مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

مشق عاشقی

اى که عاشق نئى ، حرامت باد * زندگانى که مى دهى بر باد

ارزش و اهمیت کلام

ارزش و اهمیت کلام

از جمله نعمت هاى پرارج و گرانقدرى که آفریدگار جهان به انسان عطا کرده و مایه اصلى آنرا بـا سـرشـت بـشـر درآمـیـخـتـه ، (قـدرت بـیـان ) اسـت . نـعـمـت سـخـن گـفـتـن ،عـامـل مهمّى در تکامل انسان ها است . در پرتو این نعمت ، علوم نظرى و تجارب عملى انسان ها به یـکدیگر منتقل مى شود. خداى حکیم ، بعد از مساءله آفرینش انسان از نعمت بیان سخن گفته و مى فرماید: اَلرَّحْم نَُ عَلَّمَ الْقُرْآ نََ خَلَقَ الاِْنْس انََ عَلَّمَهُ الْبَیانَ 1
خداوند رحمان ، قرآن را تعلیم داد، انسان را آفرید، و به او (بیان ) آموخت .
انـسـان بـا قـدرت بیان و به وسیله کلام ، معلوماتى را که در باطن اندوخته ، ظاهر مى سازد ونـهـفـتـه هـاى درونـى خـود را آشـکـار مـى کـنـد و آنـچـه را کـه خـود ادراک کـرده ، بـه دیـگـران مـنـتـقـل مـى سازد. از این رو، مى توان گفت : کلام به منزله پلى است که مغزهاى جدا از هم را به یـکدیگر پیوند مى زند و کالاى ارزشمند علم را از این راه به مغزها مى رساند و دیگران را نیزعالم و آگاه مى کند. از امام سجاد(ع ) پرسیدند: سخن و سکوت کدامیک بر دیگرى برترى دارد؟حضرت در پاسخ فرمود:
بـراى هـر یـک از ایـن دو آفـت هـایـى اسـت ، ولى اگـر از آفـت مـصـون و سـالم بـاشـنـد، کـلام افضل و برتر است . زیرا خداوند هیچ یک از پیامبرانش را به سکوت مبعوث نکرده است ، بلکه آنها ماءموریت داشتند با مردم سخن بگویند و با بیان خود آنان را به صلاح و رستگارى دعوت کـنـند و نیز هیچ کس با سکوت ، مستحقّ بهشت و لایق ولایت الهى نمى شود و از عذاب دوزخ مصون نـمـى مـانـد. نـیـل بـه رحـمت الهى و نجات از عذاب او در پرتو سخن گفتن است . من هرگز ماه رانـظـیـر آفـتـاب قـرار نمى دهم ... . شما فضل سکوت را با کلام توصیف مى کنى ، در حالى که هرگز فضل کلام را با سکوت نمى توان توصیف کرد.
2
روشـن اسـت کـه ایـن نـعـمـت ارزشـمـنـد بـه هـمـان مـیـزان کـه در تـرقـّى وکـمـال آدمى مؤ ثر است ، در صورت عدم کنترل نیز، موجب سقوط و تباهى او مى شود از على (ع )پـرسـیدند، زیباترین مخلوقات خدا کدام است ؟ فرمود: (کلام ). گفتند: (زشت ترین آنها کداماست ؟) باز هم فرمود: (کلام )، سپس فرمود: بِالْکَلا مِ ابْیَضَّتِ الْوُجُوهُ وَ بِالْکَلا مِ اسْوَدَّتِ الْوُجُوهُ 3
چهره ها با سخن سفید مى شوند و با سخن سیاه مى گردند.
کـنـایـه از ایـنـکـه عـدّه اى بـه خـاطـر کلام سنجیده و وزین خود، رو سفید مى شوند و عدّه اى به دلیل بیهوده گویى ، پرگویى ، غیبت ، دروغ و... روسیاه و سرافکنده مى گردند.
شـخـصى از رسول اکرم (ص ) درخواست نصیحت کرد. حضرت به او فرمود: (زبانت را حفظ کن.) دوبـاره عـرض کـرد: (اى رسـول خـدا به من توصیه اى بفرما) باز هم فرمود: (زبانت راحفظ کن .) بار سوّم درخواست خود را تکرار کرد. آن حضرت بدو فرمود: وَیْحَکْ! وَ هَلْ یُکِبُّ النّ اسَ عَلى مَن اخِرِهِمْ فِى النّ ارِ اِلاّ حَصائِدُ اَلْسِنَتِهِمْ 4
واى بر تو! آیا در قیامت مردم را چیزى جز محصول زبانشان به رو در آتش مى افکند؟

 1- الرّحمن (55)، آیات 1 ـ 4.
 2-  بحارالانوار، ج 71، ص 274، اسلامیّه .
 3 همان ، ج 78، ص 55.
 4- همان ، ج 71، ص 303.

ستم ستیزى و مظلوم نوازى

ستم ستیزى و مظلوم نوازى


انـسـان در بـرخورد با همنوعان خویش ، یکى از چهار حالت زیر را مى تواند داشته باشد:

 1 ـ سـتـمـگـربـاشـد.

2 ـ بـه ستمگران مدد رساند.

3 ـ بى تفاوت باشد.

4 ـ با ستم پیشه گان بستیزد.
بدون تردید سه حالت نخست از نظر دین و خرد، زشت و محکوم است و تنها راه چهارم ، فراروى انـسـانِ مـؤ مـن بـاز است و او موظّف است همه همّت خویش را به کار گیرد که با ستمگر ـ هر که باشد ـ به ستیز برخیزد و ریشه ستم را ـ هر جا باشد ـ بخشکاند و چنین روحیه اى در دیدگاه عـقـل و شـرع از اصـول خـدشـه نـاپـذیـر اخلاق اجتماعى است که امام على (ع )آن را بهترین نوع عدالت معرفى مى کند: اَحْسَنُ الْعَدْلِ اِعانَةُ الْمَظْلُومِ *
زیباترین عدل ، یارى کردن ستمدیده است .
ضـرورت پـیـکار با ستم و ستم پیشه و یارى رسانى مظلوم ، در اسلام به حدّى است که ترک آن گناه کبیره محسوب مى شود.
**
 * ر . ک : بحارالانوار ، ج 10 ، ص 229 .
 ** بقره (2) ، آیه 279 .

کفران نعمت

کفران نعمت


کـفـران نـعـمـت بـه مـعـنـاى پـوشـانـدن و نـدیـده گـرفـتـن نـعـمـتهاست . خداوند، گرچه نیازمند سـپاسگزارى و عبادت ما نیست ، ولى آنها را از روى حکمت و مصلحت بر بندگان ضرورى دانسته و در قرآن کریم پس از نوید به سپاسگزاران ، با ناسپاسان بى اعتنایى کرده ، مى فرماید: وَ مَنْ یَشْکُرْ فَاِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىُّ حَمیدٌ 1
آنکه سپاسگزارى کند سپاسش به نفع خود اوست و هر که کفران ورزد، خداوند بى نیاز و ستوده است .
بـا ایـنـکه خداوند از سپاس و تشکر نعمت پذیران بى نیاز است و بزرگوارتر از آن ا ست که ناسپاسان را محروم سازد، ولى (کفران نعمت )، خود، سبب برخى از ناهنجارى ها مى شود که در زیر مى آید:
پستى
انـسـان نـاسـپـاس ، پـسـتـى و بـى کـفـایـتـى خـود را اثـبـات مـى کـنـد. چـرا کـه عـقـل و وجـدان انـسان مى گوید که نعمت پذیر باید سپاسگزار باشد و زیرپا گذاشتن داورى عـقـل و وجـدان از کـسـانى سر مى زند که در پستى و بى ارزشى به حدّ حیوانیت رسیده ؛ بلکه پست تر شده اند. امام زین العابدین (ع )مى فرماید: اگـر خـداونـد مردم را به احسان هاى پى در پى مشغول کند و نعمت شایان بدانان ببخشد، ولى راه شناخت حمد و سپاس را بر آنان ببندد، آنان از احسانش بهره مند مى گردند ولى ثنایش نمى گـویـنـد و بـه روزى فـراوان او مى رسند و سپاسش نمى گویند؛ اگر مردم چنین شوند از مرز انـسـانـیـت گـذشـتـه به مرز حیوانیت مى رسند و آنگونه مى شوند که قرآن فرموده : آنان چون حیوان ، بلکه راهى پست تر از حیوانیت را برگزیده اند.
2
زوال نعمت
کـفران نعمت ، سبب بى ثباتى و ناپایدارى نعمت ها مى گردد و خیر و برکت را از بین مى برد. همانطور که سپاسگزارى سبب بقاى آن مى شود. امام صادق (ع )مى فرماید: لا زَوالَ لِلنَّعْماءِ اِذا شَکَرْتَ وَ لا بَقاءَ لَها اِذا کَفَرْتَ 3
اگر سپاسگزارى کنى نعمت ها پایدارست و اگر کفران ورزى ، دیرى نمى پاید.
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند
کم شدن احسان و نیکى
اثر دیگر کفران نعمت ، رخت بستن خیر و احسان از جامعه است ، چرا که ناسپاسى ، صاحبان نعمت را دلسـرد کـرده ، از انـعـام و بـخشش باز مى دارد. سنّت خداوند نیز چنین است که اگر بندگان کفران نعمت ورزند از فضل و احسانش بکاهد. امام صادق (ع )مى فرماید: لَعَنَ اللّهُ قاطِعى سَبیلِ الْمَعْرُوفِ. قیلَ: وَ ما قاطِعُوا سَبیلِ الْمَعْرُوفِ؟ قالَ: الرَّجُلُ یُصْنَعُ اِلَیْهِ الْمَعْرُوفُ فَیَکْفُرُهُ فَیَمْتَنِعُ صاحِبُهُ مِنْ اَنْ یَصْنَعَ ذلِکَ إِلى غَیْرِهِ 4
نـفـریـن خدا بر آنان که راه خیر و خوبى را مى بندند، پرسیدند: چه کسانى چنین اند؟ فرمود: کـسـى کـه بـه او خوبى مى کنند و او کفران مى ورزد، آنگاه صاحب نعمت به دیگرى احسان نمى کند.
عقوبت سریع
اثـر نـاهـنـجـار دیـگـر کـفـران نـعـمـت ، تـسـریـع در شـکـنـجـه و عـقـوبـت کـافـر نـعـمـت اسـت . رسول خدا(ص )فرمود: اَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً کُفْرانُ النِّعْمَةِ 5
سریع ترین گناهان در عقوبت ، کفران نعمت است .
رفتن به دوزخ
آخـریـن بـرداشـتى که کافر نعمت از کِشته خود مى کند، رفتن به دوزخ سوزنده است ، زیرا او با پوشاندن نعمت هاى خدا و نادیده گرفتن احسان بندگان او از راه خدا منحرف گشته و قدم در راه سـتم مى نهد که پایانى جز جهنّم نخواهد داشت . این سرانجامى است که قرآن به آنان نشان داده است :
َلَمْ تـَرَ اِلَى الَّذیـنَ بـَدَّلُوا نـِعـْمـَتَ اللّهِ کـُفـْراً وَ اَحـَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارِ 6
آیـا نـدیـده اى کـسـانـى را کـه نـعـمـت خـدا را بـه کـفـر بـدل سـاخـتـنـد و مـردم خـود را بـه دیـار هـلاکـت بـردنـد، آنـان بـه قـرارگـاه بـد، دوزخ ، داخل مى شوند.
 1-  لقمان (31) ، آیه 12 .
 2-  صحیفه سجادیه ، دعاى اوّل .
 3-  اصول کافى ، ج 2 ، ص 77 .
 4-  وسائل الشیعه ، ج 11 ، ص 539 .
 5-  همان ، ص 541 .
 6-  ابراهیم (14) ، آیات 28 ـ 29 .

همسایه دارى

همسایه دارى


حـقوقى را که اسلام براى همسایه مقرّر داشته و آدابى که مؤ منان را در این خصوص به رعایت آن ملزم ساخته ، بسیارند. در این جاه به برخی از آن اشاره  مى کنم واز خداوند می خواهم که توفیق عمل به آن را برای همه عنایت نمایت.
روزى رسول خدا صلى اللّه علیه و اله از یاران خود پرسید: (آیا مى دانید حق همسایه چیست ؟) حاضران پاسخ منفى دادند. آن حضرت فرمود: حـق هـمـسـایـه آن اسـت کـه اگـر در کـارى از شما درخواست کمک کرد به او کمک نمایید، اگر وام خواست به او بپردازید، هرگاه تهیدست شد از او دستگیرى کنید، چنانچه خیرى به او رسید به او تـبـریک بگویید، هنگام بیمارى به عیادتش بروید، در مصیبتها به او تسلیت بگویید، اگر مـُرد در تـشـییع جنازه اش حاضر شوید، بر ارتفاع خانه خود بدون موافقت او نیفزایید تا مانع وزش نـسـیـم و جـریـان هـوا نـشـود، هـرگـاه مـیـوه اى خـریـدیـد، مـقدارى به او هدیه کنید و اگر مـایـل بـه ایـن کـار نـبـودید، آن را مخفیانه به منزل ببرید و دقّت کنید که فرزندتان آن را از خـانه بیرون نبرد که فرزند او ببیند و به خاطر آن بهانه گیرى کند و با بوى غذاى مطبوع خود او را میازارید، مگر آنکه مقدارى برایش ‍ بفرستید.
1
گـرامـى داشـتـن و احـتـرام نـمـودن هـمـسـایـه نـیـز از سـفـارشـهـاى اکـیـد اسـلام اسـت . رسول خدا(ص ) فرمود: حُرْمَةُ الْجارِ عَلَى الاِْنْسانِ کَحُرْمَةِ اُمِّهِ 2
احترام همسایه بر انسان ، مانند احترام مادر بر او لازم است .
زیـسـتـن طـولانـى افـراد در یـک مـحـلّ،بـتـدریج موجب مى شود که ،همسایگان بر اسرار زندگى یـکدیگر آگاه شوند. این در حالى است که علنى ساختن اسرار مردم و فاش کردن عیوب آنان در نـزد ایـن و آن کـار نـادرسـتـى اسـت و مـؤ مـن نـبـایـد در کـار دیـگـران تـجـسـّس کـنـد و دنبال یافتن عیب آنان باشد و اگر بر حسب اتّفاق بر رازى آگاه شد، باید آن را مخفى دارد و مصداق این مثل که : (خدا مى بیند و مى پوشد، همسایه ندیده مى خروشد) نباشد. از این رو، امام سجاد علیه السلام ، یکى از حقوق همسایگان را بر یکدیگر، راز دارى دانسته و مى فرماید: فَاِنْ عَلِمْتَ عَلَیْهِ سُوءً، سَتَرْتَهُ عَلَیْهِ. 3
چنانچه بر عیب همسایه ات آگاه شدى ، باید آن را مخفى دارى .
تـضـادّ و تـزاحـم نـیـز از پـیـامـدهـاى زنـدگى اجتماعى است و وقتى گروهى با هم در یک محیط زندگى مى کنند، ممکن است بى مبالاتى و کم توجّهى بعضى به آداب اسلامى سبب سلب آسایش دیـگران گردد و موجب آزردگى آنان شود و این خود زمینه ساز کدورتها و نزاعهاى بعدى شود. در ایـن صـورت شایسته است ، طرفى که مورد کم لطفى همسایه خود واقع شده ، تا مى تواند آزار همسایه را براى رضاى خدا تحمّل کند و چنانچه ناچار به نشان دادن واکنش شد، با رویى گشاده و زبانى نرم به وى تذکّر دهد، بطورى که این تذکّر موجب اصلاح وى شده و در ضمن ، رنجش خاطر او را هم در پى نداشته باشد. امام کاظم علیه السلام در این باره فرمود: لَیْسَ حُسْنُ الْجَوارِ کَفَّ الاَْذى وَ لکِنَّ حُسْنَ الْجَوارِ الصَّبْرُ عَلَى الاَْذى  4
هـمسایه دارى نیکو به آزار نرساندن نیست ، بلکه همسایه دارى نیکو در صبر بر آزار همسایه است .


 1-  بحارالانوار ، ج 82 ، ص 93 .
 2- همان ، ج 76 ، ص 154 .
 3-  همان ، ج 74 ، ص 7 .
 4-  بحار الانوار، ج 78 ، ص 320 .

بهار دنیا و بهشت آخرت

بهار دنیا و بهشت آخرت

 جهان خلقت با اسمای حسنای الهی اداره می شود. نه انسان و نه جهان مستقیماً با ذات أقدس إله ارتباط ندارد؛ آنچه ظهور حق تعالی است به نام وجهُ‌ الله، از راه اسمای حسنای الهی است. تجلّی وصف «جمیل» خدای سبحان در بهار طبیعی و بهشت فرا طبیعی ذات أقدس إله در دنیا در بهار به صورت «جمیل» جلوه می کند و در قیامت در بهشت به عنوان «جمیل» تجلّی دارد.
اصل خلقت برابر بیان نورانی امیرالمؤمنین (ع) تجلّی الهی است که در نهج البلاغه فرمود: اَلحَمدُ لِلّهِ المُتَجَلّی لِخَلقِهِ بِخَلقِهْ (1). این تجلّی با جمال الهی که آمیخته شد، در دنیا می شود «بهار»، و در آخرت می شود «بهشت». این بهشت و این بهار یک جمال صُوری و ظاهری است که بیانگر جمال ملکوتی خدای سبحان است. در ملکوت خدا جمالی دارد به عنوان علم، به عنوان رحمت، به عنوان رأفت و مانند آن. انسان در بهار باید یک بهشتی را به همراه خود ببرد، بهشتی بشود. برای اینکه با نشاط و با خرّمی به سر ببرد، ناچار است از کوثر مدد بگیرد تا هویت خود را بهشت کند!
بهار از باران مدد می‌گیرد و سرسبز و خرّم می‌شود، ولی انسان اگر بخواهد بهشتی بشود، از باران استمداد نمی‌کند؛ از کوثر مدد می‌گیرد. و کوثر همان معرفت خدا و محبّت خداست که جمال الهی را به همراه دارد.
تا ما بهشتی در درونمان نسازیم؛ هرگز از نشاط طرفی نمی‌بندیم، هرگز از بهار بهره‌ای نخواهیم برد. بهار دنیا و بهشت آخرت وقتی به حال انسان نافع است که او مظهر جمال الهی باشد. وقتی مظهر جمال الهی می‌شود که اهل حکمت باشد؛ زیرا وجود مبارک پیغمبر (ص) در آن احادیث نورانی که فرمود: أنَا مَدینَهُ‌ العِلمِ وَ أنتَ یا عَلِیُّ بابُها (2)، سخن نورانی دیگری هم دارد و او این است: أنَا مَدینَهُ الحِکمَه وَ هِیَ الجَنَّه وَ أنتَ یا عَلِیُّ‌ بابُها (3). فرمود: من شهر حکمتم، و این حکمت بهشت است و تو یا علی درِ این حکمتی! بنابراین این بهشت ظاهری که جَنّاتٌ تَجرِی مِنْ تَحتِهَا الأنهارْ (4)و این بهار صُوری که خرّمی نظام آفرینش او را همراهی می‌کند؛ اینها محصول یک بهشت ملکوتی‌اند و بهار ملکوتی، آنها تحصیلی است که ما باید فراهم بکنیم. اگر اهل حکمت بودیم، اگر اهل معرفت بودیم، اگر اهل محبّت بودیم، در درون ما بهشت تجلّی دارد، در درون ما همیشه خرّمی حضور دارد؛ زیرا حکمت و معرفت بهشت است.
بیان نورانی وجود مبارک امام رضا (ع) در این فصل بیش از فصل های دیگر تجلّی دارد. بیان نورانی امام رضا (ع) این است که: تَزاوَرُوا، فَإنَّ فِی زِیارَتِکُمْ اِحیاءً لِأحادیثِنَا (5). به دیدار یکدیگر بروید و در دیدار یکدیگر معارف دینی را، اخلاق اسلامی را، حقوق مشترک را، حقوق فرزند و پدر و مادر را، حقوق همسایه را، حقوق دولت و ملّت را، حقوق مجاوران داخل و خارج را مطرح کنید که جامعه؛ جامعه عقل باشد، جامعه عاطفه باشد. عطوفتش در کنار معرفت باشد، و معرفتش سایه افکن مهربانی و عطوفت.
وجود مبارک امام رضا فرمود: تَزاوَرُوا؛ به زیارت یکدیگر بروید. فَإنَّ فِی زِیارَتِکُمْ اِحیاءً لِأحادیثِنَا؛ وقتی که به دیدار یکدیگر رفتید، به گفتن و خندیدن و خنداندن وقت صرف نکنید، با طنز عمر نگذرانید! طنز و گفتن و خندیدن و خنداندن در حد ضرورت است که خستگی را رفع کند؛ عمر بیان آن نیست! فرمود: قسمت مهم محفل دید و بازدیدتان با ذکر سخنان اهل بیت(ع) باشد.
دلیلی که امام رضا(ع) ذکر می کند، این است که سخنان نورانی اهل بیت(ع) در شما عاطفه ایجاد می‌کند، وحدت می‌آفریند، متحد می کند، کینه را بر می‌دارد. وقتی کینه زدائی شد، اختلاف رخت بر بست؛ یک بهشت موعودی را شما موجود کردید! در سوره مبارکه حشر آنچه که بهشتی ها دارند، به عنوان نیایش مردان الهی در دنیا مطرح است (6)؛ مردان بهشتی بدون کینه زندگی می کنند. در بهشت هیچ اختلافی، هیچ نزاعی، هیچ اختلاف قرائتی، هیچ اختلاف برداشتی، هیچ تشتّتی راه ندارد؛ وَ نَزَعنَا مَا فِی قُلُوبِهِمْ مِنْ غِلْ (7). هیچ خیانتی، هیچ کینه‌ای، هیچ عداوتی، هیچ بَغضائی در دلهای مردان بهشتی نیست؛ این برای بهشت.
در سوره مبارکه حشر مؤمنان الهی از ذات أقدس إله چنین خلق و خوئی را می طلبند: خدایا ! کینه هیچ برادر مسلمانی را در دل ما قرار نده! این دعای مردان مؤمن در دنیا در حقیقت یک بهشت موعودی است برای آنها نسبت به آنچه را خدای سبحان در اوصاف بهشتیان ذکر کرد. وجود مبارک امام رضا(ع) فرمود: محفل دید و بازدید شما این اختلاف ها را بر می‌دارد، زیرا احادیث ما و سخنان ما در آن محافل مطرح می‌شود. و سخنان ما در شما عاطفه ایجاد می‌کند، مهر و مهربانی می‌آفریند؛ وَ اَحادِیثُنا تَعطِفُ بَعضَکُمْ عَلی بَعضْ‎. وقتی عاطفه آمد، آن کینه‌ها رخت بر می‌بندد؛ جامعه را عاطفه اداره می‌کند.
این سخن را همه ما شنیده‌ایم که می‌گویند: سنگ روی سنگ بند نمی‌شود... الآن این برج‌های بزرگ و ستَبری که می‌سازند؛ گرچه بخش وسیعی از آنها آهن و سیمان و سنگ است، امّا آنچه که سنگ ها را به هم مرتبط می کند همان مَلات نرم است. اگر مَلات نرم نباشد، سنگ روی سنگ بند نمی‌آید! عاطفه یک مَلات نرم است که اعضای خانواده را به هم مرتبط می‌کند، خانواده های یک محلّه را به هم مرتبط می کند، افراد یک محلّه را در یک شهر به هم مرتبط می کند، اهالی شهرها را در یک کشور به هم مرتبط می کند؛ آن وحدت «محلّی»، «منطقه‌ای» و «بین المللی» را تأمین می‌کند. بنابراین از یک نظر بهار می‌تواند یک بهشتی برای ما بیاورد، چه اینکه بهشت می‌تواند به صورت بهار تجلّی کند و همه اینها جلوه های جمال الهی‌اند و اگر جامعه‌ای مظهر جمال الهی شد؛ هم از بهار بهره کافی می‌برد، هم خودش بهشت می شود و بهشت می‌سازد.


* گزیده‌ای از پیام گفتاری آیت الله العظمی جوادی آملی اسفند87.

(1) نهج البلاغه/ خطبه 108
(2) وسائل الشیعه/ ج27 / ص76
(3) بحار الأنوار/ ج40 / ص201
(4) بقره/ 25
(5) الکافی/ ج2 / ص186
(6) حشر/ 10
(7) حجر/

منبع: کتاب‌نیوز

نیکى ها اقتصادی

نیکى ها اقتصادی

کسب حلال :
اسـلام در نـظـام اقـتـصـادى خـویش ، برخى از راه هاى کسب درآمد را به خاطر مفاسدى که در پى دارد، حرام و ممنوع کرده است ، مانند ربا، کم فروشى ، احتکار، غصب و سرقت ، اختلاس ، رشوه و مـانـنـد آن ولى کـارهـاى مـعـمـول و معقول را مشروع دانسته و از پیروان خویش مى خواهد که از راه مشروع به کسب درآمد و امرار معاش بپردازند و هرگز گرد کار و درآمد حرام نگردند : وَ کُلُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ حَلالاً طَیِّبًا وَ اتَّقوُا اللّهَ الَّذى اَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ 1
از نعمت هاى حلال و پاکیزه اى که خداوند روزى شما کرده بخورید و تقواى خدا را ـ که به او مؤ من هستید ـ پیشه کنید.
امام باقر(ع ) مى فرماید:رسول خدا(ص ) در حجة الوداع به مردم فرمود: روح الامـیـن بـه مـن الهـام کـرد کـه هـیـچ کـس نـمـى مـیـرد تـا ایـنـکـه (پـیـمـانـه ) روزى او تکمیل شود. بـنـابـرایـن تقواى الهى پیشه کنید و روزى را با نیکویى طلب کنید(زیاد حرص نزنید) و دیر رسـیـدن روزى ، شـمـا را وادار نـکـنـد کـه از راه مـعـصـیـت آن را بـه چـنـگ آوریـد هـمـانـا خـداونـد مـتـعـال روزى حـلال مـیان بندگانش تقسیم کرده نه روزى حرام ، هر کس تقوا و صبر پیشه کند، خداوند روزى اش را از راه حلال عطا کند و هر کس ‍ پرده درى و عجله کند و آن را از راه حـرام بـه چـنـگ آورد خـداونـد از روزى حـلال او کـسـر کـرده ودر روز قـیـامـت نیز باید حساب پس بدهد.
2
کـسـب حـرام ، عـلاوه بـر ایـنـکـه کـارى زشـت و نـادرسـت اسـت ، بـر افـکـار و اعمال حرامخوار نیز آثار نابهنجارى مى گذارد که سبب تباهى دین و دنیاى او مى گردد، زندگى اش را نـکـبـت بـار مـى کـنـد، فـرجـامـش را تـبـاه مى سازد، او را از چشم مردم مى اندازد، بى عاطفه و سنگدل کرده در نهایت وارد دوزخ مى کند.
سخاوت
(اسـراف ) و (بـخـل ) دو سـوىِ افـراط و تـفـریـط در مـصرف ثروت است و (سخاوت ) حدّ میانه آنهاست ؛ بخل ، خوددارى از مصرف مال در موارد لازم است و اسراف ، هزینه کردن ثروت درموارد غیر لازم ، و سخاوت ، مصرف ثروت است به اندازه ضرورى .
3
رسول اکرم (ص ) در تعریف سخاوتمند واقعى مى فرماید : سخاوتمند کسى است که دارایى (حلال ) خویش را در مسیر خواست خدا مصرف کند. امـّا آن کـه مـال را در مـعـصـیت خدا هزینه نماید، مستحق خشم و غضب الهى است چرا که به خود نیز بخل ورزیده ، چون هواپرستى کرده ـ تا چه رسد به
دیگران !...
4
بنابراین براى دستیابى به خصلت ارزشمند سخاوت باید؛
1 ـ راه هاى کسب ثروت ، حلال و مشروع باشد.
2 ـ حـقـوق واجـب شـرعـى مـانـنـد خـمـس ، زکـات ، نـفـقـه واجـب افـراد تـحـت تکفّل ، کفّارات شرعى و ... پرداخت شود.
3 ـ ثـروت در راه مـشـروع و مـعـقـول هـزیـنـه شـود نـه در راه مـعـصـیـت خـدا و کـارهـاى بـیـهوده و باطل
4 ـ مـصرف در راه هاى مذکور نیز به اندازه و حساب شده انجام گیرد قرآن مجید در این باره مى فرماید:
وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلوُلَةً اِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسوُراً 5
دستت را (از روى تنگ نظرى ) به گردنت زنجیر نکن و آن را یکباره نگشا که سرزنش شده و درمانده خواهى شد.
با چنین اوصافى ، هزینه ثروت ، سخاوت محسوب مى شود که امیرمؤ منان (ع ) در دو جمله حکیمانه آن را نتیجه خردمندى و از سجایاى اخلاقى پیامبران دانسته ، مى فرماید: (اَلسَّخاءُ ثَمَرَةُ الْعَقْلِ)
6
(اَلسَّخاُء خُلُقُ الاَنْبِیاءِ)
7 و شایسته است هر انسانى بدان آراسته گردد.
قناعت
دسـت تـوانـاى آفرینش ، سرشت آدمى را به گونه اى آفریده که خواسته هاى مادّى و معنوى او سـیـرى نـاپـذیـر اسـت و بـه دنـبـال کـمـال مـطـلق مـى گردد و همواره در تلاشى پیگیر براى نیل به اهدافى جدید است تا به سرمنزل مقصود راه یابد.
از سـوى دیـگـر کـمال مطلق ، چه مادّى و چه معنوى ، نهایت پذیر نیست وانسان محدود هرگز نمى تواند به چنین آرزویى دست یابد. گر چه در حدّ توان خویش و سعى و تلاشى که مى کند به آن نزدیک مى شود. امام صادق (ع ) به این واقعیت ، چنین تصریح مى کند : (مَنْهوُمانِ لا یَشْبَعانِ؛ مَنْهوُمُ عِلْمٍ وَ مَنْهوُمُ مالٍ)
7 دو گرسنه حریص هیچ گاه سیر نمى شوند؛ گرسنه دانش و گرسنه ثروت .
تلاش در میدان کسب کمالات معنوى خصلتى پسندیده است که آدمى باید قدر آن را بداند و تا آخرین لحظه عمر نیز به آن مداومت کند چنانکه قرآن مجید مى فرماید: (... وَ قُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً)
8 بگو:(پروردگارا بر دانش من بیفزا.)
ولى حرص و طمع در مظاهر مادّى دنیا مانند زرپرستى ، جاه و مقام ، شهوت و... امـرى نـاپـسـنـد و اغـواگـر اسـت و فـرجـام آدمـى را تـبـاه مـى سـازد و او را از کـمـال حـقـیـقـى ـ کـه هـمـان بـنـدگـى خـدا و کـسـب مـعـنـویـات اسـت ـ بـاز مـى دارد. بـه هـمـیـن دلیـل ، اخـلاق اسلامى به مؤ منان توصیه مى کند که به یک زندگى ساده و بى دغدغه بسنده کنند و در پى مال و منال به اندازه اى بروند که نیازهاى زندگى را در حد کفاف برآورده سازد و تا حدودى هم گشایش داشته باشد ولى بیشتر از آن چندان مطلوب نیست و باید با قناعت ، جلو حرص و طمع را سدّ کرد. به تعبیر امیرمؤ منان (ع ) :
(اِنْتَقِمْ مِنْ حِرْصِکَ بِالْقُنُوعِ کَما تَنْتَقِمُ مِنْ عَدُوِّکَ بِالْقِصاصِ)
8
با قناعت ورزى از آزمندى ات انتقام بگیر چنان که با قصاص از دشمنت انتقام مى گیرى !
  انفاق و احسان
در هـر جـامـعـه اى کـم و بـیـش افـرادى یـافـت مـى شـونـد کـه بـه عـلل گـونـاگـونـى توان تاءمین زندگى خویش را ندارند، همچنین مواردى پیش مى آید که نیاز بـه کـمـک تـوانـگـران احـسـاس مـى شـود مـانـنـد سـاخـتـن بـیـمـارسـتـان ، مـدرسـه ، پـل و راه ، مـسجد و کارهاى عام المنفعه دیگر. در این گونه موارد سخاوت و جوانمردى اقتضا مى کـنـد کـه آدمى به کمک همنوعان خود بشتابد و با انفاق بخشى از دارایى خود در رفع نیازمندى هـاى عـمـومـى سـهـیـم شـود. قـرآن مـجـید این اقدام خیرخواهانه را برخاسته از ایمان دانسته ، مى فرماید : (قُلْ لِعِبادِىَ الَّذینَ امَنوُا یُقیموُا الصَّلوةَ وَ یُنْفِقوُا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِیَةً مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاءْتِىَ یَوْمٌ لابَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ)
9
بـه بـندگان من ـ که ایمان آورده اند ـ بگو:نماز را برپاى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم ، پنهان و
آشـکـار، انـفـاق کـنـنـد پـیـش از آن کـه روزى فـرارسد که نه خرید و فروشى در آن است و نه دوستیى .
همچنین در آیات متعدد دیگرى از شرایط و آداب و آثار ارزشمند انفاق سخن رفته است.

 1- رک : المیزان ، ج 5، ص 333 و تفسیر نمونه ، ج 4 ، ص 364.
 2-  مائده (5)، آیه 35.
 3-  ر.ک : بحار الانوار ،ج 94 ،ص 22.
 4-  شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحدید، ج 16، ص 211.
 5-  عدل الهى ، ص 251 ، دفتر انتشارات اسلامى .
 6-  یوسف (12) ، آیه 97.
 7-  همان ، آیه 98.
 8-  مریم (19)، آیه 47.
 9-  آل عمران (3)، آیه 159.

سلام ممنوع!

سلام ممنوع!


در فرهنگ اسلامى سلام کردن به چند طایفه ممنوع *شده است :
1 ـ کـسـانـى کـه بـه خـاطر انجام کارهاى ناشایست و نامشروع ، لیاقت دوستى ، سلام و صفاى بـرادران دیـنى خود را ندارند، مانند افراد شرابخوار، قمار باز، ربا خوار، متجاهر به فسق و کسانى که بطور آشکار، مرتکب کارهاى خلاف مى شوند و ... .

  * گفتنى است که منظور از این ممنوعیت ، کراهت است .
 ** بحارالانوار، ج 76، ص 9.
 *** همان .
 **** بحارالانوار، ج 76، ص 9.
 ***** اصول کافى ، ج 2، ص 648.

**
شـایـد سـلام و احـوالپـرسـى بـا ایـن گـونـه افـراد نـوعـى تـاءیـیـد و صـحـّه گـذاشـتن بر اعـمـال زشتشان محسوب شود؛ از این رو، شایسته است که هر مسلمانى براى جلوگیرى از فساد، گناه و اعمال زشت و نامشروع ، از سلام کردن به این افراد خوددارى کند و با چهره اى گرفته و نـگـاهـى نـامـهـربان با آنها برخورد کند. این کمترین کارى است که در حق تبهکاران مى توان انـجام داد. مگر اینکه شیوه سلام و احوالپرسى در هدایت آنها مؤ ثر باشد و انسان بخواهد آنها را با این شیوه امر به معروف و نهى از منکر کند.
2 ـ سـلام کـردن بـه بعضى به جهت اشتغال به برخى کارها و دشوار بودن جواب سلام در آن حـال مـورد نـهـى قـرار گرفته است ، مانند سلام کردن به نمازگزار.
*** چون جواب سـلام ، واجـب اسـت و افـرادى کـه مـشـغـول نـمـاز هـسـتـنـد، بـه مـشـکل مى افتند و حداقل این است که موجب حواس پرتى آنها شده و حضور قلب آنها را از بین مى بـرد. از ایـن رو، مـمـنـوع شـده اسـت . هـمـچـنـیـن سـلام کـردن در حـال اسـتـحـمـام ، تـخـلّى و یـا هـر کـار دیـگـرى چـون مـسـواک زدن کـه جـواب سـلام ، مشکل یا مناسب وضعیّت جواب دهنده نیست .
3 ـ کـسـانـى کـه از جـرگه دین و ملت اسلام و مسلمانان ، خارج هستند، زیرا سلام کردن به آنها مـمـکن است به معناى تاءیید دین و آیین نادرست آنها بوده و آنها را در پافشارى و دلخوشى به آیین انحرافى خود، پایبندتر کند. البته اگر آنها در وضعیّتى قرار داشتند که انسان بتواند بـا سـلام کـردن و ابراز محبّت ، آنها را به راه راست هدایت کند، چنان که در سیره اولیاى دین ، چنین مواردى دیده مى شود، شایسته است در هدایت آنها کوتاهى نکند.
بـایـد تـوجـه داشـت کـه در حـالت عـادى ، نـبـایـد به غیر مسلمانان سلام کرد و با آنها رابطه دوستى برقرار نمود، مگر اینکه آنها خود ابتدا سلام کنند که در این صورت پاسخ آن لازم است ، لیکن در جواب هم (سلام ) گفته نمى شود و به (علیکم ) اکتفا مى گردد.
رسول گرامى اسلام (ص ) فرمود:  لا تَبْدَؤُا اَهْلَ الْکِتابِ بِالسَّلامِ فَاِنْ سَلَّمُوا عَلَیْکُمْ فَقُولُوا عَلَیْکُمْ
 ****
با اهل کتاب ابتدا به سلام نکنید، اگر آنها به شما سلام کردند، در پاسخ بگویید: (بر شما باد).
4 ـ گاهى مخاطب انسان ، فردى است که سلام کردن به او ممکن است براى انسان مفسده آمیز باشد و یـا تاءثیر ناخوشایندى بر روحیه معنوى او بگذارد، مانند سلام کردن به زن جوان . امیر مؤ منان صلوات الله علیه از سلام کردن به زنان جوان پرهیز مى کرد و مى فرمود:  اَتَخَوَّفُ اَنْ تُعْجِبَنى صَوْتُها فَیُدْخِلَ عَلَىَّ اَکْثَرَ مِمّا اَطْلُبُ مِنَ الاَْجْرِ
 *****
مى ترسم ، صداى او برایم خوشایند باشد و بیش از آنچه امید اجر دارم ، زیان کنم .
گـرچـه سـاحـت مـقـدس آن حـضـرت ، بـسـى بـرتـر از وهـم و انـدیـشـه مـاسـت و حـتـى خیال گناه در ذهن چنین انسان بلند مرتبه اى خطور نمى کند، اما براى حفظ آن مقام معنوى و توجه شـدیـد بـه حـضـور خـدا و نـیـز توجه به وسوسه هاى شیطان و از همه مهمتر، تذکر دادن به دیـگـران که بطور قطع ، چنین موقعیّتى براى آنها مى تواند خطرآفرین باشد، چنین شیوه اى را برگزیده و آن را مطرح مى سازد؛ امید آنکه مؤ منان نیز از او پیروى کنند و خود را از خطرات نفسانى دور نگه دارند.

مفهوم خودشناسى

مفهوم خودشناسى


آدمـى هـیـچ گـاه نـسـبـت بـه ذات خـویش ، غافل و جاهل نیست تا مساءله شناخت و آگاهى مطرح شود بلکه ؛
نفس ناطقه انسان و ذات آن در جمیع اوقات ، حتى در وقت خواب و مستى و بیهوشى ، (مشعورٌ بِها) ست . یعنى آگاه به ذات خود است . ولى گاهى جزئى از اجزاء بدنش مانند قلب یا دماغ یا روح بـخـارى را احـیـانـاً فراموش مى کند و بیشتر مردم آن را ادراک نمى کنند یا به وسیله تشریح و تعلیم دیگران آن را ادراک مى کنند، ولى ذات خویش را دائماً ادراک مى کنند. 1
بنابراین :
خـودشـنـاسـى بـه مـعناى این است که انسان ، مقام واقعى خویش را در عالم وجود درک کند، بداند خاکىِ محض نیست ، پرتوى از روح الهى در او هست بداند که در معرفت مى تواند بر فرشتگان ، پـیـشـى گـیـرد، بـدانـد کـه او آزاد و مـخـتـار و مـسـؤ ول خـویـشـتـن و مـسـؤ ول افراد دیگر و مسؤ ول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است .
2
درک چـنـیـن مـوقـعـیـتـى سـبـب مـى شـود کـه انـسان ، مبداء و معاد و هدف آفرینش جهان را دریابد ، آفـریـدگـار را بـشـنـاسـد، فـرسـتـادگـان او را اطاعت کند، دانش مفید بیاموزد ، از بازیگرى و بـیـهـودگـى بـپرهیزد، کرامت و عزت خویش را حفظ کند، بر گستره فعالیت و سعه وجودى خود بـیـفـزایـد و هـمـواره عـقربه افکار ، کردار و گفتار خویش را به سوى بارگاه قدس ربوبى جهتگیرى کند و چنان شود که امیر مؤ منان صلوات اللّه علیه فرمود: رَحِمَ اللّهُ امْرَءً عَلِمَ اَیْنَ وَ فى اَیْنَ وَ اِلى اَیْنَ 3
خدا رحمت کند کسى را که بداند از کجا آمده ، در چه جایگاهى هست و به کجا خواهد رفت .
دسـت پرقدرت آفرینش ، چنین توانى را درون انسان تعبیه کرده و او با الهام گیرى از خداوند مى تواند راه را از چاه تشخیص دهد؛ وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْویها 4
سوگند به نفس و آن که او را معتدل آفرید ، سپس زشتى و نیکى اش را به او الهام کرد.
نـفـس الهـام گـیـر آدمى ، رفیق صدیقى است که به طور مداوم بسان آینه اى شفاف ، هر خوب و بدى را براى انسان ترسیم مى کند تا بدان روى آورد و از این روى بگرداند و به وادى مقدّس اطمینان گام نهد، (نفس ‍ مطمئنّه ) گردد: ومخاطب خطاب جانفزاى قرآن قرار گیرد که ؛ یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى اِلى رَبِّکِ راضِیَةًمَرْضِیَّةً  5
اى نـفـس آرام یـافـتـه به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که تو از او خشنود و او از تو خـشـنـود اسـت .از سـوى دیـگـر اگـر آدمـى بـه الهـام نـفـس ، وقـعـى نـنـهـد و بـه جـاى عـمـل نـیـکـو بـه تـبـهـکـارى تـن در دهـد و از نـور تـقـوا بـه سـوى تـاریـکـى فـجـور تمایل پیدا کند، نفس خیر اندیش او به ملامتش مى پردازد تا راه رفته را باز گردد و از تباهى ، دسـت شـویـد. نـفـس در ایـن حـالت ، بـه صفت ارزشمند (لوّامه ) موصوف است که خداوند بدان سوگند یاد مى کند:  وَلا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ الْلَّوّامَةِ 6
سوگند به نفس ملامتگر !
انـسـان بـایـد قدر چنین نفسى را بداند ، با او همراهى کند، از اعلام خطر او خشنود شود و به او بى اعتنایى نکند چرا که به گفته امام على (ع ):  لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلا الْجَنَّةَ فَلا تَبیعُوها اِلاّ بِها7
براى جان هاى شما بهایى کمتر از بهشت نیست ، پس آنها را جز در ازاى آن نفروشید.
اگر حالت ملامتگرى نفس ، پایمال شود و هشدارهاى او به کار نیاید ، بتدریج نسبت به زشتى ها بى اعتنا شده ، دست از اعلام خطر بر مى دارد، سپس راه فساد انگیزى در پیش مى گیرد که در این حالت ، (نفس ‍ امّاره ) خوانده مى شود؛   ... اِنَّ النَّفْسَ لاََمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ رَبّى ...  8
همانا نفس ، فراوان به بدیها فرمان مى دهدجز آنچه را پروردگارم رحم کند !
آنـچه در روایات و سخنان بزرگان درباره نکوهش نفس آمده ، مربوط به همین حالت است و آدمى در هـیـچ حـالى نـبـایـد از مـراقـبـت و تـربـیـت نـفـس خـویـش غـفـلت کـنـد و هـر چـه حال او وخیمتر باشد، تیمار و مواظبت بیشترى مى طلبد که در آینده بدان خواهیم پرداخت .

 1-  مبداء و معاد، ملاصدرا، ص 212، چاپ سنگى ، مکتبه مرتضوى ، قم .
 2- انسان در قرآن ، شهید مطهرى ، ص 34 ، صدرا.
 3- آداب الصلوة ، امام خمینى ، ص 93، مؤ سسه تنظم و نشر آثار امام .
 4- مس (91) ، آیات 8-7.
 5- فجر (89)، آیات 28-27.
6-قیامت (75)، آیه 2.
7- شرح غرر الحکم ، ج 5، ص 81.
 8-  یوسف (12) ، آیه 53.

تعطیل نا پزیری عبادات

تعطیل نا پزیری عبادات

در این اواخر از طریق همین وبلاگ با دوستی آشنا گردیدم که اطلاعات شنیدنی در باره دراویش داشت . در حد و اندازه نمی باشم  که در باره آنان چیزی بگویم و از آن دوست گرامی هم تشکر می کنم که مسایل خویش را صادقانه  با من در میان گذاشت .  این نکته را لازم به یاد آوری می دانم که  رابطه انسان با خدا از یک جهت دوطرفه است . آنچه مربوط به انسان می شود این است که  در هیچ شرایطی خالی از وظیفه عبادی نمی باشد.

عبادت و انجام دستورات دینی به منزله نردبان است. چون مقصد نا متناهی است . این وسیله هم هماره لازم می باشد، منتها ماهیت و حقیقت آن در هر مرحله فرق می کند. نمازی که سالک در آغاز سلوک می خواند ، طبعا با نماز که اکنون می خواند و در این مسیر رشد نموده است فرق می کند.

پس عبادت و انجام دستورات دینی در مسیر سلوک نه تنها تعطیل نا پزیر، بلکه در هر مرحله ای بر اهمیت آن افزوده می شود. برای درگ بهتر این مفاهم ، زندگی معصومین (ع) که انسان های کامل بودند، قابل توجه است . ناله های امام علی و مناجات های سیدساجدین (ع) گواه صادق بر تعطیل نا پزیری اعمال عبادی حتی مستحبات است.

صله رحم


گرچند این موضوع را در مناسبت های مختلف بیان کرده ام ، اما با توجه به اهمیت " صله رحم" و همچنان این روز ها که روز های دید و باز دید از اقوام می باشد بازهم این موضوع را تذکر می دهم تا بار دیگر به اهمیت آن تاکد نمایم و از همه دوستان بخواهم که از حال اقوام خویش غافل نباشند. صله رحم یا تحکیم پیوند خویشاوندى ، از سجایاى ارزشمند اخلاقى است که ریشه در عواطف و احـسـاسـات هـمـه انـسـان هـا صـرف نـظـر از هـر دیـن و نژادى دارد و همه نیز آن را به عنوان یک فـضـیـلت اخـلاقـى نـیـکـو مـى دارنـد. در شـریـعـت مـقـدس اسـلام نـیـز از اصول اخلاق اجتماعى شمرده شده است ؛
1ـ دسـتور خداست : عمر بن مریم مى گوید: از امام صادق (ع )، درباره : آیه وَالَّذینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَاللّهُ اَنْ یُوصَلَ 1 پرسش کردم ، پاسخ داد: مِنْ ذلِکَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ غایَةُ تَاءْویلِها اِیّانا 2
صله رحم مصداق آن است و تاءویل نهایى آن ما هستیم .

مـقـدّمـه تـقـواسـت : تـقـوا از اصـولى تـریـن مـسـائل اخـلاق اسـلامـى اسـت و تار و پود آن را تشکیل مى دهد و صله رحم مقدمه و مکمّل تقواست . امام رضا(ع ) فرمود: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اَمَرَ بِثَلاثَةٍ مَقْرُونٌ بِها ثَلاثَةٌ اُخْرى ... اَمَرَ بِاتِّقاءِ اللّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ 3
خـداونـد بـه سـه چیز دستور داده که تواءم با سه چیز دیگر است (از جمله ) به تقواى الهى و صله رحم دستور داده و هر کس صله رحم نکند، تقواى الهى هم ندارد.
3ـ از شؤ ون امامت است : امام صادق (ع ) خطاب به شیعیان مى فرماید: خداوند بزرگ ، دوستى ، ولایت و اطاعت ما را بر شما واجب کرده است ، پس هر کس با ماست باید از مـا پـیـروى کـند و ورع ، کوشش ، اداى امانت به نیکوکار و بدکار و صله رحم از شؤ ون ماست . 4
4ـ علامت دین است : امیرمؤ منان صلوات اللّه علیه مى فرماید:
دیـنـداران را نـشـانـه هایى است که بدان شناخته مى شوند: راستگویى ، امانتدارى ، وفاى به عهد و صله رحم . 5
5ـ اخـلاق را نـیـکـو مـى کـنـد: تـاءکـید بر پیوند خانوادگى و اصرار بر آن بسیارى از اخلاق نـیـکـوى دیـگـر چون ، انفاق ، تعاون ، شادمان کردن مؤ من ، دفاع از حق ، سخاوت و... را در پى دارد، از این رو حضرت باقر(ع ) فرمود: صِلَةُ الاَْرْحامِ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُسَمِّحُ الْکَفَّ وَ تُطَیِّبُ النَّفْسَ...6
پیوند با خویشاوندان ، اخلاق را نیکو، دست را بخشنده و جان را با صفا مى کند.
6ـ مـانـع گناه است : اسحاق بن عمّار مى گوید: از حضرت صادق (ع ) شنیدم که فرمود: (صله رحم و نیکویى ، حساب را آسان و از گناه جلوگیرى مى کنند.) 7
از سوی دیگر ؛ ارزندگى و فضیلت سرشار پیوند خانوادگى ، آن را از موقعیت ممتازى برخوردار ساخته و از نظر درجه اهمیت ، در ردیف ایمان به خدا قرار داده است ؛ امام صادق (ع ) مى فرماید:
(مـردى نـزد رسـول خدا(ص ) آمد و عرض کرد: اسلام برتر چیست ؟ پیغمبر(ص ) فرمود: ایمان به خدا. پرسید بعد از آن چیست ؟ فرمود: صله رحم ...) 8
امام باقر(ع ) نیز مى فرماید: اَفْضَلُ ما تَوَسُّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ الاْ یمانُ بِاللّهِ وَ صِلَةُ الرُّحِمِ...9
بهترین چیزى که متوسّلان (به خدا) بدان چنگ زده اند، ایمان به خدا و صله رحم است .
ابـو ورد مـى گـویـد: از امـام بـاقر(ع ) پرسیدم : چگونه خداوند به بهترین وجه پرستش مى شود؟ فرمود: (با صله رحم .) 10
امیرمؤ منان صلوات اللّه علیه نیز آن را جزو برترین مروّت وجوانمردى دانسته ،مى فرماید: مِنْ اَفْضَلِ الْمُرُوَّةِ صِلَةُ الرَّحِمِ 11
از سـوى دیـگر، قطع پیوند خانوادگى به شدت مورد نکوهش قرار گرفته و در زمره گناهان کبیره شمرده شده و قاطع رحم مورد لعنت خدا قرار گرفته است .380 که نتیجه معکوس آن ، فضیلت صله رحم را دو چندان مى کند.
آثار ارزنده صله رحم
بدون تردید هر چه را اسلام بر آن تاءکید کرده ، داراى حکمت و تاءثیر مثبت در زندگى انسان است ، خواه ما از آن اثر و حکمت آگاه شویم و خواه آگاه نشویم و هر چه تاءکید و سفارش بیشتر باشد، آثار آن دستور نیز افزون تر خواهدبود، تحکیم پیوند خانوادگى نیز آثار و برکات بیشمارى در پى دارد که مهم ترین آنها را در زیر مى آوریم :
الف ـ عـمـر طـولانـى : تـحکیم رابطه خویشاوندى ، عمر را افزایش مى دهد چنانکه قطع آن ، از عمر انسان مى کاهد، رسول گرامى اسلام (ص ) فرمود:
مـردى صـله رحـم بـه جـا مـى آورد در حـالى کـه سـه سـال بـیـشـتـر از عـمـرش بـاقـى نـیـسـت ، ولى خـداونـد، آن را بـه سـى سال افزایش مى دهد. 12
ب ـ آبـادانـى شـهـرهـا: امـیـرمـؤ مـنـان (ع ) از رسـول خـدا(ص ) نقل مى کند که فرمود: صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیارَ وَ تَزیدُ فِى الاَْعْمارِ وَ اِنْ کانَ اَهْلُها غَیْرَ اَخْیارٍ 13
صـله رحـم شـهـرهـا را آبـاد مـى کـنـد و عـمـرهـا را افـزایـش مـى دهـد گـر چـه اهل آن از زمره نیکان نباشند.
ج ـ پـاکـیـزگـى کـردار: امـام صـادق (ع )، صـله رحـم را مـایـه پـاکـیـزه شـدن اعمال مى داند: اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَکِّى الاَْعْمالَ... 14
د ـ فراوانى ثروت : با اینکه در ظاهر، صله رحم ، با رفت و آمد و هزینه شدن بخشى از درآمد انـسـان هـمـراه اسـت ولى پـیـشـوایـان مـعـصـوم تـاءکید کرده اند که چنین هزینه هایى سبب برکت زندگى و فراوانى درآمدها مى گردد.
امام على (ع ) مى فرماید: صِلَهُ الاَْرْحامِ تُثْمِرُ الاَْمْوالَ وَ تُنْسِى ءُ فِى الاَّْجالِ 15
پیوند با خویشان ، ثروت ها را بارور مى سازد و مرگ ها را به تاءخیر مى اندازد.
ه‍ ـ تـحکیم عاطفى : افراد فامیل به طور طبیعى با یک احساس خاص با هم مرتبطند و یکدیگر را دوست دارند. این عواطف و احساسات از نعمت هاى ارزشمند الهى است که در درون انسان تعبیه شده و از راه صـله رحـم بـر تـحـکـیـم و گـسـتـرش آن تـاءکـیـد شـده اسـت و آن کـسـى کـه بـه ایـن عـمـل خـدا پـسـنـدانـه اقـدام مـى کـند، احساسات فامیل را نسبت به خود جذب مى کند به تعبیر امام باقر(ع )
صِلَةُ الاَْرْحامِ وَ تُحَبِّبُ فى اَهْلِ بَیْتِهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ وَ لْیَصِلْ رَحِمَهُ)385
پیوند خانوادگى (فرد را) در فامیلش محبوب مى گرداند. پس شخص باید تقواى الهى پیشه کند و با فامیلش پیوند برقرار نماید.
و ـ آسـانـى حـسـاب : یـکـى از مـقـاطـع بـسـیـار مـشـکـل جهان آخرت ، رسیدگى به حساب و کتاب اعـمـال اسـت و صـله رحـم ایـن خـاصـیـت را دارد کـه در چـنـان مـوقـعـیـتـى عامل خویش را کمک کرده و حسابرسى او را آسان مى نماید.
امام صادق (ع ) فرمود:
(اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ... تُیَسِّرُ الْحِسابَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى ... 16
همانا صله رحم ، حساب را آسان و بلا را دفع مى کند.
ز ـ ورود بـه بـهـشت : آروزى هر مؤ من ، سعادت اخروى و جاى گرفتن در بهشت جاوید است و چنین آرزویـى بـا تـحـکـیـم پـیـونـد خـانـوادگـى مـیـسـّر مـى گـردد. رسول بزرگوار اسلام (ص ) فرمود:
شـش چـیـز اسـت که اگر کسى به یکى از آنها عمل کند، در روز قیامت از او حمایت مى کند تا وارد بهشتش سازد... و یکى از آنها صله رحم است . 17
فراگیرى
ارزش و اهـمـیـّت پـیـونـد خـانـوادگـى ایـجـاب مـى کـنـد کـه شـامـل و فراگیر باشد تا از سویى هیچ فامیلى از آن محروم نگردد و از سوى دیگر هرگونه کار نیک و پسندیده اى که امکان دارد، نسبت به رحم انجام پذیرد.
الف ـ عمومیت ارتباط
آیـات و روایـاتـى کـه پـیـرامـون صـله رحـم سـخـن گـفـتـه انـد، مـحـدودیـتـى بـراى افرادفامیل قائل نشده اند و ظاهراً شامل همه اقسام آن اعم از دور و نزدیک ، فقیر و غنى ، کافر و مسلمان ، بدکار و نیکوکار و... مى شود و در برخى روایات نیز بر آن تاءکید شده است :
روزى رسول خدا(ص ) به مردم فرمودند: آیا شما را به (دارنده ) بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایى کنم ؟ [گـفـتند: آرى فرمود:] کسى که با بُرنده رابطه خویشاوندى ، پیوند برقرار سازد و به آن که مالش را از او دریغ داشته ، ببخشاید و از کسى که به او ستم نموده درگذرد. 18
عبداللّه بن سنان مى گوید: به امام صادق (ع ) عرض کردم : پسر عمویى دارم که هر چه با او رابطه برقرار مى سازم ، او قطع رابطه مى کند، اجازه مى دهى ، من هم با او قطع رابطه کنم ؟) (امـام اجـازه نـداد) و فـرمـود: (اگـر تـو بـه رابـطـه ات ادامـه دهـى ، خـداوند پیوندتان را بـرقـرار مـى کـنـد ولى اگـر تـو هـم قـطـع رابـطـه کـنـى ، خـداونـد پیوندتان را قطع خواهد کرد 19.)
جـهـم بـن حـمـید نیز مى گوید: به امام صادق عرضه داشتم : خویشاوندانى دارم که بر آیین من نـیـسـتـند، آیا حقّى بر گردن من دارند؟ پاسخ داد: هیچ چیز مانع حق خویشاوندى نمى شود، اگر آنـهـا بـر آیـیـن تـو بـودنـد، دو نـوع حـق بـر گـردنـت داشـتـنـد: حـق خـویـشاوندى و حق مسلمانى .390
ب ـ انواع صله
پـیـونـد خـانـوادگـى یـک مـفـهـوم عـرفـى اسـت و شـامـل هـر گـونـه کـارى کـه پسندیده وبراى فامیل سودمند باشد، مى شود. از سلام و احوال پرسى گرفته تا کمک هاى متنوع مادى و معنوى و از جـان مـایـه گـذاشـتـن بـراى فامیل . بنابراین مؤ من باید در حد توان خویش و نیاز اعضاى خـانـدان ، از آنـان دلجـویـى کـنـد و هـیـچ گـونـه کـمک و رسیدگى را از آنان دریغ ندارد؛ اگر خویشاوندى نیاز مالى دارد، یا از او قرض مى خواهد، به او بپردازد. اگر کمک جسمى ، قدمى و هـمـکـارى فـکـرى و روحـى او را مـى طـلبـد، بـه او مـدد کند، اگر به دید و بازدید خانوادگى دلخـوش مـى شـود، اقدام نماید و... البته در همه موارد صله رحم ، توانایى انجام کار و مشروع بـودن ، دو شـرط اسـاسـى اسـت ، بـدیـن مـعـنـا کـه اگـر افـراد فـامـیـل از او در خـواسـتـى کردند که توان انجام آن را ندارد، از عهده اش ساقط مى شود و اگر اسـتـمـداد فـامـیـل و صـله رحم ، مستلزم عمل نامشروع و با خواست خدا در تضاد باشد، نباید آن را انـجـام دهـد؛ مثل اینکه برادر یا خویشاوند دیگرى در ستم به مردم یا گناه دیگرى از او استمداد طـلبـد یـا مـالى را بـراى مـصـرف نـامـشـروع بـخـواهـد. در ایـن گـونـه مـوارد نـبـایـد بـه فـامـیـل کـمـک کـرد بـلکـه بـر عـکـس ، صـله رحـم آن اسـت کـه حـتـى او را از هـر گـونـه عـمـل نـاروا بـاز دارد و ایـن بـهـتـریـن خـدمـتـى اسـت کـه بـه فامیل خود کرده است .
امام صادق (ع ) درباره کم ترین پیوند خویشاوندى مى فرماید:. ..صِلُوا اَرْحامَکُمْ وَ بِرُّوا بِاِخْوانَکُمْ وَ لَوْ بِحُسْنِ السَّلامِ وَرَدِّ الْجَوابِ 20
پـیـونـد خـویشاوندى را محکم و به برادرانتان نیکى کنید گر چه با سلام نیکو و پاسخ سلام دادن باشد.
و در روایـتـى از رسـول اکـرم (ص ) از جـان و مال مایه گذاشتن براى خویشاوندان ، بالاترین نوع صله رحم شمرده شده است . 21


 1 روضه ، کافى ، ج 8، ص 244.
 2 شرح غررالحکم ، ج 1، ص 339.
 3 همان ، ج 3، ص 392.
 4 همان ، ص 391.
 5 بحارالانوار، ج 61، ص 290.
6 اصول کافى ، ج 2، ص 56.
 7- وسائل الشیعه ، ج 8، ص 507.
 9- اصول کافى ، ج 2، ص 56.
 10- همان ، ص 100.
 11- همان ، ص 99.
 12- وسائل الشیعه ، ج 2، ص 905.
 13- اصول کافى ، ج 1، ص 26.
 14- همان ، ج 2، ص 100.
 15- سفینة البحار، ج 1، ص 411.
 16- وسائل الشیعه ، ج 8، ص 508.
 17 اصول کافى ، ج 2، ص 101.
 18 همان ، ص 103.
 19- وسائل الشیعه ، ج 8، ص 504.
 20- همان ، ص 506.
 21- مفردات ، راغب اصفهانى ، واژه صدق .

برخی از بایدهای زندگی

برخی از بایدهای زندگی


1 ـ شرح صدر :
شرح صدر یاسعه صدر به معناى گشادگى سینه ، داشتن ظرفیت و قدرت روحى براى مقابله با مشکلات است . امیرمؤ منان (ع ) مى فرماید: (آلَةَ الرِّئاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ)
(1) سعه صدر ابزار مدیریت است .
اگر کسی فاقد چنین ابزارى باشد از عهده اداره زندگی و روابط اجتماعی خـویـش بـر نـمـى آیـد. از ایـن رو وقـتـى حضرت موسى (ع ) به مقام ارجمند پیامبرى مى رسد ، از خداوند چنین مى خواهد : رَبِّ اشْرَحْ لى صَدْرى # وَ یَسِّرْلى اَمْرى
 (2) پروردگارا سینه ام را گشاده کن و کارم را برایم آسان گردان .
این تحفه الهى در نخستین سال هاى بعثت به پیامبر بزرگوار اسلام (ص ) نیز ارزانى مى شود و خداوند مى فرماید: اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ # وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ # الَّذى اَنْقَضَ ظَهْرَکَ
(3) آیـا سـیـنه ات را برایت گشاده نساختیم و بارت را برنداشتیم ، همان که بر دوشت سنگینى مى کرد؟!
علامه طباطبایى در تفسیر آیات یاد شده مى نویسد : مـراد از شـرح صـدر رسـول خـدا صـلى الله علیه و آله ، گستردگى و وسعت نظر وى است به طورى کـه ظـرفـیـت تـلقـّى وحـى را و نـیـز نـیـروى تـبـلیـغ آن و تحمل ناملایماتى را که در این راه مى بیند داشته باشد.
(4)
هر چه حیطه زندگی  و مسؤ ولیت فرد بیشتر باشد، شرح صدر و قدرت روحى بـیـشترى نیز لازم است تا مشکلات و ناملایمات را یکى پس از دیگرى پشت سرگذارد و زندگی خویش را به نحو احسن اداره کند.
2 ـ چشم پوشى و گذشت
بـدون تـردیـد در مجموعه اى از انسان ها که زندگی گروهى دارند ـ اختلاف سلیقه و نظر، سبب برخى از برخوردها و خطاها مى شود که از دید کسی مخفى نمى ماند، بهترین نوع برخورد بـا ایـن گـونـه اشـتـبـاهـات ، چـشـم پـوشـى بـزرگـوارانـه و رعـایـت اصـل (تغافل ) است . تغافل که به معناى نادیده انگاشتن ، چشم پوشى و خود را به غفلت زدن اسـت ، سـبـب جـذب و سـازنـدگى دیگران و حفظ آبروى آنان و دلگرم کردن فرودستان مى شـود و بـه تـدریج ، ارتباط عاطفى و معنوى مجموعه را تشدید مى کندو از این راه ، بسیارى از مشکلات نیز حل مى شود. امام صادق (ع ) طى سخن حکیمانه اى مى فرماید: صَلاحُ حالِ التَّعایُشِ وَ التَّعاشُرِ مِلاُْ مِکْیالٍ ثُلْثاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلْثُهُ تَغافُلٌ (5) فـضـاى زنـدگـى و مـعـاشـرت سـالم ، پـیـمـانـه اى اسـت کـه 23 آن را زیـرکـى و 13 آن را تغافل پر مى کند.
اگر فردی در زندگی، اصل تغافل ، را مدّ نظر قرار ندهد نه تنها چنین فضاى صمیمت و سلامت را
نـمـى آفـریـنـد، بلکه خرده گیرى و فشارهاى گاه و بیگاه سبب بروز مشکلات جدید نیز خواهد شد. امیرمؤ منان (ع ) در این باره مى فرماید: مَنْ لَمْ یَتَغافَلْ وَ لا یَغُضَّ عَنْ کَثیرٍ مِنَ الاُْموُرِ تَنَغَّصَتْ عیشَتُهُ (6)
آن کس که در بسیارى از امور تغافل و چشم پوشى نکند، زندگى اش ناگوار مى شود.
3 ـ وجدان کارى :
گـوهـر انـسـانیت آدمى ایجاب مى کند که هر مسوؤ لیتى را که به عهده مى گیرد به نیکوترین وجـه مـمـکـن به پایان رساند و از هر گونه سهل انگارى و مسامحه کارى بپرهیزد.
وجـدان کـارى در هـر مـسـؤ ولیـتـى آن قـدر مـهـم و ضـرورى اسـت کـه رسول اکرم (ص ) حتى
براى چیدن لحد نیز آن را لازم مى داند. به داستان زیر توجه کنید: ابـراهـیـم ـ فـرزنـد خـردسـال پـیـامـبـر ـ درگـذشت ، وقتى او را در قبر نهادند و لحد را چیدند، رسول خدا(ص ) روزنه اى در لحد مشاهده کرد و با دست خود آن را پوشاند، سپس فرمود:  اِذا عَمِلَ اَحَدُکُمْ عَمَلاً فَلْیُتْقِنْ (7) هر گاه یکى از شما کارى انجام مى دهد، آن را محکم و دقیق انجام دهد.
4 ـ رابطه صمیمانه
امام صادق (ع ) مى فرماید: مَنْ کانَ رَفیقاً فى اَمْرِهِ نالَ ما یُریدُ مِنَ النّاسِ (8) هـر کـس در کارش (با دیگران ) رفیق باشد، به خواسته هایى که از مردم توقع دارد، دست مى یابد.
همچنان امیر مؤ منان در این باره مى فرماید:  اَلرِّفْقُ یُیَسِّرُ الصِّعابَ وَ یُسَهِّلُ شَدیدَ الاَْسْبابِ (9) صمیمیت ، سختى ها را آسان و راه هاى دشوار را ساده مى سازد.
همچنین رفتار صمیمى و دوستانه ، شاءن و منزلت فرد را افزایش مى دهد و بر عظمت
و کرامت او در نزد دیگران  مى افزاید. امام صادق (ع ) مى فرماید: اِنْ شِئْتَ اَنْ تُکْرَمَ فَلِنْ وَ اِنْ شِئْتَ اَنْ تُهانَ فَاْخشَنْ (10) اگر مى خواهى محترم باشى ، نرمى کن و اگر مى خواهى سبک شمرده شوى ، خشونت به خرج ده !
5 ـ امیدوارى
امید و آرزو نقشى اساسى در تنظیم زندگى آدمى دارد. نقش آفرینى امید بویژه در حالات بحرانى ، انکارناپذیر است و همواره بسان اهرمى قدرتمند، مجموعه را در برابر ناملایمات و موانع ، نیرو مى بخشد و توان کارى آن را مضاعف مى کند و افراد را دلگرم مى سازد.
ایـن بـخـش را بـا نـمـونـه اى از امـیـدوارى و امـیـدبـخـشـى رسول اکرم (ص ) به پایان مى بریم .
در جـنـگ خـنـدق ، رسـول خـدا(ص ) دسـتـور داد در قـسـمـت هـاى آسـیـب پـذیـر مـدیـنـه کـانـال حـفر کنند. یکى از مسلمانان هنگام حفر کانال به صخره سختى برخورد که نوک کلنگ را مـى شـکست ولى خرد نمى شد، داستان را به پیامبر(ص ) گزارش دادند، تشریف آورد و با سه ضربه کلنگ آن صخره را متلاشى کرد. آن حضرت با هر ضربه اى که مى زد، تکبیر مى گفت و از نـوک کـلنـگ بـرق مـى جـهـیـد. رسـول خـدا(ص ) فـرمود:در پرتو برق نوک کلنگ دیدم که قصرهاى حیره ، مدائن ، روم و صنعا به دست مسلمانان فتح خواهد شد!
(11)

  1- نهج البلاغه ، حکمت 167، ص 1169.
 2- طه (20)، آیات 26 ـ 25. 3- شرح (94)، آیات 3 ـ 1.
 4- ترجمه المیزان ، ج 20 ، ص 530 .
 5- بحارالانوار ، ج 78، ص 241.
 6-  شرح غرر الحکم ، ج 5، ص 455.
 7- بحارالانوار، ج 22، ص 157.
 8-  همان ، ج 75، ص 64.
 9- شرح غرر الحکم ، ج 2، ص 45.
 10- بحارالانوار، ج 78، ص 269.
 11- بحارالانوار ، ج 17، ص 171 ـ 170.

عبادت ، هدف خلقت

عبادت ، هدف خلقت 


O عـبـادت بـه مـعـنـى افتادگى و اظهار خضوع و کوچکى در پیشگاه قادر مطلق است و این حالت دربرابر غیر خدا سزاوار نیست ، چون فقط خداوند است که عارى از هر نقص و عیب مى باشد.O در روایـات اسـلامـى عبادت از سه حال خارج نیست یا از ترس جهنم است یا به طمع بهشت یا به دلیل عشق و محبّتى که عابد به خدا دارد که نوع سوم از همه برتر است .O قـرآن هـدف از خـلقـت بـشـر را عـبـادت و سـتـایـش خـالق مـتـعال مى داند و هشدار مى دهد که غیر خدا را پرستش نکنید و به راه شیطان قدم نگذارید و از او اطاعت مکنید.O در روایـات نـیـز هـدف خـلقـت انـسـانـهـا عـبـادت وبـندگى خدا معرفى شده تا بدین وسیله از گمراهى و انحرافات دیگر نجات یابند.

بدگمانى

یکی از آفات سعادت خانواده ، بدگمانى زن و شوهر به یکدیگر است که آثار منفى بسیارى را بـه هـمـراه دارد. شـخـص بـدگمان داراى روحیه منفى بافى و بیمارگونه است . او از سلامت روحى و تعادل روانى برخوردار نبوده ،به رفتار وگفتار دیگران با دیده تردید مى نگرد.
انـسـانـى کـه بـر اثـر روحیه بدبینى ، به همسر خود اعتماد و اطمینان ندارد، از آرامش و صفاى زنـدگـى خـانـوادگى محروم خواهد بود. چنین افرادى در روابط اجتماعى نیز موفق نخواهند شد؛ چـرا که در نتیجه بدگمانى به دیگران ، دوستان خود را از دست داده ، تنها خواهند ماند. امیر مؤ منان (ع ) فرمود:
(شَرُّ النّاسِ مَنْ لَمْ یَثِقْ بِاءَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَمْ یَثِقْ بِهِ اَحَدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ)
  *
بدترین مردم کسى است که به علت بدگمانى به هیچ کس اعتماد ندارد و به جهت رفتار بدش ، کسى به او اطمینان نمى کند.
براى از بین بردن صفت ناپسند بدگمانى ، باید از عواملى که مایه بروز یا ایجاد بدبینى است ، پرهیز کرد. رفتار مشکوک ، قرار گرفتن در موضع تهمت و نیز همنشینى با بدگویان و افراد شرور، از جمله اسباب بدبینى است
  **  که باید در محیط زندگى بویژه در کانون گرم خانواده از آنها دورى جست .
آثار بدگمانى
هـمـسـر بـدبـیـن بـه علت روحیه منفى بافى اش ، سلامت زندگى خانوادگى را در معرض خطر قـرار مى دهد و آن را با عواقب زیانبارى رو به رو مى سازد که در نهایت ممکن است به نابودى کانون گرم خانواده منجر شود. در این بخش دو اثر منفى بدگمانى را ذکر مى کنیم :
الف ـ برانگیختن بدیها
یـکـى از نـتـایـج زیـانـبـار بـدگـمـانـى ، کـاهـش انـگـیـزه نـیـکـوکـارى و ارتـکـاب اعـمـال ناپسند است . اگر مردى در مسائل خانوادگى نسبت به همسرش بدگمان باشد، اتهامات واهـى و بـى اسـاسـى را بـه وى نـسـبـت مـى دهـد کـه سـبـب نـاچـیـز جـلوه دادن زشـتـى اعـمـال بـد گـردیـده ، انـجـام اعمال ناشایست را براى او آسان مى کند و در نتیجه ، رفتار او را بـتـدریـج بـه سـمـتـى انـحـرافـى و نـامـطـلوب سـوق داده ، مـوجـب ظـهـور اعمال ناپسند از او خواهد شد. امیر مؤ منان على (ع ) در این مورد فرمود:
(سُوءُ الظَّنِّ یُفْسِدُ الاُْمُورَ وَ یَبْعَثُ عَلَى الشُّرُورِ)
  ***
بدگمانى کارها را فاسد مى کند و بدیها را برمى انگیزد.
ب ـ اختلافات خانوادگى
از دیـگـر آثـار مـنـفـى بدگمانى به همسر، ایجاد زمینه وسیع درگیرى و اختلافات خانوادگى اسـت . از نـظـر فـرد بـدبـیـن ، اغـلب رفـتـارهـاى هـمـسـر، مـشـکـوک و نـادرسـت اسـت و هـمـیـن خـیـال واهـى ، مـوجب اعتراضات بى اساس ، پرخاشهاى بیجا، دخالتهاى ناروا، اتهامات پوچ و واکـنـشـهـاى نـاپـسـنـد او در مـقـابـل رفـتـار هـمـسـر مـى شـود. تـحمّل چنین وضعى در دراز مدت براى انسان مشکل و طاقت فرساست . همسر چنین فردى هر اندازه کـه صـبـور و خـویـشتندار باشد، پس از گذشت مدت زمانى ، کاسه صبرش لبریز شده ، به مقابله با او خواهد پرداخت .
در نـتـیـجـه ، بـر اثـر غـلبـه روحـیـه بـدگـمـانـى ، هـمـواره بـه خـاطـر مسائل جزئى و غیر قابل اعتنا، درگیریهاى مستمر خانوادگى ایجاد مى شود، صلح و آرامش از این خـانـه رخـت بـرمـى بـنـدد و دوسـتـى و مـحـبـت زن و شـوهـر، بـه جـدایـى روحـى از یـکـدیـگـر تبدیل خواهدشد. حضرت على (ع ) فرمود: (مَنْ غَلَبَ عَلَیْهِ سُوءُ الظَّنِّ لَمْ یَتْرُکْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلیلٍ صُلْحاً)
  ****
بدگمانى بر هر کس چیره شود، بین او و هیچ دوستى صلح و آرامش باقى نخواهد گذاشت .

 * شرح غررالحکم ، ج 4 ، ص 178 .
 ** ر . ک : بحارالانوار ، ج 74 ، ص 187 و 197 .
 *** شرح غررالحکم ، ج 4 ، ص 132 .

 ****شرح غررالحکم ، ج 3 ، ص 261 .

صله رحم

صله رحم

 امام علی (ع) : و اکرم عشیرتک...  نامه /31


اقوام و خویشاوندانت را گرامى و عزیز بدار.


امام علیه‏السلام، در این جمله زیبا و پر معنى، ما را به حفظ و رعایت((صله رحم)) دعوت کرده است.
درباره((صله رحم)) در قرآن و روایات اسلامى، سفارش فراوانى شده است. تا جاى که ترک آن - یعنى بجا نیاوردن صله رحم - از گناهان بزرگ به شمار آمده است.
معناى((صله رحم)) آن است که: انسان، با اقوام و خویشاوندان خود، مناسبات و رفت و آمدهاى سالم و صمیمانه داشته باشد، با مهربانى و لطف و گرامى، به دیدار و احوال پرسى آنها برود، در حل مشکلات و رفع گرفتاریهاى آنان شرکت کند و هنگامى که آنها مشکل و نیازى داشته باشد، از کمک کردن به آنها خوددارى نورزد.
در این باره، امام علیه‏السلام، با زیباترین و مؤثرترین بیان، ما را، بیش، به اهمیت و ارزش معاشرت با خانواده و خویشاوند، متوجه نموده است.
طبق فرموده امام علیه‏السلام، خویشاوندان، همانند پر و بالى هستند که ما، به کمک آنها قدرت پرواز پیدا میکنیم و مى‏توانیم به آسانى به سوى هدف‏هاى خود برویم. در حالیکه بدون داشتن پروبال یعنى بدون داشتن خانواده دلسوز و مهربان و یارى دهنده قادر به پرواز نخواهیم بود و به این زودیها، به هدفهاى خود نخواهیم رسید.
از نظر دیگر، ما همچون شاخه و برگ درختى هستیم، که ریشه‏هاى آن را، اقوام و خویشاوندان ما تشکیل میدهند، و در حقیقت، اصالت و پابرجایى ما، به آنها بستگى دارد. و همچنین، خویشاوندان همانند دستهاى ما هستند، که بوسیله آنها، دشمنان را از خود دور میسازد، و نیز، هدفهاى خود را به چنگ مى‏آوریم.
به این ترتیب، اگر ما با خانواده و خویشاوندان خود رفت و آمد داشته باشیم، و با مهربانى و نیکدلى و صمیمیت معاشرت کنیم، همیشه در جریان کارها و مشکلات و مسائل زندگى یکدیگر خواهیم بود، و در هنگام گرفتاریها، به کمک همدیگر خواهیم شتافت و از نیروهاى یکدیگر، براى حل مشکلات و سازندگى در راه زندگى یکدیگر، کمک خواهیم گرفت .
و البته، اینها همه به شرطى درست خواهد بود، که براى رفت و آمد و صمیمیت و کمک خواهى، خویشاوندان مؤمن و متدین و با تقواى خود را انتخاب کنیم. چون خویشاوندى که دین و ایمان محکم و تقواى اسلامى نداشته باشد، جز ضرر و زیان و ایجاد ناراحتى و گرفتارى بیشتر، تأثیرى در زندگى ما نخواهد داشت.

حدود اخلاق نیکو

حدود اخلاق نیکو


آنـچه از جمع بندى آیات و روایات و سیره معصومین (ع ) به دست مى آید، این است که حـُسـن خـلق از نـظـر آیـیـن مقدّس اسلام ارزش ذاتى دارد، چه در برخورد با مؤ من باشد و چه در بـرخـورد بـا کافر.
مـتـاءسـفـانـه بـعـضى به دلیل عدم شناخت و آگاهى لازم ، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملّق و چـاپـلوسـى اشـتـبـاه مـى گیرند و بناحقّ به مدح و ستایش صاحبان زور و زر مى پردازند و در بـرابـر آنـان کـرنـش و کوچکى مى کنند و شخصیّت و ارزش والاى انسانى خود را لگدکوب مى سازند و با کمال وقاحت نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم مى گذارند. نـشـانـه چـنـیـن کـسـانـى آن اسـت کـه وقتى به افراد عادى و تهیدست مى رسند، گشاده رویى و نـرمخویى را فراموش مى کنند و چهره اى عبوس و خشن به خود مى گیرند. این صفت ناپسند نه تـنـهـا یـک ارزش نـیـسـت ، بـلکـه گـنـاهـى بـزرگ اسـت کـه مـوجـب خـشـم خـداونـد مـى شـود.

یـکـى دیـگر از موضوعات مرتبط با حُسن خلق ، بحث مزاح است . باید دانست که مزاح و شوخى در حـدّى کـه مـوجـب زدودن غـم و انـدوه و شـاد کـردن مؤ من باشد و به گناه و افراط و جسارت و سـخـنان زشت و دور از ادب کشیده نشود، عملى پسندیده است .

از نـظـر اسـلام ، حـسـن خـلق هـرگـز بـه ایـن مـعنا نیست که اگر با منکرى روبه رو شدیم ، در بـرابـر آن سـکـوت کـرده ، لبـخـنـد بـزنـیـم ، یـا در بـرابـر اعـمـال زشـت دیـگـران واکنش منفى نشان ندهیم ، زیرا برخورد منفى و تواءم با تندى و خشونت ، زمـانـى مـذمـوم و ناپسند است که پاى بى اعتنایى به دین و ارزشهاى والاى آن در میان نباشد و گـرنـه رنـجـیـدن نـزدیـکـتـریـن افـراد بـه انـسـان نـیـز اگـر بـه دلیـل حـفـظ ارزشها و پایبندى به آن باشد، نه تنها زشت نیست ، بلکه در ردیف مهمترین وظایف شرعى و از مراتب نهى از منکر است .

دنیای‌ مذموم‌ کدام‌ است‌؟

دنیای‌ مذموم‌ کدام‌ است‌؟

 

در تبلیغات‌ و مواعظ‌ اسلامی‌، معمولاً بیش‌ از آن‌ که‌ انسان‌ به‌ سوی‌دنیا سوق‌ داده‌ شود و ارزش‌ مثبت‌ آن‌ بیان‌ گردد، از دنیا مذمت‌می‌شود و این‌ بدان‌ سبب‌ است‌ که‌ انسان‌ به‌ دلیل‌ انس‌ بیشترش‌ باماده‌ و محسوسات‌، گرایش‌ و میل‌ طبیعی‌ به‌ دنیا دارد. اما آخرت‌که‌ در افق‌ دورتری‌ از قوای‌ ادراکی‌ او قرار دارد، چندان‌ مورد توجه‌قرار نمی‌گیرد. این‌ نکته‌ مبلغان‌ و ناصحان‌ را بر آن‌ داشته‌ تا بامذمت‌ دنیا و بیان‌ بی‌ارزشی‌ آن‌، شتاب‌ انسان‌ در گرایش‌ به‌ دنیا رامتعادل‌ گردانند. آنچه‌ را، در فرهنگ‌ قرآن‌، به‌ عنوان‌ بی‌ارزشی‌ دنیا آمده‌ است‌،می‌توان‌ به‌ دو قسم‌ تقسیم‌ کرد:

امر بمعروف و نهى از منکر



معناى امر به معروف و نهى از منکر چیست ؟
در احکام دین ، به تمام واجبات و مستحبات ((معروف )) و به تمام محرّمات و مکروهات ((مُنکر)) گفته مى شود. بنابراین وا داشتن افراد جامعه به انجام کارهاى واجب و مستحب ((امر بمعروف )) و باز داشتن آنها از کارهاى حرام و مکروه ((نهى از منکر)) است .
هر انسانى نسبت به کارهاى ناپسندى که در جامعه انجام مى پذیرد و کارهاى نیک و پسندیده اى که ترک مى شود، مسؤ ولیت دارد، بنابراین اگر کار واجبى ترک شود و یا حرامى اتفاق بیفتد سکوت و بى تفاوتى در مقابل آن جایز نیست ، و تمام افراد جامعه باید براى برپایى ((واجب )) و جلوگیرى از ((حرام )) اقدام کنند، که این عمل ، ((امر به معروف )) و ((نهى از منکر)) است .

 شرایط امر به معروف و نهى از منکر:
1 - کسى که امر بمعروف و نهى از منکر مى کند، باید بداند آنچه را که دیگرى انجام مى دهد حرام است و آنچه را ترک کرده ، واجب است ، پس ‍ هر کس که نمى داند که این عمل واجب است یا حرام ؟ جلوگیرى واجب نیست .
2 - احتمال بدهد که امر بمعروف و نهى از منکر او تاءثیر دارد، بنابراین اگر مى داند تاءثیر ندارد یا شک دارد، امر و نهى از منکر واجب نیست .
3 - شخص گناهکار اصرار بر ادامه کار خود داشته باشد، پس اگر معلوم شود، گناهکار بناى ترک عمل را دارد و دوباره تکرار نمى کند یا مؤ فّق به تکرار نمى شود، امر و نهى واجب نیست .
4 - امر بمعروف و نهى از منکر سبب ضرر جانى یا آبرویى یا ضرر مالى قابل توجّه ، به خودش یا نزدیکان و یاران و همراهان و یا سایر مؤ منان نباشد.
براى امر بمعروف و نهى از منکر، مراتبى است که اگر با عمل به مرتبه پایین تر مقصود حاصل مى شود، عمل به مرتبه بعدى جایز نیست .
مراتب امر بمعروف و نهى از منکر:

اوّل : با معصیت کار طورى عمل شود که بفهمد به سبب انجام آن گناه ، با او اینگونه عمل مى شود، مثل اینکه از او رو برگرداند یا با چهره عبوس با او برخورد کند و یا با او رفت و آمد نکند.
دوّم : امر و نهى با زبان ، یعنى به کسى که واجبى را ترک کرده است دستور دهد که واجب را بجا آورد و به گناهکار دستور دهد که گناه را ترک کند.
سوّم : استفاده از زور، براى جلوگیرى از منکر و برپایى واجب ، یعنى زدن گناهکار.
آداب امر بمعروف و نهى از منکر:

مانند طبیبى دلسوز و پدرى مهربان باشد.
قصد خود را خالص کندو تنها براى رضاى خداوند اقدام کند، و عمل خود را از هر گونه برترى جویى پاک کند.
خود را پاک و منزّه نداند، چه بسا همان شخصى که اکنون خطایى از او سر زده است ، داراى صفات پسندیده اى باشد که مورد محبت الهى است ، هر چند این عمل او هم اکنون ناپسند و مورد غضب الهى باشد.

دعا و نفرین به مسلمان

دعا و نفرین به مسلمان

دعاى بد و نفرین به مسلمانان کردن نیز مانند لعن کردن بد است،‏حتى بر ظلمه، مگر در صورتى که از شر و ضرر او آدمى‏مضطر و ناچار گردد.  در حدیث است که:  «گاه است مظلوم این قدر نفرین ظالم مى‏کند که مکافات ظلم او مى‏شود و زیاد مى‏آید، و این زیادتى از براى ظالم باقى مى‏ماند و روز قیامت مطالبه‏مى‏کند.

و اما ضد این، که دعاى خیر باشد از براى برادر دینى بهترین طاعات و فاضل‏ترین عبادات است.و فایده آن بى‏حد، و ثواب آن خارج از «حیز عد»است‏بلکه درحقیقت کسى که دعا به دیگرى کند دعا به خود کرده.حضرت رسول - صلى الله علیه‏و آله - فرمودند که: «چون کسى در غیاب برادر خود به او دعا کند فرشته گوید: از براى‏تو هم مثل این باشد» .

و فرمودند که:  «در حق برادر مستجاب مى‏شود دعائى که در حق خود مستجاب نمى‏شود» .

و از حضرت امام زین العابدین - علیه السلام - مروى است که: «چون ملائکه بشنوندکه بنده مؤمن برادر خود را دعا مى‏کند در غیاب او، یا او را به خوبى یاد مى‏کند، گویند:  خوب برادرى هستى از براى برادرت، دعاى خیر به او مى‏کنى و حال اینکه او حاضرنیست، و او را به خیر یاد مى‏کنى خدا به تو داد دو مقابل آنچه از براى او خواستى.و ثناکرد بر تو دو مقابل آنچه ثنا کردى بر او.و از براى تو است فضیلت‏بر او» .

و اخبار در این خصوص فراوان است  و چه کرامتى از این بالاتر است که هدیه‏اى ازدعا و طلب آمرزش از تو به برادر مؤمنت رسد و حال آنکه او در زیر طبقات خاک‏خوابیده.   تامل کن که روح او به چه حد از تو شاد مى‏شود که اهل و فرزندانش میراث او راقسمت مى‏کنند و در مال او عیش و تنعم مى‏نمایند و تو او را در تاریکى‏هاى شب یادمى‏کنى و از خدا آمرزش او را مى‏طلبى و هدیه از براى او مى‏فرستى.

و پیغمبر خدا - صلى الله علیه و آله - فرمودند که: «میت در قبر مانند کسى است که به‏دریا غرق شده باشد، هر چه را دید چنگ به آن مى‏زند که شاید نجات یابد.و منتظردعاى کسى است که به او دعا کند از: فرزند و پدر و برادر خویش.و از دعاى زندگان‏نورهائى مانند کوهها داخل قبور اموات مى‏شود.و این مثل هدیه‏اى است که زندگان ازبراى یکدیگر مى‏فرستند.پس چون کسى از براى میتى استغفارى یا دعائى کرد فرشته‏اى‏آن را بر طبقى مى‏گذارد و از براى میت مى‏برد و مى‏گوید: این هدیه‏اى است که فلان‏برادرت یا فلان خویشت از براى تو فرستاده است و آن میت‏به این سبب شاد و فرحناک‏مى‏شود» .

و اما طعن زدن بر مسلمین: و آن نیز از اعمال ذمیمه و افعال سیئه است، و باعث ضرردنیوى و عذاب اخروى مى‏گردد.   حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - فرمودند که: «هیچ کس بر مؤمنى طعنه‏نمى‏زند مگر اینکه مى‏میرد به بدترین مردنها» .

علامت هاى آخرالزمان

علامت هاى آخرالزمان

ابن عباس نقل مى کند: ما با پیامبر (صلى الله علیه و آله ) در آخرین حجى که در سال آخر عمر خود بجاى آورد (حجة الوداع ) بودیم . رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) حلقه در خانه کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود: آیا حاضرید شما را از علامتهاى آخرالزمان باخبر سازم ؟
سلمان که در آن روز از همه به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نزدیک بود، عرض کرد:
آرى ، یا رسول الله !
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: از علامت هاى آخرالزمان ضایع کردن نماز، پیروى از شهوات ، تمایل به هواپرستى ، گرامى داشتن ثروتمندان و فروختن دین به دنیاست و در آن وقت قلب مؤ من در درونش آب مى شود مثل آب نمک در آب ! از این همه زشتیها که مى بیند و قدرت بر جلوگیرى آن را ندارد.
سلمان پرسید: آیا چنین چیزى واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آرى ، سوگند به خداوند! اى سلمان ! در آن وقت زمامداران ظالم ، وزیرانى فاسق ، کارشناسان ستمگر و امنایى خائن بر مردم حکومت کنند.
سلمان پرسید: آیا چنین امرى واقع خواهد شد؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: آرى ، سوگند به خدا! اى سلمان ! در آن وقت زشتى ها زیبا و زیبایى ها زشت مى شود. امانت به خیانتکار سپرده مى شود و امانتدار خیانت مى کند، دروغگو تصدیق مى شود و راستگو تکذیب !
سلمان پرسید :  آیا این امر واقع خواهد شد؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: آرى ، سوگند به خداوند! در آن وقت حکومت به دست زنان و مشورت با بردگان خواهد بود، کودکان بر منبر مى نشینند، دروغ خوشایند و زرنگى ، زکات ضرر و بیت المال غنیمت محسوب مى شود!
اولاد در حق پدر و مادر جفا مى کنند و به دوستانشان نیکى مى نمایند و ستاره دنباله دار طلوع مى کند!
سلمان پرسید: آیا چنین چیزى واقع خواهد شد، یا رسول الله ؟
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: آرى ، اى سلمان ! در آن زمان زنان در تجارت با شوهران خود شریک مى شوند، باران رحمت کم ، جوانمردان بخیل ، تهى دستان حقیر مى شوند، بازارها به هم نزدیک مى گردد و همه از خدا شکایت مى کنند. یکى مى گوید سودى نبردم و دیگرى مى گوید چیزى نفروختم .
سلمان پرسید: این امر واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آرى ، در آن وقت گروهى به حکومت مى رسند، اگر مردم حرف بزنند آنها را مى کشند و اگر سکوت کنند اموالشان را غارت ، حقشان را پایمال مى کنند و خونشان را مى ریزند و دلها را پر از کینه و وحشت مى کنند و...
در آن زمان اشیاء و قوانین را از شرق و غرب مى آورند و امت من رنگارنگ مى شوند، نه ، بر کوچک رحم مى کنند و نه ، بر بزرگ احترام مى گذارند و نه ، گناه کارى را مى بخشند، هیکل هایشان مانند آدمیان و قلب هایشان همچو شیاطین است .
در آن زمان لواط زیاد مى شود، مردان خود را شبیه زنان مى کنند و زنان خود را شبیه مردان ، لعنت خدا بر آنها باد!
در آن زمان مساجد را زینت مى کنند، قرآن ها را آرایش مى دهند و مناره هاى مساجد را بلند مى نمایند و صفهاى نمازگزاران زیاد، اما دلهایشان به یکدیگر کینه توز و زبانهایشان مختلف است !
مردان و پسران ، خود را با طلا زینت مى کنند و لباس حریر و دیباج مى پوشند، پوست پلنگ را براى اظهار بزرگى در بر مى کنند.
ربا در بین مردم شایع مى شود و معاملات با غیبت و رشوه انجام مى گیرد، دین را مى گذارند و دنیا را برمى دارند!
طلاق زیاد مى شود، حدود اجرا نمى گردد، زنان خواننده و آلات نوازندگى آشکار مى گردد و اشرار امت به دنبال آنها مى روند، ثروتمندان براى تفریح و طبقه متوسط براى تجارت و فقرا براى ریا و خودنمایى به حج مى روند!
عده اى قرآن را براى غیر خدا و عده اى براى خوانندگى یاد مى گیرند و گروهى نیز علم را براى غیر خدا مى آموزند، زنازاده فراوان مى شود و براى دنیا با یکدیگر عداوت مى کنند!
پرده هاى حرمت پاره مى گردد، گناه زیاد مى شود، بدان بر خوبان مسلط مى شوند دروغ فراوان ، لجاجت شایع و فقر فزونى مى یابد، با انواع لباسها بر یکدیگر فخر مى فروشند، قمار و آلات موسیقى را تعریف مى کنند و امر به معروف و نهى از منکر را زشت مى شمرند.
مؤ من واقعى در آن زمان خوار است ، قاریان قرآن و عبادت کنندگان پیوسته از یکدیگر بدگویى مى کنند و در ملکوت آسمانها آنان را افراد پلید مى دانند.
ثروتمندان از فقر مى ترسند و بر فقرا رحم نمى کنند و آدمهاى نالایق درباره جامعه سخن مى گویند که حقیقت ندارند، حرفهایشان فقط شعار است !
در آن زمان صداى تواءم با لرزش از زمین برمى خیزد که همه مى شنوند، گنجهاى طلا و نقره بیرون مى ریزند ولى براى انسان دیگر سودى نخواهند داشت و دنیا به آخر مى رسد...

 بحار: ج 6، ص 306

یک درس آموزنده

یک درس آموزنده

 پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سحرگاه به شخصى وعده داد که در کنار تخته سنگ بزرگى منتظر آن شخص باشد، آن مرد رفت و برنگشت ، تا این که آفتاب بالا آمد و هوا گرم شد، اصحاب دیدند حضرت از شدت گرما سخت نارحت است . عرض کردند: یا رسول الله ! پدر و مادرمان به فدایت باد! اگر تغییر مکان داده به سایه تشریف ببرى بهتر است .
پیامبر اسلام حاضر نشد جایش را عوض کند و فرمود:
من به آن شخص وعده داده ام در این مکان منتظرش باشم و اگر نیامد تا هنگام مرگ اینجا خواهم بود تا روز قیامت از همین مکان برانگیخته شوم.

بحار : ج 75، ص 95

اصل

اصل

نقل داستان " دعا برای برادران مومن" سبب شد تا خواهر محترمی بگوید که چرا برای خواهران مومن دعا نمی کنید. واقعیت این است که درموضوع ایمان ،  مسئله زن و مرد مطرح نمی باشد . بلکه اصل ایمان است فرق نمی کند دارنده آن مرد باشد یازن. از سوی در قران و همچنان در ادعیه اسلامی هرگاه "مومنین" آمده "مومنات" نیز در پهلوی آن یاد شده است.

پس خواهر عزیز! هیچگونه تبعیضی در کار نمی باشد. بر خلاف تصور های باطل برخی افراد ؛ اصل در اسلام ، ایمان است . نه جنسیت ، قومیت و...

دعا براى برادر مؤ من

دعا براى برادر مؤ من

ابراهیم بن هاشم گفت عبدالله جندب را دیدم در موقع عرفات ، حال هیچکس را بهتر از او ندیدم پیوسته دست هاى خود را به سوى آسمان بلند کرده و آب دیده اش بر روى او جارى بود تا بزمین مى رسید. چون مردم فارغ شدند به او گفتم در این پایگاه وقوف هیچ کس را بهتر از تو ندیدم .
گفت به خدا قسم دعا نکردم مگر براى برادران مؤ من خود زیرا که از امام ، موسى ابن جعفر(ع ) شنیدم هر کس دعا کند براى برادران مؤ من خویش ‍ پشت سر آنها، از عرش ندا رسد که از براى تو صد هزار برابر باد. به خدا قسم دست برندارم از صد هزار برابر دعاء فرشتگان که قطعا مستجاب و مقبول است براى یک دعاى خودم که معلوم نیست متسجاب شود یا نه.

منتهى الامال ج 2 ص 164

آدم را به شکل خود آفرید

آدم را به شکل خود آفرید

در عیون اخبارالرضا صدوق و احتجاج طبرسى - قدس سرّهما- از ((حسین بن خالد)) روایت شده است که به امام رضا علیه السلام گفتم : مردم مى گویند: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خدا آدم را به صورت خودش ‍ آفریده است .
امام فرمود: خدا بکشدشان ! ابتداى حدیث را حذف کردند. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از کنار دو مرد گذشت که به همدیگر ناسزا مى گفتند، از یکى از طرفین سبب دعوا شنید که به دیگرى مى گوید: خدا صورت تو و کسى که به تو شبیه است را زشت کند!
حضرت به او فرمود: بنده خدا! این گونه به برادرت نگو؛ چرا که خدا آدم را به شکل خود آفرید.

رساله حول الرؤ یه ، ص 73.

کلید نجات

کلید نجات

مردى خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض کرد مرا راهنمائى کن به نافعترین کارها حضرت فرمود: اصدق و لا تکذب و اذنب من المعاصى ما شئت راستگوئى را پیشه کن و از دروغ بپرهیز هر گناه دیگرى مى خواهى انجام ده ، از این سخن مرد در شگفت شد و فرمایش ‍ آنجناب را پذیرفته و مرخص گردید. با خود گفت پیغمبر(ص ) مرا از غیر دروغگوئى نهى نکرده پس اکنون بخانه فلان زن زیبا مى روم و با او زنا مى کنم همینکه بطرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد و کسى از او بپرسد از کجا میآئى نمى توانم دروغ بگوید و بر فرض راست گفتن به کیفر شدید و بدبختى بزرگى مبتلا مى شود. لذا منصرف شد. باز فکر کرد گناه دیگرى انجام دهد همین اندیشه و خیال را نمود در نتیجه از همه گناهان بواسطه ترک و دروغ دورى جست .

انوار نعمانیه ، ص 274

خود پسندی!

امام علی (ع) : الاعجاب یمنع من الازدیاد

خودپسندى، مانع از پیشرفت و رسیدن به کمال است.


یکى از بزرگترین عیبهایى که بعضى افراد دچار آن هستند، غرور و خود پسندى، یعنى کسى که خود را، در همه چیز، برتر و بالاتر از همه مردم میداند، و خیال میکند که هیچ کس در علم و دانش و درک و شعور، به پاى او نمى‏رسد.
شخصى که دچار این عیب بزرگ باشد، از دو جهت لطمه میخورد و صدمه مى‏بیند. نخست، از این جهت که: چون خود را بزرگترین و برترین عاقلان و دانشمندان میداند، دیگر لازم نمى‏بیند که دنبال تحصیل علم و دانش، برود. و به این صورت، از آموختن باز میماند، و در همان مرحله‏یى که هست، در جاى میزند، و دیگر بالاتر و پیش‏تر نمى‏رود.
علاوه بر این، شخص خود پسند، چون کسى را عاقل‏تر و دانشمندتر از خود نمى‏داند، هنگامى که برایش مسئله و مشکلى پیش مى‏آید، با هیچکس مشورت نمى‏کند، و از افراد عاقل‏تر و دانشمندتر از خودش، راهنمایى نمى‏خواهد. و به این صورت، از حل مسائل و مشکلات، و گشودن راههاى بسته زندگى‏اش، عاجز مى‏ماند، و همواره، در میان گرداب مشکلات و گرفتاریها دست و پا میزند، و هیچگاه نمى‏توان راههاى پیشرفت و ترقى را پیدا کند و به سوى کمال گام بردارد.

هرگز مغرور مشو!

هرگز مغرور مشو!

انسان نباید به دانسته ها و دانش وسیع خویش ‍ مغرور شده و خود را قوى و قدرتمند بداند، از این رو به تکبر و خودخواهى بیفتد، بلکه واجب است متواضع باشد و خود را پیرو بزرگان بداند، در برخى از موارد افراد مى توانند با تربیت خود و تزکیه نفس ، خود را به پایه بزرگان برسانند، تا هم طراز آنان گردند. ولى در همه حال باید متواضع و شاکر باشند و بدانند که این نعمت براى انسان است که باز در خدمت به بندگان خدا باشند نه آن که خود را برتر دانسته و آن را بیان دارند.

عجب داستانی

عجب داستانی

یکی از دوستان تعریف می کرد ، برای یکی از اقوام شان وسیله ای خریده بود و متاسفانه آن وسیله خراب از کار درآمده بود.  اقوام این دوست  ما ضمن باز گردانیدن آن وسیله، هرچه می توانستند حرف های ... گفته بود.

دوست ما که در عوض کار خیر، کباب شده بود وسیله مورد نظر را به فروشگاه برده به آنان گفته بود؛ آقا !  برای اطمنان که به شما داشتیم از شما خرید کردیم و چون تعداد زیاد بود  چک نکردیم ، اما برخی از وسیله ایراد دارد.

صاحب فروشگاه بعد از بررسی متوجه می شود که مشکل وسیله از ناحیه فروشگاه است ، وسیله را تعویض و از دوست ما هم عذر خواهی می کند.

خلاصه ، قهرمان این مستند وسیله را می برد به اقوام شان می دهد و از آنان هم معذرت خواهی می کند.

در این میان ، هر  صفت بد که می توان تصور نمود به این دوست ما و اجدادش نثار شده است . اگرکمی دقت و کمی نگهداشتن احترام یکدیگر رعایت می شد شاید این فاجعه معنوی رخ نمی داد.

گوشه‏اى ازاخلاق عظیم پیامبر (ص)

گوشه‏اى ازاخلاق عظیم پیامبر (ص)

پیامبر را نمى‏توان با الفاظ و سخنان ناقص انسانهاى ناقص‏توصیف و تعریف کرد.  او هرگز در این واژه‏ها نمى‏گنجد و فراتر از آن است. انسان‏کاملى که تمام افلاک و موجودات را خدا به خاطر او آفرید واگر او نبود، هیچ چیز نبود. «لولاک لما خلقت الافلاک‏» و الاانسانى که تا قاب قوسین او ادنى بالا رفت و به جایى رسید که‏جبرئیل آن ملک مقرب و واسطه وحى الهى به آنجا هرگز نرسد وبا صراحت‏به او عرض کرد: اگر یک مو بالاتر روم به نور تجلى‏بسوزد پرم. ولى رسول الله رفت و به جایى رفت که نه در خرد آیدو نه بر ورق نگاشته شود و نه حتى در وهم وخیال! اوست کسى که‏خدایش درباره‏اش فرمود: «و انک لعلى خلق عظیم‏» پس مابه جاى‏اینکه حرفى بزنیم که نه آغازش و نه انجامش ما را به جایى‏مى‏رساند چرا که جز آفریده‏اش و برادرش کسى او را نخواهد شناخت‏«یا على ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفنى الا الله وانت و ما عرفک الا الله و انا» پس روا است که لب فرو بندیم وسخن کمتر گوئیم.

بیائیم در این سخن ربانى که پیامبر را داراى منشى سترگ واخلاقى عظیم معرفى مى‏کند بیاندیشیم و از زبان روایت نمى از این‏اقیانوس پرفیض برگیریم، شاید برخى عزیزان به کار بندند و ازرسول الله الگوى زندگى بگیرند که قرآن فرمود: «و لکم فى رسول‏الله اسوه حسنه‏» .

میلاد وزندگی جدید

 ما دو مشکل داریم:

1- این که واقعا مرگ را فراموش کرده ایم. گویا اصلا مخاطب به رحلت نمی باشیم و بلند گوی مرگ باما سخن نمی گوید! با این که مرتب می بینیم روزانه عده ای حتی از دوستان و اقوام ما به گورستان می رود، اصلا خیال نمی کنیم که ما هم باید برویم.

2- این که خیال می کنیم مرگ رهایی از دنیاست ، در حالی که مرگ، تنها رهایی از دنیا نیست، بلکه میلادی جدید و هجرتی نو است. انسان درجهان آخرت، زنده است و زنده نیاز به غذا ولباس دارد وغذا ولباس آن جا را باید در دنیا فراهم کردوگرنه در آن جا لباس و غذای کسب نمی شود.

مشکل این است که در آن جا نیاز ها است، بازاری هم نیست و کالای را به کسی عرضه نمی کنند. بنا براین، انسان باید همه چیز را با خود ببرد. اگر مسافرت به سر زمینی باشد که چیزی در آن جا نیست، انسان عاقل با دست خالی به آن جا نمی رود.

تا فرصت دارى، توشه‏اى برگیر

اى انسان تا مهلت دارى در مصیبت خویش تفکر نما و تاتو را فرصت از دست نرفته، براى روز حسرت و پشیمانى و طول اقامت در روز قیامت و وحشت‏هاى روز رستاخیز، خود را آماده و بسیج کن و بر نفس خویش که در این دنیا آن را به ناز و نعمت و خوشى و راحت عادت داده‏اى و از عذاب و نقمت و سختى روز قیامت غافلش ساخته‏اى، گریان شو و بگو: اى معبود من! و آقاى من! و مولاى من! به کدام یک از کارها به نزدت شکایت آوردم؟! و براى کدام یک از آن‏ها ناله کنم و گریان شوم؟!! آیا به درد و شکنجه و سختى آن بگریم؟! یا براى درازى و طول مدت بلاء بنالم؟! و یا از بیم مار و عقرب ضجه کنم؟! یا از زحمت زنجیر و پتک‏هاى آهنین فریاد آورم؟! شاید از این اندیشه کم، به هوش آیى و پندگیرى و به وسیله بازگشت و توبه راست و درست، براى سفرى که در پیش دارى، توشه‏اى برگیرى و خود را آماده و مهیا سازى و با کار نیک، کار زشت را نابود نمایى؛ همانا پروردگار، آمرزنده و دوستدار بنده خویش است و پادشاه مهربان و خوش پذیراى رعیت خود مى‏باشد. از بندگانش توبه را مى‏پذیرد و نیکى اندک را به ثواب بسیار، جزا مى‏بخشد، گناهان را مى‏زداید و کردارهاى زشت را به چندین برابر از کارهاى نیک تبدیل مى‏فرماید.

نوشته : مرحوم ملکی تبریزی