیفه خلیفه الله هستند و این بیان نسبت به سایر انسان هاى متقى که مظهریت بعضى از اسماء را یافته اند نیز صادق است ؛ یعنى خلافت آنان با واسطه و تحت پوشش خلافت انسان کامل است ، همه آنان و همه فرشتگان تحت تسلط و احاطه انسان کامل و مهمان سفره او هستند. همه و همه به یمن و برکت انسان کامل روز مى خورند و همه آسمان ها و زمین به وجود خلیفه مطلق خداوند، ثبات و قرار دارد.

  آنچه تا این جاه نقل شد، خلاصه شده از تفسیر تسنیم در باره این ایه بود.نکته اخیر که در این رابطه می توانم از تفسیر نمونه ذیل تفسیر این آیه نقل کنم نحوه آموزش این اسماء به آدم است . این اسما در سرشت ونهاد انسان از سوی خدا گذاشته شده است . یعنی معلم انسان خدا و علم او لدنی است.

دو نکته زیبا از قرآن

1- در سوره طه خداوند متعال ، نعمتهاى مادّى دنیا را به عنوان ((زَهْرَه )) یاد مى کند در آنجا مى فرماید: (وَ لا تَمُدَّنَ عَیْنَیْکَ اِلى ما مَتَّعْنا بِهِ اَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَالْحَیوةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ اَبْقى .) *
:(
اى رسول ما! چشمان خود را به نعمتهاى مادّى ، که به گروههائى از آنان داده ایم ، میفکن ، اینها شکوفه هاى زندگى دنیاست ؛ تا آنان را آزمایش ‍ کنیم ؛ و روزى پروردگارت ، بهتر و پایدارت است .)((زَهْرَه )) در لغت ، به معناى شکوفه است و تازگى شکوفه ، از دو سه روزى بیش نباشد. انسان به آن چند روزى که شکوفه نشاط و خرمى دارد، خوشحال مى شود و بقول معروف : ((گل همین چند روز و شش باشد.))، بعد تدریجاً پژمرده شده و از بین مى رود. همچنین است ، مال دنیا، چند روز انسان به زرق و برق آن دلخوش مى شود، ولى با عوامل متعددى ، از دست مى رود، در نهایت یا کهنه مى شود و یا بدیگرى منتقل مى گردد.2- ابوطالب مکّى در کتاب قوة القلوب مى گوید: باریتعالى در آیه مبارکه : (یا اَیُّها الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیبّاتِ وَاعْمَلُوا صالِحاً اِنّى بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ.)  ** :(اى رسولان ما! از غذاهاى پاکیزه حلال میل کنید و عمل صالح انجام دهید که من به آنچه مى کنید، آگاهم .)خداوند متعال ، ((اکل طیّب )) را بر ((عمل صالح )) مقدم داشته است ؛ زیرا که عمل صالح ، نتیجه خوردن غذاهاى حلال و پاکیزه مى باشد، و خواجه عبدالله انصارى مى گوید: ((لقمه ، تخم عمل است و عمل ، میوه آن تخم ، هر چند تخم ، پاکیزه تر باشد، میوه آن بهتر و پاکیزه تر خواهد بود.))


 * طه / 131. ** مومنون / 51.

تدبر در قرآن

از دیگر وظایف ما در برابر قرآن تدبر در معنای آن است و خداوند نیزفلسفه نزول قرآن را بر همین محور بیان فرموده است «کتاب انزلناها مبارکاً لیدبروا آیاته و لیتذکروا اولوالالباب».* قرآن کتاب مبارکی است که ما آن را نازل کردیم تا همه در آیاتش اندیشه کنند و دانایان ودانایان ازآن پندگیرند.... تدبر در قرآن از امور لازم و ضروری است وچون در راستای درک معنای قرآن است زمنیه را برای عمل به آن فراهم می‌سازد.و باید دانست که روح والای قرآن بدون تدبر در آیان بدست نمی‌آید چنانکه حضرت علی (ع) فرمودند: «الا لاخیر فی قراته لیس فیها تدبر». **قرائت بدون تدبر لقلقه‌ای بیش نیست اگرچه ثواب و بهرة خاص خودش را در بر دارد اما کامل نیست و به هدف منتهی نمی‌شود.چرا که تلاوت، مقدمه درک قرآن است و درک آن نیز بدون اندیشیدن حاصل نمی‌شود. مسئله تدبرنکردن حکایت کسانی است که خداوند درباره آنها می‌فرماید: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها». ***آیا (منافقان) درآیات قرآن اندیشه نمی کنندیا بردلهایشان خود مهر(جهل و نفاق) زده اند.


* سورة ص آیة 29.
** اصول کافی ج 1 ص 36.
*** سورة محمد آیة‌ 24.

استماع قرآن


قال الله تعالی، «و اذا قری القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلکم ترحمون».* هرگاه که قرآن خوانده می‌شود به آن از دل و جان گوش فرا دهید و سکوتی همراه با تدبر پیشه کنید باشد که مورد رحمت قرآن قرار بگیرید.استماع قرآن در کنار قرائت آن ارزش والائی دارد. و این برای کسانی که از نعمت علم به آن برخوردارند لازم است. البته دیگران نیزمی توانندباگوش دادن به تلاوت قرآن در ثواب تلاوت آن شریک شوند.

از آنجا که استماع در لغت بمعنی گوش فرا دادن با دقت و تدبر است قاری و یا مستمع هر کدام موفق به تدبر در آن شوند، به هدف آن یعنی همان درک حقیقت نزدیکترمی شوند. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «قاری القرآن و المستمع له فی الاجر سواء».** چو قرآن بخوانند دیگر خموش،  به آیات قرآن فرا داد گوش .


* ـ سورة اعراف آیة 204.
**
ـ مستدرک‌الوسایل ج 4 ص 261

گناه آدم چه بود ؟


روشن است آدم با آن مقامى که خدا در آیات گذشته براى او بیان کرد مقام والائى از نظر معرفت و تقوا داشت ، او نماینده خدا در زمین بود او معلم فرشتگان بود، او مسجود ملائکه بزرگ خدا گردید، این آدم با این امتیازات مسلما گناه نمى کند، بعلاوه مى دانیم او پیامبر بود و هر پیامبرى معصوم است .لذا این سؤ ال مطرح مى شود آنچه از آدم سر زد چه بود.در اینجا سه تفسیر وجود دارد که مکمل یکدیگرند:1-آنچه آدم مرتکب شد ترک اولى و یا به عبارت دیگر گناه نسبى بود نه گناه مطلق .گناه مطلق گناهانى است که از هر کس سر زند گناه است و درخور مجازات (مانند شرک و کفر و ظلم و تجاوز) و گناه نسبى آن است که گاه بعضى اعمال مباح و یا حتى مستحب درخور مقام افراد بزرگ نیست ، آنها باید از این اعمال چشم بپوشند، و به کار مهمتر پردازند، در غیر این صورت ترک اولى کرده اند، فى المثل نمازى را که ما مى خوانیم قسمتى از آن با حضور قلب و قسمتى بى حضور قلب مى گذرد درخور شاءن ما است ، این نماز هرگز درخور مقام شخصى همچون پیامبر و على (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) نیست ، او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خدا باشد، و اگر غیر این کند حرامى مرتکب نشده اما ترک اولى کرده است .آدم نیز سزاوار بود از آن درخت نخورد هر چند براى او ممنوع نبود بلکه مکروه بود.2-نهى خداوند در اینجا نهى ارشادى است ، یعنى همانند دستور طبیب که مى گوید: فلان غذا را نخور که بیمار مى شوى خداوند نیز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخورى از بهشت بیرون خواهى رفت ، و به درد و رنج خواهى افتاد، بنابراین آدم مخالفت فرمان خدا نکرد، بلکه مخالفت نهى ارشادى کرد.3-اساسا بهشت جاى تکلیف نبود بلکه دورانى بود براى آزمایش و آمادگى آدم براى آمدن در روى زمین و این نهى تنها جنبه آزمایشى داشت .*

سیاق آیات مربوط به هبوط آدم وگناه او ، و مخصوصا آیه ایکه در صدر داستان قرار گرفته ، و میفرماید: (انى جاعل فى الارض خلیفة ) الخ ، این معنا را دست میدهد: که آدم در اصل ، و در آغاز براى این خلق شده بود،
که در زمین زندگى کند، و نیز در زمین بمیرد، و اگر خدایتعالى او را (چند روزى ) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند، و در نتیجه آن نافرمانى عورتشان هویدا بگردد، تا بعد از آن بزمین هبوط کنند.و نیز از سیاق آیه سوره طه که مى فرماید: (فقلنا یا آدم ) الخ ، و سوره اعراف که مى فرماید: (و یا آدم اسکن ) الخ ، که داستان بهشت را با داستان سجده ملائکه بصورت یک داستان و متصل بهم آورده ، و کوتاه سخن ، آنکه این سیاق بخوبى مى رساند که منظور اصلى از خلقت آدم این بوده که در زمین سکونت کند، چیزیکه هست راه زمینى شدن آدم همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه ، و لیاقتش براى خلافت اثبات شود، و سپس ملائکه ماءمور بسجده براى او شوند، و آنگاه در بهشت منزلش دهند، و از نزدیکى بآن درخت نهیش کنند، و او (بتحریک شیطان ) از آن بخورد، و در نتیجه عورتش و نیز از همسرش ظاهر گردد، و در آخر بزمین هبوط کنند.واز این ریخت و سیاق بخوبى بر مى آید: که آخرین عامل و علتى که باعث زمینى شدن آندو شد، همان مسئله ظاهر شدن عیب آندو بود، و عیب نامبرده هم بقرینه ایکه فرموده : (بر آن شدند که از برگهاى بهشت بر خود بپوشانند) الخ ، همان عورت آندو بوده ، و معلوم است که این دو عضو، مظهر همه تمایلات حیوانى است چون مستلزم غذا خوردن ، و نمو نیز هستند.پس ابلیس هم جز این همى و هدفى نداشته ، که (بهر وسیله شده ) عیب آندو را ظاهر سازد، گو اینکه خلقت بشرى ، و زمینى آدم و همسرش ، تمام شده بود، و بعد از آن خدا آندو را داخل بهشت کرد، ولى مدت زیادى در این بین فاصله نشد، و خلاصه آنقدر بآن دو مهلت ندادند، که در همین زمین متوجه عیب خود شوند، و نیز بسائر لوازم حیاة دنیوى و احتیاجات آن پى ببرند.بلکه بلافاصله آندو را داخل بهشت کردند، و وقتى داخل کردند که هنوز روح ملکوتى و ادراکى که از عالم ارواح و فرشتگان داشتند، بزندگى دنیا آلوده نشده بود، بدلیل اینکه فرمود: (لیبدى لهما ما ورى عنهما)، (تا ظاهر شود از آندو آنچه پوشانده شده بود از آنان )، و نفرمود: (لیبدى لهما ما کان ورى عنهما)، (تا ظاهر شود از آندو آنچه بر آندو پوشیده بود)، پس معلوم میشود، پوشیدگى عیبهاى آندو موقتى بوده ، و یکدفعه صورت گرفته ، چون در زندگى زمینى ممکن نیست براى مدتى طولانى این عیب پوشیده بماند، (و جان کلام و آنچه از آیات نامبرده بر میاید اینستکه وقتى خلقت آدم و حوا در زمین تمام شد، بلافاصله ، و قبل از اینکه متوجه شوند، عیب هاشان پوشیده شده ، داخل بهشت شده اند).... پس معلوم میشود علت بیرون شدن از بهشت ، و زمینى شدن آدم آن خطیئه نبوده ، بلکه علت این بوده که بوسیله آن خطیئه عیب آندو ظاهر گشته ، و این بوسیله وسوسه شیطان لعین صورت گرفته است .).**

* تفسیر نمونه جلد اول ، ایه 35

** تفسیر المیزان جلد اول،آیه 35

آیا سجده براى خدا بود یا آدم ؟

سوره مبارک بقره  آیه  34 :  وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلََّئِکَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُوَّاْ إِلا إِبْلِیسَ اءَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَا فِرینَ.
و هنگامى که به فرشتگان گفتیم براى آدم سجده کنید، همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبّر کرد، و از کافران گردید.

شک نیست که سجده به معنى پرستش براى خدا است ، چرا که در جهان هیچ معبودى جز خدا نیست ، و معنى توحید عبادت همین است که غیر از خدا را پرستش نکنیم .اما داستان سجده ملایک به آدم چگونه قابل تفسیر خواهد بود ؟
- سجده بر آدم چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگى و عبودیت خداست.  زیرا عبادت واقعى ، عملى است که خداوند بخواهد، نه آنکه طبق میل ما باشد. ابلیس حاضر بود قرن ها سجده کند، ولى به آدم سجده نکند.- سجده براى آدم نه تنها به خاطر شخص او، بلکه به خاطر نسل و اولاد او نیز بوده است . چنانکه در جاى دیگر مى فرماید: (خلقناکم ثمّ صوّرناکم ثمّ قلنا للملائکة اسجدوا لاءدم ) امام سجادعلیه السّلام مى فرماید: رسول خداصلّى اللّه علیه و آله فرمود: سجده بر آدم به خاطر ذرّیه و نسل او بود.- سجده بر آدم نه به خاطر جسم او، بلکه به خاطر روح الهى اوست . (فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحى فقعوا له ساجدین )

- فرشتگان براى آدم سجده پرستش نکردند، بلکه سجده براى خدا بود ولى بخاطر آفرینش چنین موجود شگرفى .

 - سجده براى آدم کردند اما سجده به معنى خضوع نه پرستش . - در این میان نظر قابل توجه را استاد آیت الله نکونام از مدرسین برجسته حوزه علمیه قم در درس تفسیر شان ، ارایه نموده است . ایشان می فرمایند : اصولا سجده بر اساس  احترام ناشی ازکمال صورت می گیرد ، کمال که بعد از سنجش یا امتحان بدست آمده باشد . دستور خدا وند به ملایک برای سجده به آدم (ع) ، بر این اساس صورت گرفت .

از سوی هم سجده از نوامس الهی محسوب نمی گردد تا به غیر از خدا جاییز نباشد. بنا بر این سجده  ملایک به دستور خدا به آدم ، سجده از روی احترام و تکریم مقام آدمی بود نه سجده عبادی که مخصوص خدا وند است.( والله اعلم)

تلاوت قرآن

  قال رسول الله (ص): «افضل العباده قراءه القرآن».* برترین عبادات قرائت صحیح قرآن است.بعد از فراگیری قرآن نوبت به قرائت آن می‌رسد زیرا فراگیری مقدمه‌ای است برای عمل نیکوی قرائت و نیز تلاوت قرآن در همه حال. البته محدود کردن قرائت قر آن به مجالس ختم و استخاره و یا ترک تلاوت بجهت سبک شمردن آن عملی است که مورد غضب خداوندواقع می شود چنانکه حضرت رسول (ص) فرمودند: «علیک بتلاوه القرآن علی کل حال».** 

 

* مجمع‌البیان ج 1 ص 15. ** اصول کافی ج 8 ص 89.

تکالیف ما در قبال قرآن کریم

1 ـ فراگیری قرآن  


قال علی (ع) «تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب." قرآن را فرا بگیرید که برترین کلام است. و در آن بیندیشید که بهار قلبهاست. بعد از شناخت جایگاه و درک فضائل قرآن لازم است که به فراگیری صحیح علوم آن بپردازیم. چرا که قرآن محور اساسی دین و کتاب قانون الهی است و بر هر مسلمانی لازم است که در راه فراگیری آن بکوشد دراین باره امام صادق (ع) فرمودند: «ینبغی للمؤمن ان لایموت حتی یتعلم القرآن او یکون فی تعلمه". شایسته است که مسلمان مومن از دنیا نرود مگر آن که قرآن را فراگرفته و یا در حال فراگیری آن باشد...علاوه بر فراگیری قرآن وظیفه تعلیم آن بدیگران نیز بر گردن ماست چنانکه پیامبر اکرم (ص)‌ می‌فرماید: «خیرکم من تعلم القرآن و علمه".بهترین شما کسی است که قرآن رافرابگیردوبه دیگران نیزبیاموزد... و این نه بعنوان یک حق بلکه یک تکلیف برای مسلمان تعیین شده است تا در راستای فرادهی قرآن به دیگران نیز کوشا باشد.

عجب دعوتی ! عجب میزبانی !

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

* یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ

* ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً

* فَادْخُلِی فِی عِبَادِی

* وَادْخُلِی جَنَّتِی 

- ای روح آرام یافته.

- بسوی خدایت باز گرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.

- و درسلک بندگانم داخل شو.

- و در بهشت ورود کن.

سوره مبارک فجر آیات 27-۳۰ 

چه تعبیرات دل انگیزی که صفا و لطف و آرامش واطمنان از آن می بارد.

دعوت مستقیم خدا، از نفوسی که در برتو ایمان به حالت اطمنان و آرامش رسیده اند.

دعوت از آنها برای بازگشت به سوی خدا به سوی مالک ومربی و مصلحشان.

دعوتی که آمیخته با رضایت طرفینی است، رضایت عاشق دلداده از معشوق ورضایت محبوب ومعبود حقیقی.

و بدنبال آن تاج افتخار عبودیت را بر سر او نهادن وبه لباس بندگی مفتخرش کردن و در سلک خاصان در گاه اورا جای دادن.

و سبس  دعوت از او برای ورود در بهشت، آنهم با تعبیر " بهشت خودم" که نشان می دهد میزبان این مهمانی تنها و تنها ذات مقدس او است ، عجب دعوتی ! عجب میزبانی ! و عجب مهمانی.

به باور بسیاری از مفسران " بازگشت" مطرح در این آیات تنها قیامت نمی باشد .

اعجاز ریاضی قرآن

اعجاز ریاضی  قرآن 

یک بیوشیمیست آمریکایی، مصری الاصل ویک محقق مسلمان، به نام دکتر رشاد خلیفه  در ‍‍ژانویه سال ۱۹۷۴نشان داد تمامی متن قرآن از یک نظم شگفت انگیز  ریاضی تبعیت می کند. مبنای این سیستم ریاضی عدد ۱۹ است. 

      1- اولین آیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم »

        دارای 19 حرف عربی  است.

      2- قرآن مجید از 114 سوره تشکیل شده است و این عدد

        به 19 قسمت است.  (114= 6 × 19).

      3- اولین سوره ای که نازل شده است سوره علق

        (شماره 96) نوزدهمین سوره از آخر قرآن است.

      4- سوره علق 19 آیه دارد.

      5- سوره علق 285 حرف (285= 15× 19) دارد.

      6- اولین بارکه جبرئیل امین با قرآن فرود آمد 5 آیه اولی

         سوره علق را آورد که شامل 19 کلمه است.

ادامه مطلب ...

با قرآن آشنا شویم

با قرآن آشنا شویم

بخشی از کتاب آشنایى با سوره ‏ها

تاریخچه و چگونگى نگارش و تدوین قرآن

تقسیمات قرآن
 اسامى قرآن
اسامى سوره‏هاى قرآن
معناى «سوره‏»
شناخت مکى و مدنى
شان نزول
تفسیر قرآن
تفسیر به راى
محکم و متشابه
ناسخ و منسوخ

ادامه مطلب ...

معجزه ریاضی قرآن

هر فرد نا مسلمان منصفی با خواندن مطالب زیر ایمان میآورد که قران کلام خدا است چه رسد به افرادی که مسلمان هستند. بیائید واقعاً سعی کنید چهار کلمه مثل بسم الله الرحمن الرحیم بسازید که 19 رابطه ریاضی در آن باشد. یا حتی سه رابطه ریاضی از لحاظ حروف ابجد در آن باشد. البته توجه داشته باشید در آن زمان چرتکه هم وجود نداشته، چه رسد به ماشین حساب و کامپیوتر.

ادامه مطلب ...

شگفتى هاى آمارى درباره قرآن


برخی قرآن پژوهان در سال های اخیر کشفیاتی درباره نظم عددی آیات قرآن و مناسبات آماری میان بعضی از واژه های این کتاب کرده اند که بسیار جالب توجه می باشد . ذیلاً به تعدادی از آن ها اشاره می کند:

 - سال ۳۶۵ روز است و واژه « یوم » ( به معنای روز در زبان عربی ) دقیقاً به همین تعداد در قرآن تکرار شده است.

ادامه مطلب ...

ابزار فهم قرآن

آنچه مسلم است ، این است که بدون تکامل نفوس بشرى بدون تزکیه و تهذیب نفوس ، بدون ایمان واقعى و بدون هدایت و تقوا، فهم کتاب محال است . کسى گمان نکند ما مى توانیم بدون حرکت تکاملى علما وعملا کتاب را بفهمیم این محال است ! اگر کسى مى خواهد با کتاب و معانى اشنا شود، احتیاج به تکامل دارد. حضرت صادق (ع ) به ابوحنیفه فرمود: ما ورثک الله من کتابه حرفا این تهمت نیست ، یک واقعیت است ، چون ابوحنیفه حرکت کمالى و تقوا نداشت و بدون تقوا، فهم کتاب الله محال است .تقوا مرتبه اى از کمال انسانیت است . آدمى یک وقت ، لغت تقوارا مى خواهد بداند و یک وقت مى خواهد تقوا حاصل کند. گاهى چهل سال زحمت لازم است ، تا تقوا حاصل شود و آن گاه فهم کتاب ! انسان هر اندازه در فنون وعلوم تخصص داشته باشد، استاد فلسفه باشد، مادامى که واجد حرکت انسانى و حرکت الهى و حرکت علمى و عملى نباشد، با کتاب آشنا نمى شود و نمى تواند آشنا شود.   

مجموعه اى از درس اخلاق حضرت آیه الله حاج سید رضا بهاء الدینى قدس سره

خلاصه قرآن !

سوره حمد، در اول قرآن ، قرار گرفته و ممکن است علت آن فراگیر بودن ، این سوره باشد. زیرا این سوره ، با داشتنِ فقط هفت آیه ، تمام مطالب قرآن را، در برگرفته است . چونکه ، قرآن شامل تحمید، تمجید، تسبیح ، تقدیس ، تهلیل ، شکر، ثناء و تکبیر است ، و همه اینها، در کلمه ((حمد)) مندرج است .
همچنین ، بیان ارزاق ، اِنعام ، احسان ، تربیتِ بندگان و اکرام و امهال ایشان ، در کلمه
((رحمان )) گنجانده شده است ؛ و تمامى آنچه در قرآن ، از وسعت رحمت و عفو گناهان و رحمت بر بندگان ، در ((رحیم ))، درج شده است و تمام مفاهیم ثُباتِ قدرت الهى ، عظمت ، بقاء، و سرمدیّت حق ، تنزیه او از شرکاء، در کلمه ((مالک ))، نهفته است و تمام مسائل مربوط به قیامت ، مواقف و مقامات و نعمتهاى اخروى ، کرامات و احوال اهل بهشت و درجات آن ، اهوال دوزخ و شدائد و درکات آن ، حساب و میزان و صراط، در کلمه ((یوم الدین ))
جمع شده است .
آنچه در قرآن از عبادات و کیفیت آن ، از نماز و روزه و زکوة و حج و غیر آن ، در
((اِیّاکَ نَعْبُدُ)) مندرج است . همینطور قرآن مشتمعل بر توکل و طلب نصرت و فتح و استعانت ، از خدایتعالى و امثال اینها، در ((ایّاکَ نَسْتَعینْ)) نهفته است و هکذا مفاهیم قرآن ، از قبیل هدایت ، توفیق ، تفویض ، ارشاد، اعتماد، دعا، سؤ ال ، التجاء و ابتهال در ((اهدنا)) گرد آمده است و هر چه در قرآن ، از میان حلال و حرام و شرایع و احکام از امر و نهى مى باشد؛ کلمه ((صِراطَ الْمُسْتَقیم ))
متضمن آن است .
و تمامى احوال و آثارِ انسانهاى خوشبخت و کیفیت طریقه و سیره آنان و علتِ نجات و رفع درجات آنان ، که در قرآن آمده است ؛ در جمله
((اَلّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ)) مندرج است و خلاصه احوالِ اقوام لجوج و خودپرست و بت پرست ، قصه ها و اخبار ایشان ، از کفران نعمت و تکذیب انبیاء و قتل ایشان و اصرارِ بر مناهى و توجّه به ملاهى و عذاب و غضب حق تعالى برایشان ، در آیه ((غَیْرِالْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ)) بیان شده است و بالاخره حالات بقیه جبّاران و فرعون ها و نصارى و سایر مشرکین و گمراهان ، در کلمه ((ضالّین ))، درج مى باشد. و این یکى از محسّناتِ قرآن شریف ، مى باشد که گفته اند: ((ذکر الشّى مجملا ثم مفصلاً اوقع فى النفوس )).

امر به ذکر خداى تعالى در صبح و شام - تفسیر آیه 205 اعراف

در آیه امروزی ، ذکر و یاد پروردگار را بدو قسم تقسیم کرده است، یکى توى دل و یکى به زبان و آهسته ، آنگاه هر دو قسم را مورد امر قرار داده ، و اما ذکر به صداى بلند را مورد امر قرار نداده بلکه از آن اعراض کرده ، و این نه به خاطر ذکر نبودن آن است ، بلکه به خاطر این است که چنین ذکر گفتنى با ادب عبودیت منافات دارد، دلیل این معنا روایتى است که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) وارد شده که در بعضى از جنگهایش با اصحابش طى مسافت مى کرد تا رسیدند به بیابانى هولناک ، و اتفاقا آن شب شبى تاریک بود یکى از اصحابش به صداى بلند تکبیر مى گفت ، حضرت فرمود: آن کسى را که شما مى خوانید نه دور است و نه غایب - البته نا گفته نماند که این روایت نقل به معنا شده .

ادامه مطلب ...