برای درک این موضوع ، لازم است که اول معنای ظلم را بدانیم . ظلم در برابر عدل است و معنای عام دارد که شامل هر نوع ؛ گناه، ستم ، سستی، کجی، ناروایی، ضایع کردن و... می شود. با توجه به خاصیت عالم ناسوت ، می توان مدعی گردید که همه موجودات این عالم به نوعی درگیر یکی از اوصاف ظلم می باشد . منتها با در نظر داشت مراتب ؛ انسانیت ، حیوانیت ، جمادیت و نباتیت.
با این مقدمه می توان گفت که معصوم مطلق خداوند است و بعد از آن کسانی هستند که با وجود توانایی آلوده به گناه نمی شوند. معنایی عام معصوم همان عدم ارتکاب گناه بزرگ و کوچک است . تفاوت مراتب معصومیت هم در اوصاف بعد از عدم گناه است.
اما چرا معصوم گناه نمی کند ؟ پاسخ این این پر سش خیلی ساده است : چون معصوم واقعیت زشتی گناه و زیبای اطاعت از مولا را می داند . بعد از درک این معانی آیا شایسته آنان است که بازهم گناه کنند؟
خـودشـنـاسـى بـه مـعناى این است که انسان ، مقام واقعى خویش را در عالم وجود درک کند، بداند خاکىِ محض نیست ، پرتوى از روح الهى در او هست بداند که در معرفت مى تواند بر فرشتگان ، پـیـشـى گـیـرد، بـدانـد کـه او آزاد و مـخـتـار و مـسـؤ ول خـویـشـتـن و مـسـؤ ول افراد دیگر و مسؤ ول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است .(1)
درک چـنـیـن مـوقـعـیـتـى سـبـب مـى شـود کـه انـسان ، مبداء و معاد و هدف آفرینش جهان را دریابد ، آفـریـدگـار را بـشـنـاسـد، فـرسـتـادگـان او را اطاعت کند، دانش مفید بیاموزد ، از بازیگرى و بـیـهـودگـى بـپرهیزد، کرامت و عزت خویش را حفظ کند، بر گستره فعالیت و سعه وجودى خود بـیـفـزایـد و هـمـواره عـقربه افکار ، کردار و گفتار خویش را به سوى بارگاه قدس ربوبى جهتگیرى کند و چنان شود که امیر مؤ منان صلوات اللّه علیه فرمود:
(رَحِمَ اللّهُ امْرَءً عَلِمَ اَیْنَ وَ فى اَیْنَ وَ اِلى اَیْنَ)(2)
خدا رحمت کند کسى را که بداند از کجا آمده ، در چه جایگاهى هست و به کجا خواهد رفت .
دسـت پرقدرت آفرینش ، چنین توانى را درون انسان تعبیه کرده و او با الهام گیرى از خداوند مى تواند راه را از چاه تشخیص دهد؛
(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْویها)(3)
سوگند به نفس و آن که او را معتدل آفرید ، سپس زشتى و نیکى اش را به او الهام کرد.
نـفـس الهـام گـیـر آدمى ، رفیق صدیقى است که به طور مداوم بسان آینه اى شفاف ، هر خوب و بدى را براى انسان ترسیم مى کند تا بدان روى آورد و از این روى بگرداند و به وادى مقدّس اطمینان گام نهد، (نفس مطمئنّه ) گردد: ومخاطب خطاب جانفزاى قرآن قرار گیرد که ؛
(یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى اِلى رَبِّکِ راضِیَةًمَرْضِیَّةً)(4)
اى نـفـس آرام یـافـتـه به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که تو از او خشنود و او از تو خـشـنـود اسـت .از سـوى دیـگـر اگـر آدمـى بـه الهـام نـفـس ، وقـعـى نـنـهـد و بـه جـاى عـمـل نـیـکـو بـه تـبـهـکـارى تـن در دهـد و از نـور تـقـوا بـه سـوى تـاریـکـى فـجـور تمایل پیدا کند، نفس خیر اندیش او به ملامتش مى پردازد تا راه رفته را باز گردد و از تباهى ، دسـت شـویـد. نـفـس در ایـن حـالت ، بـه صفت ارزشمند (لوّامه ) موصوف است که خداوند بدان سوگند یاد مى کند:
(وَلا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ الْلَّوّامَةِ)(5)
سوگند به نفس ملامتگر !
انـسـان بـایـد قدر چنین نفسى را بداند ، با او همراهى کند، از اعلام خطر او خشنود شود و به او بى اعتنایى نکند چرا که به گفته امام على (ع ):
(لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلا الْجَنَّةَ فَلا تَبیعُوها اِلاّ بِها)(6)
براى جان هاى شما بهایى کمتر از بهشت نیست ، پس آنها را جز در ازاى آن نفروشید.
اگر حالت ملامتگرى نفس ، پایمال شود و هشدارهاى او به کار نیاید ، بتدریج نسبت به زشتى ها بى اعتنا شده ، دست از اعلام خطر بر مى دارد، سپس راه فساد انگیزى در پیش مى گیرد که در این حالت ، (نفس امّاره ) خوانده مى شود؛
( ... اِنَّ النَّفْسَ لاََمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ رَبّى ... )(7)
همانا نفس ، فراوان به بدیها فرمان مى دهدجز آنچه را پروردگارم رحم کند !
آنـچه در روایات و سخنان بزرگان درباره نکوهش نفس آمده ، مربوط به همین حالت است و آدمى در هـیـچ حـالى نـبـایـد از مـراقـبـت و تـربـیـت نـفـس خـویـش غـفـلت کـنـد و هـر چـه حال او وخیمتر باشد، تیمار و مواظبت بیشترى مى طلبد که در آینده بدان خواهیم پرداخت .
1- انسان در قرآن ، شهید مطهرى ، ص 34 ، صدرا.2- آداب الصلوة ، امام خمینى ، ص 93، مؤ سسه تنظم و نشر آثار امام .3- شمس (91) ، آیات 8-7.4- فجر (89)، آیات 28-27.5- قیامت (75)، آیه 2.6- شرح غرر الحکم ، ج 5، ص 81.7- یوسف (12) ، آیه 53.
بزرگی وشخصیت انسان فراتر از آن است که او خود را غیر خدای و یا به گناه آلوده نماید. انسان در مقام کرامت وبزرگی بعد از خدا قرار دارد. به بزرگی و عدالت خدای رحمان کسی شک ندارد، پس ای انسان تورا چه می شود که خویش را این قدر کوچک نموده وارزان می فروشی؟
اظلم کیست؟
در قرآن کریم در حدود 318 بار در باره ظلم با واژه های مختلف سخن گفته شده است . ظلم گاهی به خویشتن است وگاهی هم به غیر که شامل خداوند و مخلوقات دیگر خداوند می شود. اما در این میان اظلم و یا ظالم ترین کیست ؟
قرآن کریم اظلم را " سد کنندگان راه خدا" معرفی می کند. این عنوان کلی شامل خیلی از رفتار های کافران و و غیر کافران می شود . بسیاری از اعمال خود خواهانه و غیر خدای مسلمین ، داخل در این عنوان است . پس باید دقت کنیم که خدای ناکرده در شمار اظلم قرار نگیریم .
اینگونه دعا کن
پیامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه علیه و آله همواره جویاى حال یاران خویش بود. روزى ، شنید که یکى از یارانش ، بیمار شده به عیادت او رفت و جویاى حالش شد. بیمار گفت : نماز مغرب را به شما به جماعت خواندم ، شما سوره ((قارعه )) را خواندى ، آنچنان تحت تاءثیر قرار گرفتم که به خدا عرض کردم : ((خدایا! اگر در نزد تو گنهکارم ، طاقت عذاب آخرت را ندارم ، در همین دنیا مرا عذاب کن .)) اکنون مى بینید که بیمار شده ام .
پیامبر فرمود: دعاى درستى نکرده اى ، مى بایست در دعا، از قرآن سرمشق بگیرى ؛ آنجا که مى فرماید: (رَبَّنا آتِنا فى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فى الاَّْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ*پروردگارا هم در دنیا و هم در آخرت ، به ما پاداش نیک بده و ما را از عذاب دوزخ نگهدار.)) آنگاه پیامبرصلّى اللّه علیه و آله براى او دعا کرد و او از بیمارى نجات یافت.
*بقره ، ص 201
نظام احسن
اقتضاء وجود آدمی در این جهان خیر وشر است ؛ یعنی او نه مجبور، مجبور است ونه مختارمطلق. او می تواند کارخوب انجام دهد و نتیجه آن را بگیرد وهم می تواند کار شر انجام دهد و پاداش آن را در یافت نماید. هنر آن است که با وجود توانایی ، کار بد وشر انجام ندهد.
اسباب نفسانیه آن است که در ابتداى فطرت از براى آدمى حاصل باشد.مثلآنکه قوه ادراک او ضعیف باشد، یا در او قوه شهوت اصلا نباشد.
اسباب خارجیه آن است که به سبب عوارض خارجیه حاصل شده باشد.مثلاینکه با بدان نشسته، یا حکایات ایشان را شنیده، و میل و شوق به آنها نموده و پیروى ومتابعت کرده و مرتکب اعمال ناشایست گشته تا آنکه ملکه او شده.
و اسباب جسمانیه آن است که به سبب ناخوشى و مرض، در بدن صفات بدحاصل شده باشد، همچنان که مشاهده مىشود که به سبب بعضى از امراض، آدمى راکجخلقى به هم مىرسد، یا ضعف و «فتور» در قوه شهویه پیدا مىگردد.
نقل مىکنند که در یکى از شهرهاى بزرگ کشور یونان، پیش از ظهور حضرت مسیح علیه السلام معبدى بسیار مهم براى عبادت مردم ساخته بودند که بر سر در این معبد، سنگ بزرگى را نصب کرده بودند. این سنگ را به گونهاى مایل کار گذاشته بودند که هر کس مىخواهد وارد معبد شود، سنگ را ببیند. روى این سنگ، یک جمله نوشته بودند و همه هدفشان هم این بود که مردم این جمله را ببینند. البته این جمله، ریشه در تعلیمات وجود مقدس حضرت حق دارد و تاریخ بیان این جمله هم به ابتداى خلقت حضرت موسى علیه السلام برمىگردد. جمله این بود : «خود را بشناس». این جمله، یکى از زیباترین جملات تاریخ حیات انسان و از عمیقترین جملاتى است که بشر شنیده است.
در کتاب شریف "مصباح الشریعه" در تعریف عارف آمده است: آن کس که معرفت خداى تعالى نصیبش شده باشد، تنش با خلق است ولى دلش با خداست، آن چنان که اگر یک چشم به هم زدن، دلش خداى را از یاد ببرد، از شوق خدا مىمیرد و عارف، امین امانتهاى الهى است و گنجینه اسرار اوست. کان نور او ودلیل رحمت اوست بر خلقش، و حامل علوم خداوندى و میزان فضل و عدل الهى است. عارف از خلق و مراد [و مقاصد و مطلوبهاى دنیوى] و دنیا بىنیاز است و جز خداى تعالى همدمى ندارد و هیچ گفتار و اشاره و نفسى ندارد، مگر آن که به وسیله خدا و براى خدا و از جانب خدا و با خدا مىباشد. پس عارف در چمن زارها و گلزارهاى قدس خداوندى در رفت و آمد و از لطائف فضل او خوشه چین است؛ و براى وصول به مقام شامخ انسانیت، اصل و پایه، معرفت است و ایمان فرع اوست.
اصولا برنامه اساسى برای داعیان راه حق این است که بیش از سخن ، مردم را با عمل خود تبلیغ کنند همانگونه که در حدیث معروف از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : (کونوا دعاة الناس باعمالکم و لا تکونوا دعاة بالسنتکم ) (مردم را با عمل خود به نیکیها دعوت کنید نه با زبان خود.)
تاءثیر عمیق (دعوت عملى ) از اینجا سرچشمه مى گیرد که هرگاه شنونده بداند گوینده از دل سخن مى گوید و به گفته خویش صد در صد ایمان دارد گوش جان خود را به روى سخنانش مى گشاید و سخن که از دل برخیزد بر دل مى نشیند، و در جان اثر مى گذارد، و بهترین نشانه ایمان گوینده به سخنش این است که خود قبل از دیگران عمل کند، همانگونه که على (علیه السلام ) مى فرماید.ایها الناس انى و الله ما احثکم على طاعة الا و اسبقکم الیها، و لا انها کم عن معصیة الا و اتناهى قبلکم عنها: (اى مردم به خدا سوگند شما را به هیچ طاعتى تشویق نمى کنم مگر قبلا خودم آنرا انجام مى دهم و از هیچ کار خلافى باز نمى دارم مگر اینکه پیش از شما از آن دورى جسته ام ).همچنان در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم من اشد الناس عذابا یوم القیامة من وصف عدلا و عمل بغیره (از کسانى که در روز قیامت عذابشان از همه شدیدتر است کسى است که سخن حقى بگوید و خود به غیر آن عمل کند).
سر این که سخنان برخی افراد، علی رغم زیبای و هنر مندانه بودن، روی مردم تاثری تا اندازه شنیدن ندارد نیز در همین نکته نهفته است.
تا فرصت دارى، توشهاى برگیر
تا مهلت دارى در مصیبت خویش تفکر نما و تاتو را فرصت از دست نرفته، براى روز حسرت و پشیمانى و طول اقامت در روز قیامت و وحشتهاى روز رستاخیز، خود را آماده و بسیج کن و بر نفس خویش که در این دنیا آن را به ناز و نعمت و خوشى و راحت عادت دادهاى و از عذاب و نقمت و سختى روز قیامت غافلش ساختهاى، گریان شو و بگو:
اى معبود من! و آقاى من! و مولاى من! به کدام یک از کارها به نزدت شکایت آوردم؟! و براى کدام یک از آنها ناله کنم و گریان شوم؟!! آیا به درد و شکنجه و سختى آن بگریم؟! یا براى درازى و طول مدت بلاء بنالم؟! و یا از بیم مار و عقرب ضجه کنم؟! یا از زحمت زنجیر و پتکهاى آهنین فریاد آورم؟! شاید از این اندیشه کم، به هوش آیى و پندگیرى و به وسیله بازگشت و توبه راست و درست، براى سفرى که در پیش دارى، توشهاى برگیرى و خود را آماده و مهیا سازى و با کار نیک، کار زشت را نابود نمایى؛ همانا پروردگار، آمرزنده و دوستدار بنده خویش است و پادشاه مهربان و خوش پذیراى رعیت خود مىباشد. از بندگانش توبه را مىپذیرد و نیکى اندک را به ثواب بسیار، جزا مىبخشد، گناهان را مىزداید و کردارهاى زشت را به چندین برابر از کارهاى نیک تبدیل مىفرماید.
اى انسان! اندکى به خود آى و اندیشه نماى و ببین که تو در رابطه با منافع این دنیاى دون و زبون، در حرکات و سکنات خود آن گونه عمل مىکنى و مراقبت دارى که آنچه پر سودتر است، بدست آورى؟! و آنچه به نفع تو باشد، جلب نمایى؟! و جز آنچه که گرانبهاتر است و مزیت و برترى بیشترى دارد، نگزینى؟! بلکه جان خود را به سختى و تعب مىاندازى و وقت خود را بیهوده ضایع مىسازى تا خوراک نیکو بدست آورى و شراب گوارا مهیا سازى و بالش نرم براى خوابگاه خود آماده نمایى و حال آنکه خود مىدانى که از کشیدن این رنجها، جز تفاوت اندکى [که آن هم فناپذیر است] تو را حاصل نخواهد گشت! بلکه آن لذت هم به زودى از کف بیرون خواهد شد و از بین مىرود!
پس تو را چه شده که نسبت به منافع آخرتت که تفاوت در آن عظیم و بزرگ بوده و فناناپذیر و پایدار و جاوید است، این گونه جهد و تلاش به جا نمىآورى؟! مثلاً چون کالایى براى بازرگانى بخرى و پس از خرید آگاه شوى که اگر به جاى آن، کالاى دیگرى خریده بودى، سودت دو چندان و بیشتر از خرید اول بود، از این کارت اندوهناک شده و به سختى دچار افسوس و آه مىگردى و براى آینده، عزم خود را استوار مىسازى که دیگر غفلت نکنى و سودى را از دست ندهى ولکن به آنچه در تجارت آخرت از کف مىدهى و از سودى هفتاد برابر و بیشتر، بىبهره مىمانى اندوه ندارى و غمناک نمىشوى؟!
و اگر براى این گفتار گواهى بخواهى، به آنچه در دو چندان شدن ثواب اعمال با کیفیات خاص و در مواقع مخصوصه که در اخبار وارد گردیده، نظرى نماى و بنگر که مثلاً به نمازى که به طور جماعت در مسجد جامع با پیشواى عالم پرهیزگارى به خصوص اگر عده نمازگزارانى که به او اقتدا کردهاند هم بیشتر باشد، ثوابش هزاران برابر افزونتر از نمازى است که در منزل به تنهایى به جاى آورى و با این وصف، تو در اختیار آنچه سودش بیشتر و فضیلتش بالاتر است خوددارى مىکنى و از ثواب این جماعت، که از دست تو رفته، به اندازه یک دهم آنچه از سود تجارت دنیوى از دست دادهاى، اندوهگین نمىشوى؟!!
پس در این سهل انگارى که تو را در کار آخرت است، تأملى کن و بنگر که آیا آن را جهتى جز سستى ایمان تو به آخرت مىباشد؟! و بر حذر باش که این ایمان ضعیف هم در مواضع سختى و مواقع بدبختى به ویژه در هنگام سکر و مستى مرگ، از دست تو برود و فرجام کارت، به بدى کشیده شود و براى عقوبت و مجازات بزرگتر بودن هم و خواست دنیا از هم و خواهش آخرت، خود را آماده ساز و آنچه را معصوم (علیه السلام) در این باب فرموده بیاد آور که فرمود:من اصبح و اکبر همه الدنیا فلیس من الله فى شىء و الزم الله قلبه اربع خصال: هماً لا ینقطع عنه ابداً و شغلاً لا یفرغ عنه ابداً و فقراً لا ینال غناه ابداً و املاً لا یبلغ منتهاه ابداً ؛ (کسى که شب را به روز آورد و بامدادان، اندوه و هم بزرگش امور دنیایى باشد، او را در نزد خدا ارج و قدرى نخواهد بود و خداوند چهار خصلت را ملازم دل او قرار مىدهد: هم و اندوهى که هیچگاه از او جدا نشود، و مشغله و کارى که هیچگاه او را آسودگى نباشد، و فقرى که هیچگاه به بىنیازى نرسد، و آرزویى که هیچگاه پایانى براى آن نمىباشد.)
آگاه باش و از اینکه فرموده: لیس من الله فى شىء غافل مشو، چه این خود مجازات و عقوبت بزرگى است و از این عقوبت، بزرگتر چه خواهد بود؟! پس اى عاقل! این زیان بزرگ و بدبختى سترگ را در ترازوى عقل خویش با هر زیان و ضرر دنیائى که تصور مىشود، مقایسه کن و ببین که آیا بین آنها نسبت محدودى موجود است؟!
مفهوم ظلم
درک عمومی از مفهوم ظلم ، ستم کردن به دیگران است . البته این درک درستی است، ولی کامل و جامع نیست . ستم به دیگران یکی از موارد ظلم است ، ظلم در برابر خالق و در برابر "خود" نیز از انواع دیگر آنند. به طور کلی هر آنچه در جایگاه طبیعی و درست خود نباشد، ظلم است . نسبت به خلق ، خدا و یا خود! چه بسا این سه حالت ، نگاه از سه زاویه به ظلم است وگرنه نفس ظلم واحد است و ظلم در واقع ستم به خود است.
این ماه در مکتب تشیع یادآور نهضت حضرت سیدالشهدا و حماسه جاودان کربلاست.
این ماه، یادآور استقامت حبیب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.
اى که بر مرکب تازنده سوارى هشدار
که خر خارکش غم زده در آب و گل است
آتش از خانه همسایه درویش مخواه
کانچه از روزن او مى گذرد دود دل است
این زندگى دنیایى به منزله سرمایهاى است که خداوند عنایت نموده که با آن به تجارت بپردازیم و اگر مىبیند که با این سرمایه، نفیسترین متاعها را مىتواند تهیه کند، در این زمینه سهل انگارى ننموده و بداند که در عالم وجود حتى در وهم، موجودى سودمندتر و نفیستر و کاملتر از ذات ذوالجلال نیست، بلکه هیچ نفع و نفاست و جمال و بهاء و شرف وجود و بلکه وجودى جز به او و در او و از او نیست؛ لذا عاقل، هیچ مطلوبى جز حضرت حق، براى خود اختیار نکند و هر چه غیر اوست، اگر هم از جهتى مطلوب آدمى باشد باز مطلوبیتش از ناحیه اوست. و چون عاقل این معنى را دانست و در طلب و جستجوى او بر آمد غیر او را ترک خواهد گفت و هم و همتش را هیچگاه در پى چیزى غیر از او صرف نخواهد کرد و در پى کسب رضاى او بر خواهد آمد که قل الله ثم ذرهم (بگو خدا، سپس هر چه غیر از اوست واگذار) و دیگر عمر را در طلب چیزى غیر از او به هدر نخواهد داد و در پى مشتهیات نفسانى و امور معاش نخواهد بود.
خدا همه را موفق کند که براى خود نافع باشید. برنامه اسلام ، براى شما نافع است . خدمتگزار خود باشید، خود را اصلاح کنید خود را تزکیه کنید. خود را تهذیب کنید. با خدا ارتباط پیدا کنید. ارتباط خدا به معنى کناره گیرى از مردم نیست ، بلکه باید کار مردم را براى خدا انجام دهید. معاشرت و کسب براى خدا باشد. اگر با خدا ارتباط پیدا کنید، دیگر رها نمى کنید. همه بدیها به خاطر این است که رابطه برقرار نمى شود. اگر انسان دستگاه توحید را فهمید، اگر فهمید همه چیز در دستگاه خدا هست ، نمى تواند از دستگاه خدا صرف نظر کند.
نماز براى این است که شما را پرواز دهد. چه کنیم که مى گویید: ما این جا مى خواهیم مشغول چلوکبابمان باشیم ! تو بالاتر از این حرفها هستى که اسیر چلوکباب باشى ! تو باید از این پروازى که انبیا و اولیا و اوصیا و صلحا دارند، سهمى داشته باشى . گمان نکن که آن پرواز اختصاص به آنها دارد! ما هم اگر بنده خالص خدا شویم ، دست از تشریفات برداریم ، دست از شرکمان برداریم و دست از این بت پرستى برداریم ، مى توانیم از این پرواز سهمى داشته باشیم . گمان نکنید فقط اهل مکه بت پرست بودند. ما هم اگر بندگى هوس وهوس را بکنیم ، بت پرستیم منتها بت ما، هوى و هوس ماست .
علت این که از حضرات معصومین (علیهماالسلام ) و بزرگان و اولیاى دینى درخواست و التماس دعا داریم وبه زیارت مزارهای شریف شان می رویم ، برای این است که آنان ارتباط عمیق و نزدیک با خداوند دارند ، اگرچه خداوند بزرگ به همه انسان ها نزدیک است . اما افراد عادى که توجهى به امور دینى و الهى ندارند، و در مسایل دنیوى غرق مى شوند، استعداد و قواى خود را در جهت ارتباط با خداوند تضعیف مى کنند، به همین جهت ، نمى توانند خواست خود را در نزد خداوند مطرح نمایند. لذا به بزرگان دین متوسل مى شوند. اما باید توجه داشت ، که این کار نباید تبدیل به شرک شود، زیرا بر اساس آیات صریح قرآن کریم ، همه انسان ها بنده و محتاج به خداوند هستند. و هیچ شفاعتى پذیرفته نیست ، مگر آن که خداوند بخواهد و اراده کند. آن بزرگواران هم که صاحب مقام غیر قابل تصورى در نزد خداوند مى باشند. همه ، بنده خداوند محسوب مى شوند. پس مؤ منان باید در وهله نخست تقاضا و رازونیاز خود را با خداوند انجام دهند. و اگر هم به آنان رجوع کردند، باید از آن بزرگواران بخواهند که در نزد خداوند خواست آنان را طرح کنند .شاید به خاطر مقام آنان ، اجابت گردد.
این که اسلام دینى کامل و قرآن کتاب نور و هدایت است ، هیچ شکى نیست ، اما آیا جوامع مسلمان دستورات دینى خود را شناخته و بر اساس آن عمل مى کنند؟ چرا دروغ رایج است و صدق و درستى و صراحت کم ؟ چرا ریا و ظلم هست ؟ چرا عدالت نیست ؟ چرا کم فروشى هست ؟ مال دوستى و زراندوزى از حد متعادل درگذشته و به اسراف رسیده است ؟ چرا جان و مال و آبروى مسلمان حرمت ندارد؟ چرا مسلمانان اعمال عبادى خود را انجام نمى دهند؟ چرا زنا و اعتیاد و مشروب خوارى هست ؟ اگر جوامع اسلامى بکوشند آداب و دستورات قرآن و سیره رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و معصومین (علیهماالسلام ) را رعایت کرده و ترویج دهند، هیچیکی از این مشکلات وجود نخواهد داشت.
انسان هیچ گاه خود را برتر و والاتر از بندگان خدا نبیندو فراموش نکند که او هم بنده اى از بندگان خداوند است ، و اگر ارزشى هست در اراده و خواست حق تعالى نسبت به انسان است ، نه در توهم و ادعاهاى واهى افراد در بین یکدیگر. انسان اگر مى خواهد که در نزد خداوند سرافراز و ماءجور باشد، باید همواره در شکسته نفسى و فروتنى و تواضع پیشقدم و سرآمد گردد. در میان مردم با تواضع حرکت کند، آنان را حقیر نشمارد و به هیچ شکلى خود را برتر و بالاتر از آنان نشان ندهد در غیر این صورت دچار تکبر می شود و به سر نوشت شیطان دچار خواهد شد.
خواستم زنده بمانم،غم دوران نگذاشت
خواستم غم نخورم، این غم هجران نگذاشت
خواستم دست به هر کار خلافی بزنم
آیه ی خوف فمن یعمل قرآن نگذاشت
خواستم کاخ بسازم که زند سر به فلک
ناله کوخ نشینان بیابان نگذاشت
خواستم بهر دو نان منت دونان بکشم
پاسخ مور به پیغام سلیمان نگذاشت
خواستم جامه بپوشم و بنوشم می ناب
یاد لرزیدن سرمای زمستان نگذاشت
خواستم شعر بگویم که بخندند همه
ناله پیر زن و اشک یتیمان نگذاشت
یاس می خواست برد از دل من، نور امید
فطرتم بر سر عقل آمد و وجدان نگذاشت
شاعر : ناشناس
فرا رسید ماه ذی حجه را به همه دوستان تبریک می گویم. برای این ماه شریف به خصوص دهه اول آن اعمال خاص وبا فضیلت فراوان وارد شده است که دوستان می توانند با مراجعه به کتاب مفاتیح الجنان از کفیت آن آگاه شوند. التماس دعا.
سلام بر شما ای خاندان نبوت و موضع ودایع رسالت.
سلام بر شما ای محل های نزول ملایک و معادن رحمت.
سلام بر شما ای وسایط فیوض الهی بر مخلوقات.
ضمن عرض تسلیت مجدد سالروز شهادت مظلومانه امام نهم حضرت جواد (ع) به پیشگاه امام زمان (عج) وشما دوستان گرامی .
شاید یاد آوری این نکته کمی دور از ذهن باشد که ایام شهادت و ولادت بزرگان دین ومذهب فرصتی خوبی است برای مطالعه مجدد شخصیت، اهداف ، خواسته ها و نحوه زندگی آنان . زیرا ؛ مسلمان واقعی همواره به یاد آنان بوده و گفتار وکردار آنان سر لوحه زندگی شان است . با این وجود، بازهم یاد آوری برخی از مسایل خالی از لطف نخواهد بود.
ما وقتی مدعی هستیم " از شما ( ائیمه) اطاعت می کنیم و اطاعت از شما اطاعت از خدا است..." در این ادعا چقدر صادق هستیم . بیاییم یک کمی با خود مون خلوت کنیم ، بینی و بین الله ، راست می گوییم یا ... شاید برخی ها بگویند ؛ ای بابا در این زمانه که همه چیز بر روی دروغ ووو بنا نهاده شده است کسی بخواهد علی وار زندگی کند باید ... و یا فلانی که ادعای چنین وچنان دارد چرا چنین نیست ؟ حرف شما درست ، اما خلاف دیگری دلیلی برای خلاف شما نمی شود. از سوی هم گناه شما را بپای دیگران نمی نویسند و برعکس .
کسی که به مقصد ، ایمان و معرفت داشته باشد،انجام اعمال و اجرای دستورات دینی ، نه تنها برای او سخت و دشوار نیست ، بلکه برای انجام واجرای بهتر آن ، از هیچ تلاش روی گردان نمی باشد. از این طریق هم می شود میزان ایمان واعتقاد خویش را دریافت.
امام علی (ع) : لایَتْرکُ النّاسُ شَیْئاً مِنْ اَمْرِ دینِهِم لاِستِصْلاحِ دُنْیاهُمْ الاّ فَتَحاللّهُ عَلَیْهِم
ماهُوَ اَضَرُّمِنْهُ.
نهجالبلاغه ـ حکمت 106
مردم چیزی از کار دینشان را برای سامان دادن دنیاشان ترکنمیکنند،مگر اینکه خداوند چیزی را که زیان بیشتری دارد بر آنان میگشاید.
رابطة «دین» و «دنیا» چیست؟ اگر کسی در زندگی، معارف و احکام وارزشهای دینی را برای خود، اصلِ راهنمای حرکت قرار دهد، آیا دنیای اوهم آباد میشود یا باید از خیر دنیا بگذرد؟ ضربالمثل قدیمیِ خدا و خرمادرست است یا نه؟ آیا میتوان بین آبادی و رفاه و پیشرفت و توسعه و... وتدین و تقوی و ورع و زهد و عبادت و... حالت جمعی ایجاد کرد یا این دومقوله با هم تعارض دارند؟ و یا راه سومی وجود دارد؟
برخی تصور میکنند که با تدیّن و التزام به ارزشها و احکام دینی، اساساًباید از فکر آبادانی دنیا، رفاه و آسایش، توسعه و پیشرفت و رسیدن به آنچهمظاهر حیات دنیوی است، صرفنظر کرد. بر اساس این گمان، دو گروه شکلمیگیرند: گروهی که چون برآنند که ملتزم به دین باشند از اساس، اندیشةآبادانی دنیا را وامینهند و به لاک خود میخزند و به تصورِ ترجیح دین بردنیا، خود را از دغدغههای اجتماعی و تلاش برای معاش فارغ میسازند.گروهی نیز بر اساس همین گمان، چون از دنیا نمیتوانند صرفنظر کنند،ارزشها و احکام و حدود اسلامی را قربانی مطامع و خواستهای دنیویمیکنند و به دین و دستورات دینی پشت میکنند. ولی همانطور که اشاره شد،خاستگاه فکری هر دو گروه دربارة رابطة بین دین و دنیا مشترک است.
یکی از پرسشهای مهم در زمینهی اخلاق که برای بیشتر جوانان مطرح است، این است که چگونه میتوان از رذایل اخلاقی فاصله گرفت و به فضایل اخلاقی نزدیک شد؟ چگونه میتوان خود را از اخلاق رذیله دور کرد و به صفات حمیده آراسته نمود؟
راه حلی که بزرگان دین در این مقام ارائه دادهاند، میتواند عامل مؤثری برای اصلاح و بازسازی اخلاق به حساب آید. علاّمه طباطبایی(ره) میفرمایند: اصلاح اخلاق و هوای نفس و تحصیل ملکات فاضله، تنها و تنها یک راه دارد، آن هم عبارت است از: تکرار عمل صالح و مداومت بر آن؛ البته عملی که مناسب با آن خوی پسندیده است، باید آن عمل را آن قدر تکرار کند و در موارد جزئی که پیش میآید آن را انجام دهد تا رفته رفته اثرش در نفس روی هم قرار گیرد و در صفحهی دل نقش بندد و زوال نپذیرد. این تکرار عمل از دو طریق دست میدهد.
امام علی (ع) :
ای بندگان خدا !
آن کس که نسبت به خود خیر خواهی او بیشتر است ، در برابر خدا ، از همه کس فرمانبر دار تر است و آن کس که خویشتن را بیشتر می فریبد، نزد خدا گناه کار ترین انسان ها است. زیانکار واقعی کسی است که خود را بفریبد.
قسمتی از خطبه 86
تا کنون فکر می کردم یکی از عوامل تیره شدن قلب ، انجام دادن اعمال دینی بدون توجه است. اما امروز عزیزی که خدا وند بر توفیقات شات بیفزاید، می فرمود ؛ آگاه شدن بر علوم و رموز دینی و عمل نکردن به آن نیز سبب سیاه و تیره شدن قلب می گردد.